الناز محمدی
تهران یک روز بعد از زلزله سهشنبه شب فیروزکوه، روز آرامی را میگذراند. تهرانیها دیشب را با خبرهای زلزله 6/4 ریشتری در عمق 10 کیلومتری فیروزکوه گذراندهاند، بعضیها از تکانهای آن به خود لرزیدهاند و خیلیها درباره آن جوک ساخته و با آن شوخی کردهاند. بعد از گذشتن 12 ساعت از زلزله اما، خیابانهای تهران همان شور روزهای قبل را دارد و مردمش آرام از کنار هم میگذرند. بیخیالی، دوباره حکمفرماست.
ایرانیها فراموشکارند. این را حالا خیلیها میگویند. چه آنها که هر وقت تاریخ این درندشت از قدیم شلوغ را بررسی کردهاند و چه آنها که رفتارهای اجتماعی تهراننشینها را زیر ذرهبین گذاشتهاند. حکایت رفتار آنها با زلزله هم همان حکایت قدیمی است؛ این را میشود از همین زلزلههای اخیر اطراف تهران در چند روز اخیر و چند سال گذشته فهمید. حالا آفتابظهرگاهی میدان توپخانه تهران و خیابانهای اطرافش هم رخوت خودش را پا به پای آفتاب روی تهرانیها پهن کرده و بعد از چند ساعت از زلزله فیروزکوه که ساعت10 شب سهشنبه در ۱۱۰کیلومتری تهران، ۷۰کیلومتری غرب سمنان و ۴۸کیلومتری شمال شرقی گرمسار اتفاق افتاد، زلزله، آخرین چیزی است که آنها به آن فکر میکنند. این را میشود از حرفهای آنها فهمید. منطقه 12 تهران را آنها که زلزلهشناساند، یکی از مناطقی میدانند که اگر زلزله موعود در تهران بیاید، بیشترین آسیب را میبیند. جایی که بازار بزرگ تهران، خودش را از قدیم در آن جا داده و خانههای محلههایش به قول «مهدی چمران»، رئیس شورای شهر تهران با رد شدن کامیون از کنار آنها هم به خود میلرزند: «اگر این زلزله در تهران رخ دهد فاجعه سال که نه، فاجعه قرن هم که نه، بلکه فاجعه تاریخ خواهد بود و برای این نکته باید فکر اساسی شود. متاسفانه در این خصوص نه مسئولان به فکر هستند و نه مردم اما این واقعیتی است که حتی خانههای نوساز ما هم ناامن است چه برسد به خانههای قدیمی. بسیاری از خانههای ما با وجود آنکه هم مهندس ناظر دارند و هم مهندس مجری در همان هنگام ساخت خراب میشوند.»
در تمام سالهایی که در تهران از خطرهای زلزله برای این منطقه و بافت فرسوده تهران گفتهاند اما مردمش هنوز نه چندان اطلاعی درباره زلزله دارند نه آنقدر آن را از نزدیک میشناسند که بدانند وقتی زلزله آمد، باید چه کار کنند. یک چیز اما در میان حرفهای بیشترشان درباره زلزله پیداست: «زلزله که آمد، اگر خدا بخواهد زنده میمانیم، اگر خدا نخواهد میمیریم.»
«نادر»، 54 ساله و «حسین» 40 ساله که در میدان امامخمینی(ره) یا همان میدان توپخانه یک مغازه لوازم صوتیفروشی دارند، دو تا از آنهایند که به آموزشهایی که باید درباره وقوع زلزله در تهران ببیند، امیدی نبستهاند. آنها زلزلهای را که سهشنبه شب در فیروزکوه آمد، حس نکردهاند. میگویند از قدیم نکاتی را درباره کارهایی که باید در زمان زلزله کرد، به یاد دارند؛ نکاتی که البته خودشان هم درباره درست و غلط بودنشان شک دارند: «چیزهایی از قدیم شنیدیم مثلا اینکه زیر میز بریم یا اگر تونستیم فرار کنیم ولی نمیدونم که این موضوع درسته یا نه.» «نادر» مثل خیلیها معتقد است که نباید در زمان زلزله کاری کرد و مسأله، چیز دیگری است: «تقدیر دست خداست؛ اگه اون بخواد، توی زلزله هم زنده میمونیم، اگه نخواد هم که خب میمیریم دیگه.» خانه این فروشنده در خیابان شیخهادی، نزدیک خیابان جمهوری است. او میگوید نوع ساخت خانهها هم مهم است: «اونا که پولدارن، خونههاشونو یه طوری میسازن که اگه زلزله هفت ریشتری هم بیاد، اتفاقی براشون نمیافته ولی ما نه، ما پولمون کجا بود. خونه ما توی بافت فرسوده است، اگه زلزله 4 و 5 ریشتری هم توی تهران بیاد، ما قطعا میمیریم. محل کارمون رو هم که میبینید، اگه اینجا هم باشیم میمیریم. کلا فکر نکنم من یکی از زلزله جون سالم به در ببرم» و میخندد.
«حسین» 40 ساله که همکار «نادر» است و با یک لیوان چای، زیرپله نشسته هم میگوید در برابر زلزله تسلیم است: «اگه زلزله بیاد، چارهای نداریم. اگه قرار باشه بمیریم، میمیریم. من زلزله سهشنبه شب رو احساس نکردم ولی خونه ما 20سالساخته و اگر زلزله بیاد قطعا یه بلایی سر ما میاد. من اصلا نمیدونم موقع زلزله باید چی کار کنم. من یکی تا حالا هیچ آموزشی دراینباره ندیدم، البته خیلی کم وقت میکنم تلویزیون ببینم ولی زن و بچهام هم که توی خونه هستن، فکر نمیکنم اطلاعات زیادی دراینباره داشته باشن.»
«احمدعلی مختاری» 67 ساله که صاحب یک مغازه الکتریکیفروشی قدیمی در میدان حر تهران است و البته ساکن الهیه اما یک روز بعد از زلزله فیروزکوه، آمدن زلزله در تهران را کمی جدیتر گرفته است: «من فکر میکنم که اگر زلزله بیاد، ما هیچ آمادگیای نداریم حتی امکانات دولتی هم دراینباره نداریم. بحث آموزش هم که جداست. ما نمیدونیم اگه زلزله بیاد، کجای خونه قرار بگیریم و... من یه زمانی از ایران رفتم کانادا، شهر تورنتو؛ اون موقع یه بیماری توی تورنتو اومده بود و شایع شده بود، من یادمه شبانهروز درباره این بیماری همه جا مثل تلویزیون، مترو، اتوبوس، مدرسه و... اطلاعرسانی میکردن. ولی ما توی این همه سالی که از زلزله تهران شنیدیم، غیر از وقتایی که یه جا زلزله میاد، ندیدیم که آموزش چندانی وجود داشته باشه. من فکر میکنم که باید به دفعات زیاد درباره زلزله آموزش داده بشه، اون هم نه فقط توی تلویزیون، بلکه همه جا. مردم که شبانهروز پای تلویزیون نیستن که برنامههای اونو ببینن. مردم باید به مرور زمان اینها را یاد بگیرند و این فقط با تکرار مداوم آموزشها و اطلاعات، امکانپذیره. »
او حرفهای دیگری هم درباره زلزله تهران دارد: «البته یه موضوع دیگه هم هست؛ اینکه الان تعداد زیادی از مردم، به جای تلویزیون ایران، ماهواره تماشا میکنن و اونا هم دلشون برای ما نسوخته که برنامههای آموزشی درباره زلزله برای ما بسازن و پخش کنن، هرچی هست، فیلم و سریاله. پس باید دید چه راهی برای آموزش دادن ایرانیا درباره زلزله باید پیدا کرد که موثر باشه. ما باید بدونیم که اگر مثلا همین امشب زلزله اومد و خونهمون روی سرمون خراب شد و زنده موندیم، اولین کاری که باید بکنیم چیه. باید با زخمیا چیکار کنیم؟ من و دور و بریهام هیچ اطلاعات اولیه پزشکی نداریم. من مطمئنم اگه تهران زلزله بیاد، هرکی جون خودشو برمیداره و فرار میکنه، تا بیان به زخمیا برسن، خیلیا میمیرن.» «احمدعلی» با همه اینها اما در یک اعتقاد با همشهریهایش اشتراک دارد: «عمر دست خداست. »
یک کیف آماده، همین موقع زلزله کافی است
خیلی از تهرانیهایی که نکاتی را درباره آمدن زلزله شنیدهاند، همه اطلاعاتشان به آمادهکردن یک کیف محدود میشود. «رضا»، 30 ساله که فروشنده بلیت مترو در ایستگاه دروازهدولت است، یکی از آنهاست: «من فکر میکنم که باید اول از همه یک کیف داشته باشیم و وسایل مورد نیازمون رو توی اون آماده کنیم. باید یک رادیو، مقداری پول و اوراق هویتی در این کیف داشته باشیم تا بعد از زلزله دچار مشکل نشیم. البته من اول از همه دوربین عکاسیم رو برمیدارم چون به جونم بستهاس.»
«مریم» همکار او اما اطلاعات کمتری دراینباره دارد. او میگوید که هیچ اطلاعی از اینکه باید در زمان زلزله چه کرد، ندارد: «هیچی، میشینم سر جام.»
«فرشته»، 21 ساله را جزو همین آدمها میتوان دانست. او در میدان توپخانه به دیواری تکیه کرده و منتظر آمدن کسی است. او از مهاجران افغان در ایران است، در کهریزک زندگی میکند و میگوید زلزله فیروزکوه را حس نکرده اما کم و بیش میداند که باید در زمان زلزله چه کند: «من چند سال پیش توی محلهمون یه کلاسی رفتم که درباره زلزله آموزشایی دادن. مثلا گفتن که یه کیف آماده کنیم و وسایل ضروری رو توی اون بذاریم. من البته خودم این کیف رو آماده نکردم. به ما گفتن تنها چیزی که باید با خودمون بیرون ببریم، آن کیف و البته کیف ایمنی است. خونه ما کهریزکه و میدونم که اگر زلزله بیاد، بیشترین آسیب رو ما میبینیم چون ساختمونای اونجا خیلی ضعیفن و زود خراب میشن.»
پناه میگیریم، فرار میکنیم
«لیلا» 20 ساله، فروشنده کیک در مترو است. او از آمادهکردن کیف لوازم ضروری در زمان آمدن زلزله چیزی نمیداند: «من سعی میکنم در اولین لحظه جایی در خانه پناه بگیرم. جای پناه گرفتنم رو هم انتخاب کردم. البته خونه ما ضد زلزلهاس ولی من چهارچوب در اتاق خوابم رو انتخاب کردم چون بالای اون شیشه نداره و فکر میکنم جای مناسبی برای پناه گرفتنه. بقیه اعضای خانوادهمون هم جای پناه گرفتنشون رو انتخاب کردن ولی اطلاعات دیگهای درباره زمان زلزله نداریم.
او میگوید فکر میکند که زلزلهای در تهران نمیآید و حرف از زلزله، الکی است: «چند سال پیش که در تهران زلزله اومد، ما خونه فامیلامون بودیم و خیلی ترسیدیم و ترسش همیشه با من موند ولی بازم فکر میکنم که اگه زلزله بیاد، به اندازه همون موقع کمه و البته امیدوارم که همینطور هم باشه.» «لیلا» میگوید از زمان مدرسه کمی اطلاعات درباره زمان آمدن زلزله دارد ولی نه کیفی آماده کرده و نه خانوادهاش اطلاعات درستی دراینباره دارند: «اگر زلزله بیاید اول به همسر و پدرم فکر میکنم. اگه زمان زلزله کنار هم باشیم، حتی اگر به خودم ضربه بخورد، اول آنها را باید نجات بدهم.»
زلزله تهران میآید اما در خانه همسایه
تهرانیها بعد از همه سالهایی که از هشدار درباره زلزله احتمالی در تهران داده میشود، هنوز آمدن آن را باور نکردهاند. خیلیها فکر میکنند زلزله یا در تهران نمیآید یا اگر هم بیاید، آنها جزو زنده ماندگانند. «محبوبه» 30 ساله، معلم کامپیوتر در منطقه 19 که خط متروی صادقیه او را خسته، از مدرسه به خانهاش میرساند، یکی از آنهاست. او روی زمین نشسته و زلزله را مثل مرگ پدرش از خود و خانوادهاش دور میبیند: «قبل از عید آموزش و پرورش منطقه 19 با همکاری شهرداری برای ما 20 ساعت آموزش ضمن خدمت با عنوان مدیریت بحران شهری برگزار کرد تا درباره زلزله به ما اطلاعرسانی کند. توی این جلسات به ما گفتن که اگر تهران زلزله بیاد، تهران کن فیکون میشه. توی این جلسات گفته شد که چون تهران هیچوقت خواب نیست و مردم در همه ساعات شبانهروز درحال فعالیتن، اگر زلزله بیاد تعداد تلفات و زخمیها خیلی زیاده اما من هنوز برای زلزله آماده نیستم. فکر میکنم زلزله دوره و برای ما پیش نمیاد. البته بعد از مرگ پدرم من سعی میکنم که این حس رو از خودم دور کنم چون قبل از مرگ اون هم فکر میکردم که مرگ برای ما نیست ولی حالا فکر میکنم هیچ اتفاقی از ما دور نیست. شایدم خدا میخواد که ما زیاد به زلزله فکر کنیم و میخواد که همیشه امیدی داشته باشیم.» او میگوید: «اما باز هم به نظرم باید آماده باشیم، بهخصوص توی تهران. من فکر نمیکنم هیچکدوم از همکارام که توی اون دوره مدیریت بحران شرکت کردن هم مثل من اون کوله رو آماده نکرده باشن و این نشون میده که هنوز کسایی مثل ما که دوره هم دیدن، برای زلزله آماده نیستن چه برسه به بقیه..»
«محبوبه» میگوید اگر یک روز زلزله بیاید، اول از همه به سراغ مادر و خواهر مریضش میرود تا او را که دچار بیماری ام اس است و نمیتواند در خانه پناهگیری کند، نجات دهد: «من فکر میکنم که تا وقتی توی لحظه زلزله قرار نگیریم، نمیدونیم که باید چه کار کنیم. همه ما زلزله بم رو دیدیم یا درباره زلزله رودبار شنیدیم ولی انگار نمیتونیم خودمون رو توی زلزله تصور کنیم. خونه ما یه خونه قدیمی با عمر 50سال ساخت است و حتی نمیتونم تصور کنم که اگه زلزله بیاد چه اتفاقی برای ما میافته.»
«زهرا» 45 ساله هم که یک زن خانهدار است و زیر آفتاب تند شهریور میدان صادقیه، گوشه چادر مشکیاش را با دندان گرفته و راه خانه را در پیش دارد، موقع شنیدن آمدن زلزله میخندد و گره ابروهایش به جای بستهتر شدن، باز میشود. او میگوید از وقتی ماجرای زلزله فیروزکوه را شنیده فقط یک چادر دم در آپاتمان کوچکش آماده کرده تا به محض آمدن زلزله در تهران، چادرش را بردارد و فرار کند: «من از همون چند سال پیش که میگفتن تهران زلزله میاد، همیشه سعی میکنم یک چادر دم در آماده داشته باشم تا یک وقت با لباس خونه نپرم توی کوچه و خیابون و آبروم بره.» او زلزله بم را با تلفات 3600 نفریاش و زلزله نپال با کشتههای 7هزار نفری و زلزله شیلی با حدود دوهزار کشته و دومیلیون بیخانمانی که به جا گذاشت، به یاد ندارد.
و جوکهایی که از راه رسیدند
بعد از آمدن زلزله فیروزکوه اما خیلی از تهرانیها نگران شدهاند. تعدادی از آنها شب را بیرون از خانه گذراندهاند و خیلیهایشان در فضای مجازی این شایعه را رد و بدل میکنند که زلزلههای اخیر اطراف تهران، گسلهای تهران را فعال کرده؛ شایعهای که «مهدی زارع»، زلزلهشناس آن را رد میکند: «تهران محل مهمترين تمركز جمعيت در استان و كشور است. بنابراين عليالاصول مردم بيشتري وجود دارند كه در تهران چنين رويدادي را ممكن است حس كنند. مورد ديگر آن است که در تهران بيشتر مردمي كه در طبقات سوم و بالاتر بودهاند اين زلزله را حس كردهاند و اين در فاصله بيش از ١٠٠ كيلومتر طبيعي است. بنابراين اينكه مردم بيشتري در محدوده تهران اين زلزله را حس كنند ربطي به انتقال زلزله به گسلهاي تهران ندارد و البته خطر زلزله در تهران همواره بالاست.»
آمدن زلزله در تهران اما جدی شده باشد یا نه، تعداد زیادی از تهرانیها به جای آمادهکردن خودشان برای زلزله احتمالی در شهرشان، از 10 دقیقه بعد از زلزله فیروزکوه، در شبکههای ارتباطی موبایلی، از زلزله جوک ساختند و با همخوان کردن آنها، به جای نگرانی، لبخند روی لبهایشان نشاندند.»
واکنشها در فضای مجازی هم درباره زلزله فیروزکوه که حتی بعضی ساختمانهای غرب تهران را هم لرزاند، هنوز ادامه داد. «کوروش» در قسمت نظرات پستی مربوط به زلزله در فیسبوک نوشته است: « بله، خب وقتی که صدا و سیما، کما فی سابق اطلاعرسانی نمیکنه و هیچ هشداری نمیده. علیالقاعده، وضع عادی محسوب میشه. مردم بخوابید که مسئولان بیدارن» بعضیها هم به انتشار خبرهای مختلف درباره زلزله فیروزکوه اعتراض کردهاند. «محمد» یکی از آنهاست. او در قسمت نظرات خبری در «خبرآنلاین» نوشته است: «بابا به خدا تمومش کنین هر هفته چند تا زلزله بالای 4 میشه تو کشور اینجا هم تهرانیها عزیزتر شدن؟ حالا خوبه خود شهر تهران نشده اگه نه که دیگه میکشتین مارو. »
زلزله تهران بیاید یا نه، زلزله تهران شدید باشد یا نه، تلفات زلزله تهران زیاد باشد یا نه، تهرانیها همچنان با تلفنهای همراهشان و نرمافزارهای ارتباطی آنها مشغولند. شوخی با زلزله همچنان بجاست و نگرانی همیشگی درباره آمدن زلزله در تهران جایش را به لبخندهای بزرگ در صورتهای «کول» آنها میدهد.