اویس رضوانیان حقوقدان و وبلاگنویس
چندروز پیش، گذرم افتاد به مطب یکی از پزشکان در تهران. از همان ابتدای ورود، توجهم به این نکته جلب شد که منشی در پاسخ به تلفن بیماران، مدام این جمله را تکرار میکرد که وقتهای ما «آنتایم» نیستند و ممکن است تا ۲ساعت «تلرانس» داشته باشند. ولی البته تأکید داشت که بیمار باید رأس ساعتی که به او اختصاص داده شده است، در مطب حاضر شود و منتظر بماند. اینرا هم میگفت که زمان آمدن آقای دکتر به مطب مشخص نیست. بنابراین زمانها از ساعت ۱۵ به بیماران اختصاص داده میشود، ولی در نهایت، بسته به زمان ورود آقای دکتر، تغییر خواهد کرد.
این کلام ساده خانم منشی که ترجیعبند تمام صحبتهای تلفنیاش با بیماران بود – و لابد اعتراضی را هم از سوی بیماران به دنبال نداشت- دستکم دو معنای مشخص دارد:
اول اینکه وقت و زمان هیچیک از بیماران در برابر وقت و زمان آقای دکتر ارزش چندانی ندارد. بیماران، هر تعداد که باشند، باید ساعتها منتظر بمانند و وقت خود را خالی نگه دارند، تا مبادا خدای ناکرده آقای دکتر چنددقیقهای بیمریض و بیمراجعه بماند. آقای دکتر حتی حاضر نیست خود را مقید به ساعت مشخصی برای حضور در مطب کند. ایشان هر زمان کارهای دیگرش تمام شود، یا خواب بعد از ظهرش را کامل کند، افتخار حضور میدهد. بیماران هم که البته منتظر ایشان میمانند.
دوم اینکه خانم منشی- لابد به سفارش آقای دکتر- آنقدر وقتها را بهطور فشرده و با بازههای زمانی کوتاه چیده است که امکان مدیریت و برنامهریزی بر این زمانها وجود ندارد. این فشردگی برای آن است که دکتر بتواند بیماران بیشتری را در مدت زمان مشخص ملاقات کند و در نتیجه پول بیشتری نصیب جناب دکتر و زمان کمتری نصیب هر بیمار شود. باید اعتراض کرد. باید به برخوردهای اینچنینی اعتراض کرد. باید به منشی تأکید کرد که وقت هر بیمار به اندازه وقت همان آقای دکتر محترم و ارزشمند است. که آقای دکتر هم یکی است مانند باقی ملت با شرح وظایف و جایگاه مشخص. که نشستن آقای دکتر پشت میز آن اتاق جوازی نمیشود برای اینکه از جایی بالاتر به مراجعین نگاه کند. که ممکن است خیلی از همین بیمارانی که در اتاق انتظار نشستهاند، مرتبه علمی یا موقعیت اجتماعیشان از آن آقای دکتر بالاتر باشد.
باید اعتراض کرد به این شیوهها و اجازه نداد بیش از این باب شود. نباید بگذاریم هر کسی به اعتبار میزی که پشتش نشسته است، برای خودش دکان ارباب و رعیتی باز کند. اگر همه مراجعین شأنی برای خود قایل باشند که چنین رفتار موهنی را از طرف فلان دکتر برنتابند، اگر همه به این شیوه وقتدهی اعتراض کنند و اگر اعتراضشان نتیجه نداد، از او روگردان شوند و به پزشک دیگری مراجعه کنند، آقای دکتر کجا به خودش جرأت و جسارت چنین رفتاری را میدهد؟ اصلا اگر بیماری برایش باقی نماند، برای که میخواهد دکتری کند؟ اینطوری، کمی که بگذرد، کمکمک یادش میآید از کجا آمده و جایگاهش کجاست. میآید پایینتر، سر جای درست خودش مینشیند و جایگاه دیگران را هم میشناسد. میشود یکی مثل دیگران، با شرح وظایف و مسؤولیتهای اجتماعی مشخص.
ماییم که اربابها را میسازیم. ماییم که بساط ارباب و رعیتی را بر هم نمیزنیم.
oveis. rezvanian@gmail. com