شماره ۳۲۷۴ | ۱۴۰۳ يکشنبه ۷ بهمن
صفحه را ببند
گفت‌وگوی «شهروند» با نجاتگر و عضو فعال جمعیت هلال‌احمر که تندیس ملی فداکاری را از آن خود کرد
پوشیدن لباس سرخ بعد از مرگ پدر

  [سیما فراهانی] بعد از مرگ تلخ پدر، تصمیم گرفت، در راستای نجات جان انسان‌ها گام بلندی بردارد. برای این کار، هلال‌احمر را انتخاب کرد. برای اینکه بتواند، نقشی تاثیرگذار در زندگی افراد جامعه داشته باشد، از همان دوران دانش‌آموزی وارد جمعیت هلال‌احمر شد و داوطلبانه، نقشه مهمی را در نجات زندگی انسان‌ها ایفا کرد. ایمان عزیزی، نجاتگر و عضو فعال جمعیت هلال‌احمر بندرانزلی است که تاکنون فعالیت‌ها و خدماتی را در جمعیت ارائه کرده است. تاجایی که تندیس ملی فداکاری را از آن خود کرد و همچنان دوست دارد که مشتاقانه در این جمعیت فعالیت کند. سرگروهی تیم سحر، تهیه جهیزیه برای دو خانم  و پرداخت کمک هزینه به یک خانواده کم‌برخوردار، پیگیری  و تهیه داروهای شیمی درمانی برای افراد کم‌برخوردار و کودکان و تامین کمک هزینه تحصیلی یک کودک کار از خدمات ارزنده این جوان فعال در جمعیت هلال‌احمر به شمار می‌رود.

علاقه به جمعیت از دوره دانش‌آموزی
ایمان عزیزی که بزرگترین آرزویش پایان جنگ در دنیا است، در گفت‌وگو با خبرنگار «شهروند» ماجرای زمانی را که وارد هلال‌احمر شد،روایت می‌کند و می‌گوید: «از سال 98 وارد جمعیت شدم. آن زمان از هلال‌احمر به مدرسه ما آمدند و مانور برگزار کردند. من هم 14 ساله بودم. وقتی اقدامات آنها را دیدم و کمی بیشتر با آنها آشنا شدم، جذب هلال‌احمر شدم. علاقه‌مند شدم که دوره‌هایش را بگذرانم. راستش از خیلی وقت پیش، دوست داشتم که نقشی در نجات جان انسان‌ها داشته باشم. درست از مانی که پدرم فوت شد. پدرم بیماری آسم و مشکل قلبی داشت.  یک روز حالش بد شد و خودش به مرکز درمانی رفته بود. درست پشت در کلینیک حالش بد شده بود. گویا کلینیک هم بسته بود. در همان خیابان افتاد و کسی نتوانست او را نجات دهد. اگر کسی آن اطراف مراحل احیا را بلد بود، شاید می‌توانست نجاتش دهد. از همان زمان که سن خیلی کمی داشتم، تصمیم گرفتم وقتی بزرگ شدم، تمام دوره‌های نجات را بگذرانم تا اگر به چنین موردی در خیابان برخوردم، بتوانم جانی را نجات دهم. سه چهار سال بعد از این ماجرای تلخ بود که با جمعیت آشنا شدم و فهمیدم که می‌شود در این جمعیت وارد حوزه نجات شد. این بود که تصمیم گرفتم همکاری کنم و تمام دوره‌ها را گذراندم.»

نجات یک نوزاد
نجاتگر و عضو فعال جمعیت هلال‌احمر بندرانزلی، در ادامه صحبت‌هایش به خدماتی که در جمعیت ارائه کرده اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: «در این سال‌ها در پایگاه دریا و جاده شیفت می‌مانم و کشیک می‌دهم. غریق نجات هم هستم و اگر گمشده‌ای در آب باشد می‌روم و نجاتش می‌دهم. یک روز که در ماموریت نبودم و با دوستانم برای شنا به دریا رفته بودیم، متوجه شدیم که دور و برمان شلوغ شده است. من از آب بیرون آمدم و فهمیدم کسی غرق شده است. او را از آب بیرون آورده بودند. بلافاصله رفتم و عملیات احیا را انجام دادم. او به زندگی برگشت و خانواده‌اش کلی برایم دعا کردند. یک بار دیگر که باز هم در ماموریت امدادی نبودم، برای یک نوزاد حادثه‌ای پیش آمد. در منطقه آزاد انزلی گشت می‌زدم، داشتم خرید می‌کردم که صدای داد و فریاد شنیدم. رفتم و دیدم نوزادی شیر در گلویش پریده و نمی‌تواند نفس بکشد. مادرش فریاد می‌زد و نوزاد هم سیاه شده بود. بلافاصله اقدامات لازم را که بلد بودم، انجام دادم و توانستم نجاتش دهم. وقتی این کار را انجام می‌دهم حتی اگر یک کمک کوچک هم باشد، حس خوبی دارد و همین حس است که در این جمعیت ماندم و ادامه دادم. وقتی خوشحالی مادر آن نوزاد را دیدم، انرژی خوبی گرفتم. احساس می‌کنم که ثمره تمام این کارها را در زندگی‌ام هم می‌بینم. مثلا کاری می‌خواستم انجام دهم و هیچ‌جوره انجام نمی‌شد، اما ناگهان دری باز می‌شود و متوجه می‌شوم که این در به خاطر دعای خیر مردم به رویم گشوده شده است.»

کاش جنگ تمام شود
ایمان عزیزی به دیگر خدماتش اشاره می‌کند و می‌گوید: «در این مدت خدمات دیگری به جز امدادونجات هم انجام داده‌ام. مثلا به خانه سالمندان می‌رویم و با آنها ورزش می‌کنیم تا حالشان بهتر شود. به کمپ ترک اعتیاد هم می‌رویم و علاوه بر ورزش، با آنها   صحبت می‌کنیم و  پای درددل آنها می‌نشینیم. آنها نیز به ما اعتماد می‌کنند. درمورد خاطرات و روزهای خوب و بد صحبت‌ می‌کنند و ما نیز از آنها حمایت روانی می‌کنیم و به همه آنها انگیزه می‌دهیم. از طرف دیگر چند بار در حوزه آزادی زندانی فعالیت کردم. مثلا کسانی بودند که بخاطر یک مبلغ کم و ناچیز در  زندان مانده بودند. چون آنها را می‌شناختم، با کمک دوستانم و خیرین پول آزادی آنها را فراهم کردیم. من کارشناسی رشته تربیت بدنی خواندم و شغلم هم کشاورزی و کارهای ساختمانی است. ولی دوست دارم در جمعیت بمانم و داوطلبانه خدمت کنم. آرزو دارم در سراسر دنیا جنگی نباشد و کمک کردن به جنگ‌زده ها تمام شود. همه با هم خوب باشند و نیاز ی نباشد برای کسی  پول جمع کرد.»
او در پایان صحبت‌هایش می‌گوید: «از زمانیکه دکتر کولیوند وارد جمعیت شدند، همه چیز در هلال‌احمر تغییر کرد. برای داوطلبان ارزش بیشتری قائل شدند و از لحاظ تجهیزات هم بسیار پیشرفت کردیم. مثلا قبلا یک آمبولانس داشتیم که دوباره یک آمبولانس صفر هم به هلال‌احمر شهر ما افزوده شد. همچنین از زمانیکه دکتر کولیوند آمد، حقوق و بیمه هم برای داوطلبان در نظر گرفتند. حتی بیشتر داوطلبان را شرکتی کرد.»


تعداد بازدید :  120