بهروز مهدیزاده | رسانه در همه جای دنیا رابط بین دولت و عرصه عمومی است و رسالتش تقویت و بهبود هر دو از طریق انتقال واقعیت. حال این واقعیت چه شیرین باشد و چه تلخ باید انتشار یابد تا در آینده بر شیرینیاش افزوده و از تلخیاش کاسته شود. در این میان دو طرف ماجرا در کشورهای پیشرفته و توسعهیافته سعی میکنند در یک روند دموکراتیک به روزنامه و روزنامهنگار اعتماد کنند و کارکردش را برای توسعه جامعه و سرزمینشان مفید و حضورشان را واجب میدانند. اما در کشور خودمان که سالهاست حرف از اعتماد به روزنامهنگار و رسالتش است ولی هنوز جای خالی آن به شدت احساس میشود. حتی در بین مدیران و کارمندان دولت تدبیر و امید که با روی کار آمدنشان امید را در دل اهالی رسانه دوباره زنده کرد. گرفتن اطلاعات و توزیع آن در میان مردم حق روزنامهنگار است. در این بین ادارات و سازمانهای دولتی که این اطلاعات وسیع در مورد همه زوایای کشور را دارند نقش مهمی در ایجاد اطمینان و روند توسعه بازی میکنند. یعنی وقتی صحبت از خشکسالی و تغییر اقلیم در ایران است چرا باید اطلاعات و آمار دقیقش را مردم ندانند، چرا باید یک روزنامهنگار برای چنین موضوع بسیار مهمی چند روز توسط چند کارمند میانی سازمان محیطزیست بهرغم قولهای سفت و سختی که میدهند سرکار بماند و در انتها با حفظ اصول اخلاقی!!! از دادن آمار و اطلاعات اجتناب کنند. متاسفانه با اینکه مدیران ادارات دولت تدبیر و امید بر گسترش رابطه و تعامل با رسانهها بارها سخن گفتند اما نتوانستند کارشناسان و مدیران خود در سطوح پایینتر را در این امر توجیه کنند که روزنامهنگار یا خبرنگار جاسوس یا آدم خرابکار نیست و دادن اطلاعات و مصاحبه کردن با آنها جزو گناهان کبیره محسوب نمیشود. ظاهرا به نظر میرسد هنوز مدیران و مسئولان از درز کوچکترین خبر یا گزارش در مورد حال و وضع کشور حتی اگر مثل محیطزیست یا ورزش زیاد حساسبرانگیز نباشد ابا دارند.به گفته فعالان و کارشناسان محیطزیست، تغییر اقلیم کاملا در ایران محسوس است و اثراتش را ما هر روز داریم مشاهده میکنیم. در چنین شرایطی آمار و اطلاعاتی که سازمان محیطزیست یا هر سازمان دیگری دارد برای آگاه کردن مردم و بیدار کردن آنها نسبت به این موضوع بسیار سازنده است اما دریغ کردن آن خیانت به مردم و سرزمینی است که در آن زندگی میکنند. مسئولان ما خیلی زیبا در همه مصاحبههایشان خود را خدمتگزار مردم میدانند اما وقتی پای عمل میرسد به مردم و بهخصوص به اهالی رسانه به چشم خرابکار مینگرند. به نظر میرسد حتی در بین خود کارشناسهای سازمان محیطزیست دغدغه محیطزیست و حفظ منابع طبیعی وجود ندارد و این یعنی فاجعه. مدیر و کارمندی که در بخش مخصوص همین موضوع کار میکنند و در مورد آلودگی هوا و خیلی مسائل دیگر مصاحبهها انجام میدهند نسبت به آگاه کردن مردم با واقعیتهای این پدیده جهانی آنقدر بیتفاوت نشان میدهند که از دادن آمار و اطلاعات تکمیلی به یک خبرنگار طفره میروند. به همین راحتی و به دلایل نامعلوم مردم را از دانستن اینکه چقدر تغییر اقلیم و گرمایش جهانی بر زندگیشان تأثیر گذاشته محروم کردند. همین کسانی که در خارج از محیط اداره به وضع محیطزیست انتقاد میکنند وقتی وارد این سیستمهای بروکراتیک میشوند به یک مدافع سفت و سخت وضع موجود تبدیل میشوند و پیچاندن رسانه و مردم را از وظایف اصلی خود میدانند. آیا درست است که یک خبرنگار را که سعی دارد آمار دقیق را به اطلاع مردم برساند تا بلکه با مشارکت آنها بخشی از این فجایع را بسامان برسانند برای چند روز سر دواند و درنهایت هم هیچ آماری به او نداد؟ آیا درست است مردم و نماینده آنها یعنی خبرنگاران را نامحرم دانست؟ آیا درست است مدیریت یک سرزمین را تنها از پشت یک میز
اداره کرد؟
آقایان و خانمهای مسئول از چه میترسید؟