شماره ۳۳۱۵ | ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۷ اسفند
صفحه را ببند
روایت‌هایی از روزه‌داری رزمندگان در سال‌های دفاع مقدس در ماه مبارک رمضان
روزه در دمای بالای 50 درجه...

  [ شهروند]  هنوز جنگ شروع نشده بود که روزهای مردم مسلمان ایران مصادف شد با ماه مبارک رمضان. آن زمان در واقع ماه رمضان مقارن با تیرماه بود. سال 1367 هم که مصادف شد با آخرین سال جنگ، ماه رمضان در فروردین و اردیبهشت بود. در آن سال‌ها مردم دل در گروی پیر جماران داشتند و با مرجعیت ایشان، فریضه روزه را در این ماه مبارک به جا می‌آوردند. در حکم شرعی ایشان رزمندگان به عنوان مسافر قلمداد می‌شدند و نیازی هم نبود تا قصد ۱۰ روزه کنند و نمازها را کامل خوانده و روزه‌ها را بگیرند. البته شرایط برای رزمندگانی که در یک مکان مستقر بودند، تفاوت داشت. یعنی رزمندگان مستقر در پادگان‌ها و خطوط پشتیبانی و پدافندی که استقرار طولانی‌مدت داشتند و جابه‌جا نمی‌شدند، روزه می‌گرفتند. همچنین در سال‌های دفاع مقدس، عملیات‌های مهمی هم در ماه رمضان به وقوع پیوست که از جمله آن‌ها می‌توان به عملیات «رمضان»، عملیات «ظفر ۱» و «عملیات قدس» اشاره کرد. آنچه در ادامه می‌خوانید خاطراتی است از سال‌های دفاع مقدس مستند به گزارش‌ها و گفت‌وگوهای خبرگزاری ایسنا، ایرنا، ایمنا و تسنیم.

ماجرای روزه‌دار 13 ساله

روایت‌هایی کوتاه از رزمندگان در ماه مبارک رمضان در جبهه‌ها

روزه‌داری دستوری نبود
روایت ناصر شریفی
آقای شریفی که سابقه 88 ماه حضور در جبهه را در کارنامه خود دارد، از فرماندهان 8 سال دفاع مقدس و از همرزمان سردار شهید مهدی زین‌الدین، فرمانده لشکر 17 علی ابن ابی طالب(ع) قم، سردار شهید محمد بنیادی است. او می‌گوید: «یکی از ماه‌های رمضان ایام جنگ را که به خاطر می‌آورم، مربوط به زمان نزدیک به عملیات کربلای 5 بود؛ با این که ماه رمضان آن سال در فصل گرم تابستان بود و از طرفی منطقه شلمچه در استان خوزستان، گرمای بسیار شدیدتری نسبت به سایر نقاط ایران داشت. اما بسیاری از رزمندگان با این که توسط فرماندهان و روحانیون تاکید می‌شد که لازم نیست روزه بگیرید، روزه می‌گرفتند و واقعا فقط به فکر نزدیکی به خدا بودند. بچه‌هایی هم که در خط پدافندی شلمچه بودند نیز روزه می‌گرفتند. فرماندهان نیز وقتی می‌دیدند که تاکیدات آنان مبنی بر روزه نگرفتن برخی رزمندگان کارساز نیست، به برخی از آنان که احساس می‌کردند فشار زیادی را به خاطر روزه گرفتن تحمل می‌کنند، مرخصی اجباری می‌دادند و می‌گفتند باید بروید روزه‌های‌تان را در شهر خودتان بگیرید و بعد از آن برگردید.»

هیچ‌کس در افطار بر دیگری سبقت نمی‌گرفت
روایت جلیل سوری
جلیل سوری یکی از جانبازان دوران دفاع مقدس است، درباره رمضان و رزمندگان در آن روزها می‌گوید: «دشمن بعثی از معنویت رزمندگان مطلع بود و در ماه رمضان بر شدت آتش توپخانه و پاتک‌های خود می‌افزود، دشمنان خوب می‌دانستند که نیروهای با معنویت ایران اسلامی در ماه رمضان روزه‌دار هستند و از این فرصت استفاده می‌کردند، تا وضعیت جبهه‎ها را به سود خودشان عملیاتی کنند. رزمندگان در ماه رمضان با زبان روزه همه مسئولیت‌های خود را به خوبی انجام می‌دادند و برای کم کردن تشنگی در زیر آفتاب سوزان جنوب چفیه‌های‌شان را با آب خیس کرده و روی سر و صورت‌شان می‌گذاشتند تا شاید اندکی از حرارت بدنشان کم شود. در مواقع افطار هم آنقدر گذشت داشتند که هیچ‌کدام برای افطار از دیگری سبقت نمی‌گرفتند.

رمضان در اسارت
روایت سردار مرتضی حاج باقری
سردار حاج‌باقری از آزادگان سرافراز سال‌های دفاع مقدس می‌گوید: «ما در دوران اسارت جزو مفقودین بودیم، یعنی نه ایران از ما خبر داشت و نه صلیب سرخ جهانی نام ما را ثبت کرده بود. به همین جهت مشکلات ما از سایر اسرا بیشتر بود. هیچ نام و نشانی از ما در جایی نبود. عراقی‌ها به ما خیلی سخت می‌گرفتند جز ارتباط و تکیه به خدا هیچ راهی نبود. تنها امیدمان استعانت از خداوند بود. یکی از راه‌های تحکیم ارتباط الهی ما هم بحث نماز و روزه بود. بچه‌هایی که با ما در اردوگاه 12 و 18 بودند تقریبا ماه رجب و ماه شعبان را در استقبال از ماه رمضان روزه می‌گرفتند. هر چند که روزه گرفتن و نماز خواندن حتی به صورت فرادی هم جرم بود. بارها اتفاق می‌افتاد که هنگام نماز دژخیمان بعثی به بچه‌ها حمله می‌کردند و جهت آنها را از قبله تغییر می‌دادند و نماز را به هم می‌زدند. حتی یک شب مجبور شدیم نماز مغرب و عشا را به حالت خوابیده و زیر پتو به جا بیاوریم. روزه گرفتن جرم سنگین‌تری بود. بچه‌ها غذای ظهر را می‌گرفتند و در یک پلاستیک می‌ریختند، چهار گوشه آن را جمع کرده و گره می‌زدند. بعد این غذا را در زیر پیراهن خود پنهان می‌کردند و افطار می‌کردند. اگر موقع تفتیش از کسی غذا می‌گرفتند او را شکنجه می‌دادند.»

روزه در گرمای بالای 50 درجه
روایت سید ابراهیم یزدی
یکی دیگر از رزمندگان سال‌های دفاع مقدس به نام سید ابراهیم یزدی می‌گوید: «سال 60 ماه رمضان در اوایل مرداد ماه و گرمای بالای 50 درجه خوزستان بسیار طاقت فرسا بود. رزمندگانی که از اقصی نقاط کشور به جبهه می‌آمدند، حکم مسافر را داشتند و کمتر می‌توانستند یک جا ثابت باشند. بعضی از آنها در یک منطقه می‌ماندند و از مسئول و یا فرمانده مربوطه مجوز می‌گرفتند و قصد 10 روز نموده و روزه‌دار می‌شدند. روزهای طولانی بالای 16 ساعت گرمای شدید و سوزان، نبرد با دشمن حتی در منطقه پدافندی، شدت یافتن تشنگی و ضعف و بی‌حالی از جمله مواردی بود که وجود داشت اما به لطف خدا در ایمان و اراده‌ رزمندگان خللی ایجاد نمی‌شد. گرمای شدید باد و طوفان شن‌های روان و از همه مهم‌تر نبرد با دشمن آن هم برای کسانی که روزه‌دار بودند بسیار سخت بود. انسان تا در شرایط موجود قرار نگیرد، درک مطلب برایش سنگین است. در آن عملیات بسیاری از عزیزان به وصال حضرت حق پیوستند، در حالی که روزه‌دار بودند و لب‌های‌شان خشکیده بود. اما به عشق اباعبدالله الحسین (ع) و عطش کربلا رفتند و به شهادت رسیدند.»

روزه‌دار 13 ساله
روایت حبیب‌الله ابوالفضلی
حبیب‌الله ابوالفضلی یکی دیگر از رزمندگان و ایثارگران جنگ می‌گوید: «در ماه رمضان سال 63 از طرف لشکر 25 کربلا به پایگاه شهید مدنی اعزام شدیم. چون قرار بود به مقر عملیات منتقل شویم، حکم مسافر را داشتیم و روزه بر ما واجب نبود اما کسانی که در ماه مبارک در پایگاه اهواز می‌ماندند، می‌بایست روزه می‌گرفتند؛ از جمله مسئولین ستاد و امام جماعت و مکبر که نوجوانی 13 ساله بود. هوای اهواز بسیار گرم بود و حتی یک ساعت بدون نوشیدن آب قابل تحمل نبود. اواخر ماه مبارک که به اهواز برگشته بودم. احساس کردم نصف گوشت بدن این نوجوان آب شده است. واقعا ایمان از چهره نحیف این نوجوان (مکبر نماز خانه) متجلی بود.»

آن‌ها که زبان روزه به شهادت رسیدند

روایت مصطفی سجاد،‌ پژوهشگر دفاع مقدس

مصطفی سجاد در سال ۱۳۵۹ در حالی که تنها ۱۷ سال داشت، عازم کردستان و سپس مناطق عملیاتی جنوب شد که این حضور تا پایان جنگ تحمیلی ادامه داشت. او فعالیت در دوران هشت ساله دفاع‌مقدس را از تک‌تیراندازی شروع کرد و بعد از آن به فرماندهی گردان آبی- خاکی حضرت نوح (ع) لشکر ۴۴ قمر بنی‌هاشم رسید. سجاد در خاطراتش از آن سال‌ها می‌گوید: «رزمندگان در آن زمان چون همواره آماده برای انجام مأموریت بودند، تکلیفی برای روزه‌داری نداشتند، زیرا بر اساس حکم امام خمینی (ره) آنها در حکم مسافر به حساب می‌آمدند. همه رزمندگان، چه آنهایی که می‌توانستند روزه بگیرند و چه آنهایی که به خاطر اعزام به مناطق دیگر اجازه نداشتند روزه بگیرند، قبل از اذان صبح از خواب بیدار می‌شدند، نماز شب و ادعیه می‌خواندند و ذکر می‌گفتند تا اذان صبح و بعد نماز صبح را اقامه می‌کردند. روزهای طولانی بالای ۱۶ ساعت، گرمای شدید و سوزان و نبرد با دشمن از جمله مواردی بود که وجود داشت. در آن زمان همه تلاش می‌کردند تا بهترین بهره را از این ماه ببرند و این آمادگی پیش از آغاز ماه میهمانی خدا شروع می‌شد و در سنگرهای انفرادی یا جمعی، حال و هوای ماه رمضان حاکم بود. این تغییر شرایط فقط به داخل خطوط مقدم محدود نمی‌شد بلکه در مقرهای تیپ یا لشکرها و حسینیه‌ها برنامه‌های خاصی برگزار می‌شد.

برکت دعا در سنگرها
برکت دعا در کنار سنگرها، نماز روی زمین خاکی، سحری خوردن کنار آرپی‌جی و مسلسل، وضو با آب سرد، قنوت در دل شب، قیام روبه‌روی آسمان بدون هیچ حجابی که تو را از دیدن وسعت‌ها بی‌نصیب کند، گریه بچه‌های عاشق در رکوع و به طور کلی همه چیز برای بهره‌گیری هرچه بیشتر از ماه میهمانی خدا آماده بود. عراقی‌ها در ماه رمضان بر شدت آتش توپخانه و پاتک‌های خود می‌افزودند، زیرا خوب می‌دانستند که نیروهای با معنویت ایران اسلامی در ماه رمضان روزه‌دار هستند و از این فرصت استفاده می‌کردند تا وضعیت جبهه‌ها را به سود خودشان عملیاتی کنند. رزمندگان ایران اسلامی با آموزش‌های نظامی و زبان روزه، چند عملیات مهم از جمله رمضان، رقابیه و بیت‌المقدس ۷ را در ماه رمضان در جنوب کشور به ثبت رساندند. بسیاری از رزمندگان در هشت سال دفاع مقدس با زبان روزه به درجه رفیع شهادت نائل شدند یا جانباز شدند و یا به اسارت نیروی بعثی در آمدند و شکنجه‌های فراوانی را متحمل شدند.

رمضان در تابستان

روایت مهرداد حسنجانی، از جانبازان دفاع مقدس

دیدن صحنه به شهادت رسیدن رزمندگان با زبان روزه در آن گرمای جانفرسای جنوب برای ما بسیار سخت و دردناک بود. در سال‌های ۱۳۶۳ و ۱۳۶۴ که ماه رمضان در فصل تابستان قرار گرفته بود و شدت گرما در جنوب کشور دو چندان شده بود، شرایط برای رزمندگان بسیار سخت بود چراکه آنان ناگزیر بودند با زبان روزه ادوات جنگی را به مناطق عملیاتی حمل کنند، سنگر بسازند و با دشمن نبرد کنند.  رزمندگان دفاع مقدس به مباحث دینی بسیار پایبند بودند، آنها عموما سعی می‌کردند روزه بگیرند. با توجه به اینکه هوا بسیار گرم بود و وسیله خنک‌کننده وجود نداشت، همزمان با آماده شدن برای انجام عملیات‌ها، پاتک‌های ایذایی (عملیات های کوچک) از سوی دشمن صورت می‌گرفت. ما باید به پاتک دشمن پاسخ می‌دادیم اما هیچ‌کدام از این محدودیت‌ها و سختی‌ها باعث نمی‌شد نماز و روزه رزمندگان ترک شود. شاید به همین دلیل است که به دفاع مقدس، جنگ حق علیه باطل می‌گویند.

آداب ماه رمضان در جبهه
نگهبانان رزمنده‌ای که در سنگرها بیدار بودند دیگران را برای خوردن سحری از خواب بیدار می‌کردند. دورهمی به خاطر گلوله‌باران ممکن نبود. در تاریکی بدون مختصر نوری که از چراغ قوه ساطع می‌شد، هر کس تکه‌ای نان خشک را که به نان ترکشی معروف بود، با آب یا اگر کنسرو لوبیا موجود بود، می‌خورد. حسنجانی با بیان اینکه در جبهه آب برای خوردن به سختی با تانکر تامین می‌شد، گفت: «اگر برای اقامه نماز صبح یا ظهر شرایط مناسب بود، یک نماز جماعت سه یا چهار نفره برپا می‌کردیم تا بتوانیم از فضیلت آن بهره‌مند شویم. چراکه برگزاری نماز جماعت با تعداد افراد بیشتری امکان‌پذیر نبود و ممکن بود دشمن حمله کند و همه رزمندگان با هم به شهادت برسند. بعد از اذان مغرب و عشاء هم رزمندگان پس از خواندن نماز در سنگر با خرما و یک لیوان آب و یا با کنسرو بادمجان و قرمه سبزی افطار می‌کردند. رزمندگانی هم که نگهبان بودند در همان مکان پست خود چیزی می‌خوردند. به دلیل موقعیت جغرافیایی و قرار گرفتن مناطق جنوب در سطح مسطح، نیروهای هر دو طرف به هم اشراف داشتند و تحرکات به خوبی دیده می‌شد. به همین دلیل نمی‌توانستیم آداب ماه رمضان را به نحو احسنت به جا بیاوریم اما مناطق جنگی کردستان در دل کوه‌ها واقع شده بود و به خاطر بالا بودن امنیت، امکان برگزاری دورهمی برای قرائت قرآن و  خواندن دعا فراهم بود و شرایط معنوی بهتری ایجاد می‌شد.

زمان اذان به دشمن شلیک نمی‌کردیم
موقع اذان صبح، مغرب و عشاء حملات و شلیک‌های دشمن افزایش می‌یافت چراکه می‌خواستند از این موقعیت استفاده کنند و به ما بیشتر آسیب بزنند. اقدام ناجوانمردانه آنها در حالی بود که زمانی که از ایرج مشفق یکی از رزمندگان گیلانی خواسته شد با قبضه مینی کاتیوشا به سمت دشمن شلیک کند، او گفت که شاید موقع اذان آنها هم باشد و کسی در حال نماز خواندن یا خوردن افطار باشد. اجازه دهید کمی زمان بگذرد بعد شلیک می‌کنم. بیان برخی از  موضوعات جنگ ایران و عراق سخت و غیرقابل باور است. نسل دفاع مقدس یک نسل منحصر به فرد از لحاظ رزم و معنویت بود. آن‌ها انجام اعمال واجب و مستحب را وظیفه شرعی خود می‌دانستند و کاستی‌های نظامی را از این طریق پوشش می‌دادند.


تعداد بازدید :  43