گروه گزارش| روی کاغذی سفید نوشتهاند: ورود آقایان ممنوع و چسباندهاند پشت در. کوچه آنقدر خلوت است که حتما کسی باید با قصد قبلی پایش را در آن بگذارد و از در شیشهای «شهربانو» رد شود. شهر زنان. فقط در لابی ورود، نیروی انتظامات که مرد مسنی است، نشسته. پشت در دنیای دیگری است، یک دنیای خلوت و کمرفتوآمد. ساختمانی نوساز، مطابق با مد روز ساختمانسازی. شهربانوها قرار است پاسخی باشند به شهری که بیشتر برای مردان ساخته شده تا زنان. پاسخی به نیازهای فراغتی و روزمره زنانی که شهر به آنها جایی نداده است.
اینجا هم کتابخانه دارد، هم سالن زیبایی تا بتواند انواع خواستهها را پوشش دهد؛ هر چند بیشتر استفادهها از سالن ورزشی است و استخر. کتابخانه مراجعان زیادی ندارد اما اعضای ثابتی هم پیدا کرده است، راحتی فضا، راحتی پوشش، داشتن کمد و خلوتبودن محیط باعث شده که چند نفری این کتابخانه را بهعنوان محل مطالعه و کار انتخاب کنند. البته آنها میتوانند در اتاقهای دیگر که عموما خلوت است هم مطالعه کنند. یک نفر در آتلیه برای کنکور درس میخواند: «کتابهایم خیلی زیاد بود، اینجا بهم کمد دادند. فضا همیشه تمیزه؛ بهخصوص دستشوییها. اینکه لازم نیست حجاب داشته باشم و میتونم دمپایی بپوشم خیلی خوبه. کمد دارم و امکانات حداقلی میتونم داشته باشم که مثلا در کتابخانه ملی نمیشه.» اما مهمترین ملاک او نزدیکی به خانه است. بعدازظهرها بچهمدرسهایها هم به کتابخانه میآیند. هر روز در نیمه اول سال از 8 صبح تا 8 شب و در نیمهدوم از 8 صبح تا 6 بعدازظهر درِ این ساختمان باز است. برای زنهایی که میخواهند مطالعه کنند یا در سالنها و اتاقهای دیگر وقتشان را بگذرانند. کلاسهای آموزشی هنری، باشگاه ورزشی و کافیشاپ برای ساعتهای تفریح. زنها اگر بخواهند به آرایشگاه بروند و یا برای خیاطی لباسی سفارش بدهند، هم در همین فضا کارشان انجام میشود؛ البته سالن زیبایی مدتها خالی و سوتوکور بود. دستورالعملها آنقدر دست و پای بهرهبرداران اتاقها را میبست که زود به زود تخلیه میکردند. سالن شوی لباسهای اسلامی هم چنین سرگذشتی داشته. گالری هم نمایشگاههای زیادی به جز نمایشگاه چهلتکه به خود ندیده است.
فاطمه راکعی، سرپرست اداره کل امور بانوان معاونت اجتماعی فرهنگی شهرداری تهران نقصهای برنامههای شهربانوها را قبول دارد. او میگوید بعضی از برنامهها نتوانستهاند مشارکت زنان را جذب کنند؛ اما شهرداری در دوره جدید میخواهد تغییراتی در این برنامهها ایجاد کند: «به دلایلی برنامهها بیشتر مناسبتی بوده یا حالت اجبار و اکراه داشت و باعث شد که زنان از برنامههای شهرداری در محلات کمی گریزان شوند. نخستین کاری که باید در این زمینه انجام دهیم، جلب اعتماد مردم است.» او میگوید این اعتماد با تغییر چهرهها و دستاندرکاران و ابزارهای ارتباطی در این برنامهها ایجاد میشود: «شهرداری موظف است برای زنان، خانوادهها، سالمندان و معلولان برنامههایی داشته باشد؛ چون با پول مردم اداره میشود. ابزارهای ارتباطی ما هم باید تغییر کنند و به سمت ابزارهای امروزی که جوانها بهخصوص دختران جوان را جلب میکند، بروند. دختران جوان عمدتا در برنامهها مغفول ماندهاند؛ اما مردم تغییر را در برنامههایمان خواهند دید. میخواهیم با جلب مشارکت زنان، در محلات مختلف زنان را در کنار مردان در حال فعالیت ببینیم. چهره شهر را تغییر دهیم بهطوری که خود زنان در عرصه شهر فعال باشند و دیوارهای خاکستری شهر را رنگآمیزی کنند. میخواهیم سرسبزی را به همه محلات ببریم.»
نیره توکلی، جامعهشناس، به ناهماهنگی امکانات تفریحی بهخصوص برای زنان در محلات مختلف اشاره میکند و میگوید شهرها نهتنها برای زنان که به طور کلی برای شهروندان ساخته نشده: «باید در نزدیکترین فاصله از محل سکونت محل پیادهروی و گردش و ورزش باشد؛ بهخصوص ورزشهایی مثل دوومیدانی و پیادهروی و فضای مناسب دوچرخهسواری تا زنان به جای اینکه خانهنشین شوند، وقتشان را به نیازهایی مثل هواخوری و ورزش و گردشبردن بچهها بدهند. در نزدیک محل زندگی به اندازه کافی فضای سبز و بوستان و ورزشگاه باشد و هر کسی با حداکثر 10 دقیقه پیادهروی امن بتواند خودش را به آن برساند.»
راکعی این مسأله را هم قبول دارد و میگوید: «متاسفانه هماهنگی لازم نبوده و طرحهای محلات با هم فاصله زیادی دارند. یکی از طرحهایی که از بدو ورودم به شهرداری شروع کردم، طرح مطالعه مراکز کوثر بود که به دانشگاهیان سپرده شد تا مشخص شود این مراکز با چه هدفی ایجاد شدند، باید چه میکردند، در حال حاضر چه وضعیتی دارند و به چه سمتوسویی باید هدایت شوند که در جهت منافع مردم باشد. این مراکز باید واقعا در خدمت توانمندسازی و اشتغال آنها باشد. همچنین درباره شهربانوها و بوستانهای زنان و مرکز شهردخت که فعلا یک نمونه از آن احداث شده، این مطالعات در حال انجام است. این مطالعات کمک میکند تا این مراکز را به سمتی هدایت کنیم که به بهترین وجه با کیفیتی که عمومیتش برای همه محلات یکسان باشد، فعالیت کنند. اگر چه محلات ویژگیهای خاص خودشان را دارند و این مسأله هم باید لحاظ شود.»
این مراکز در مناطق مختلف از نظر دستورالعملها تفاوت چندانی با هم ندارند و نیازسنجی برایشان صورت نگرفته اما کیفیت ارایهشان متفاوت است؛ مناطق بالاتر کیفیت بهتری دارند هر چند کلاسها و بخشها مشترک است. در حالی که ممکن است کلاس قالیبافی در یک منطقه متقاضی بیشتری داشته باشد و در منطقه دیگر جای خود را به کلاس آموزشی دیگری بدهد.
استقلال زنان را ببینیم
کسی شهربانوها را نمیشناسد. صاحب کافیشاپ میگوید و بعضی دیگر از بهرهبرداران که نتوانستند مشتری خوبی پیدا کنند و به فکر تخلیه واحدها و جابهجاییاند. مراجعان گذری کمتر به آنها مراجعه میکنند و تبلیغات هم اصولی و با جامعه هدف مشخص صورت نمیگیرد. بیشتر وقتها همه صندلیهای کافیشاپها خالیاند. او حتی برای اینکه بتواند مشتریهای بیشتری جذب کند جلسههای روانشناسی در کافیشاپ برگزار و میهمان دعوت کرده است. اما باز هم غیر از آشنایان خودش، از خود مجموعه مراجعان چندانی نداشته است. از وضع درآمد خیلی ناراضی است: «خانمهای مسنتر اینجا رو بیشتر دوست دارن چون فضا زنانه است و دوست دارن میهمانی دوره داشته باشن و پیش هم بشینن. جوانترها فقط اونها که دختر و یا پسر کوچک دارند، میتونند بیان.»
یکی از هدفهای این مجموعه زنهای خانهدار با فرزند هستند و برای همین شهربانوها خانه اسباببازی دارند؛ اما در بعضی مناطق فضای کافی برای همه کاربریها در نظر گرفته نشده است. خانههای اسباببازی کوچک و دلگیر از آب درمیآیند و تحتالشعاع کاربریهایی دیگر مثل استخر و سونا قرار میگیرند. در یکی از شهربانوها استخر که زیر کلاسهای آموزشی قرار دارد، تحمل هوای پر رطوبت و بوی کلر را سخت میکند. پسرهای بالای 6 سال در این مجموعه جزو همان آقایانی هستند که روی در ورودشان ممنوع شده است و مادرانشان امکان اینکه به این مکان بیایند و در کنار فرزندشان باشند را ندارند.
راکعی میگوید در برنامههای شهربانوها زنها و کودکانشان با هم دیده شدهاند؛ هر چند این مسأله استقلال زنان را نقض نمیکند: «هدف این بوده که زنی که به این مرکز مراجعه میکند، از صبح بچه را در مهد بگذارد و به استخر و آتلیه برود، خرید کند و در آن مکان احساس راحتی کند؛ اما یک هدف دیگر این بود که در شهربانوها پاتوقهای زنانه شکل بگیرد. آنها همدیگر را بشناسند و با هم معاشرت کنند. این اتفاق هنوز نیفتاده است. پاتوقها را فعال خواهیم کرد و کلاسهای آموزشی مشارکتی خواهند شد.» به گفته او اگر چه زنها را از خانوادهها و کودکان نمیتوانیم جدا کنیم، اما بعضیها بر این طبل میکوبند که زن بدون خانواده و فرزندانش معنایی ندارد: «ما میگوییم زن به صرف زنبودنش باید دیده شود، او یک فرد مستقل است و باید به ویژگیهایش احترام گذاشت.»
توکلی با سیاستهای جداسازی مخالف است. او میگوید که فضاهایی مثل شهربانوها یا پارکهای بانوان کافی نیستند: «در شهر پرترافیک و آلوده تهران به قدری این فرهنگسراها کماند و تعداد و مکانشان دور از منطق است که فایدهای به حال زنان ندارد. بارها گفتهام که این جداسازیها غلط است و هر چیزی که بهصورت جزیره دور از دسترس باشد، به درد فراغت زنان نمیخورد. یک زن در تهرانپارس چطور باید خودش را به پارک چیتگر برای دوچرخهسواری برساند؟ کسی این همه وقت نمیگذارد که کمی اوقات فراغت داشته باشد. فضاهایی که بودن در کنار خانواده در آنها طراحی نشده و افراد خانواده را از هم جدا میکنند، اوقات فراغت خوبی را رقم نمیزند.» او میگوید انگیزههای شهردار پیشین برای احداث فرهنگسراها و شهربانوها چیز دیگری بوده: «بیشتر به نظر میرسد بهانهای شد که قسمت اعظم فضای پارکها را هم به ساختمانی اختصاص دهد که فقط بخش کوچکی از آن فرهنگسراست. مثلا پارک کوچک ریحانه سر زعفرانیه دو سه هزار متر است و در دوسوم آن ساختمانهای بزرگی ساخته شده که به جای اینکه محلی غیرانتفاعی باشد، شهرداری بابتشان پول میگیرد.»
برنامههایی برای
مناسبسازی فضای عمومی شهر
به دلیل اینکه پیش از احداث شهربانوها نیازسنجی درستی انجام نشده، بعضی اتاقهایی که کاربری خاصی داشتند، مدتها بدون استفاده ماندند. گاهی از واحدها استفادههای دیگر میشود؛ مثلا مرکز مشاوره خالی را چرخهای خیاطی چهلتکه پر کردهاند و بعضی کلاسها به دلیل نرسیدن به حد نصاب تشکیل نمیشوند. مربیها حاضر نیستند با تعداد کم کلاس را تشکیل دهند. در بین کلاسها از کلاس زبان بیشتر استقبال میشود.
سالن ورزش پررفتوآمدترین محل این مجموعه است. جایی که مراجعان آن اغلب از طریق مربیهایشان که در سالنهای دیگر بودند و حالا به اینجا آمدهاند، پایشان به شهربانو باز شده است. آنها به لابی که میرسند، سوار آسانسور میشوند و یک راست به محل سالن ورزش میروند و بعد از کلاسشان هم برمیگردند. بدون اینکه از امکانات دیگر مجموعه استفاده کنند. ویژگی مورد نظر راکعی یعنی پاتوقبودن و مشارکت در فعالیتها هنوز در شهربانوها شکل نگرفته است. دختران جوان ترجیح میدهند به جای کافیشاپهای سوتوکور این مراکز به کافههای شهر بروند و زنها ترجیح میدهند که کودکانشان را در مهدکودکهایی دلبازتر و پر جنبوجوشتر بگذارند. اما راکعی امیدوار است و میگوید خارج از این مجموعههای مختص زنان، برای فضای عمومی شهر هم فکرهایی شده است. مناسبسازی فضای عمومی شهر یکی از این برنامههاست: «فضای سبز، مبلمان شهری، روشنایی معابر شهری و ارتقای امنیت اجتماعی در مناسبسازی فضاهای عمومی قرار میگیرد. همچنین میخواهیم اتاقهای مادر و کودک را در کلیه مراکز عمومی فعال کنیم. فعالسازی و شادابسازی مجموعههای مختص زنان با تأکید بر گذران اوقات فراغت در دستور کار ماست. اصلاح و بازبینی ساختار این مجموعهها، برگزاری نمایشگاهها و تورهای گردشگری و جشنوارهها و از همه مهمتر ایجاد پاتوقها بهزودی انجام میشود.» آنها میخواهند پنج محله را در شهر بهعنوان محله سالم طراحی کنند تا زنان اوقات فراغتشان را در آن محلات به گردش و تفریح بروند؛ در شمال و جنوب و شرق و غرب و مرکز شهر، نقاطی که از نظر فیزیکی و بهداشتی و اجتماعی و روانی و سختافزاری مناسبسازی شود و به زنان احساس امنیت و آرامش بدهد. خبر دو جشنواره را هم میدهد، جشنواره زنان در شهر و جشنواره دختران شهر، دخترانی که خیلیوقت است به گفته او مغفول ماندهاند.