شماره ۳۲۷۳ | ۱۴۰۳ شنبه ۶ بهمن
صفحه را ببند
درباره گروهکی جنایتکار که در سال‌های دفاع مقدس به «گوش‌بُرها» معروف شد و شهید یادگار امیدی که علیه‌شان ایستاد
شکارچی گوش‌بُرها!

  [شهروند] در سال‌های ابتدایی انقلاب، گروهک‌هایی به منظور ضربه زدن به نظام تازه‌پای مردم فعالیت‌های تخریبی خود را آغاز کردند. گمان سرکردگان این گروهک‌ها این بود که می‌توانند با نابسامان کردن شرایط، بر اوضاع مسلط شوند. بعضی از آن‌ها نیت خام به دست گرفتن حاکمیت را در سر داشتند، گروهی در پی نفوذ بودند و بعضی گروهک‌ها هم به قصد خودمختاری و تجزیه، خیانت علیه میهن اسلامی را آغاز کرده بودند. شروع جنگ تحمیلی هم موجب شد فعالیت بعضی از آن‌ها گسترده‌تر شود یا ابعاد دیگری پیدا کند چراکه گمان می‌کردند جنگ شاکله نظام را از هم خواهد گسیخت. در این راه جنایات فراوانی هم مرتکب شدند و از هیچ اقدامی فروگذار نکردند. در این میان اما شاید درباره گروهکی به نام «فُرسان» کمتر شنیده باشید. این گروهک، بنای جنایت علیه مردم ایلام را پایه‌گذاری کردند و با همدستی بعثی‌ها، خون مردم بی‌گناه را ریختند. به خاطر نوع جنایات‌شان هم به «گوش‌بُرها» معروف شدند که در این گزارش درباره‌اش نوشته‌ایم. به‌تدریج اما رزمندگان علیه‌شان ایستادند؛ به‌ویژه یکی از مبارزان نستوه علیه این گروهک، شهید یادگار امیدی، فرمانده اطلاعات عملیات لشکر 11 امیرالمؤمنین (ع) بود. درباره او و فعالیت‌هایش کتابی هم منتشر شده با عنوان «شکارچی گوش‌برها» به قلم محمدعلی قاسمی (انتشارات سوره مهر). آنچه در ادامه می‌خوانید توضیحاتی‌ست از اقدامات جنایتکارانه گروهک «فُرسان» (گوش‌بُرها) و سرنگونی‌شان به دست شهید امیدی که مستند است به روایت‌های کتاب «شکارچی گوش‌برها».

گروهک جنایتکار «فرسان»
یکی از سختی هایی که مردم استان ایلام در طول هشت سال دفاع مقدس با آن روبه‌رو بودند گروهک جنایتکار «فرسان» یا همان «گوش‌بُرها» بودند. روش کار این گروهک جنایتکار به این صورت بود که بعد از به شهادت رساندن رزمندگان یا مردم، گوش آنها را به نشانه سند و مدرک بریده و به نیروهای بعثی تحویل می‌دادند تا پاداش جنایت خود را دریافت کنند. به همین خاطر در بین مردم استان ایلام به «گوش‌برها» معروف شده بودند.
  یکی از محورهای مهم تردد این گروه جنایتکار، حد فاصل مهران تا دهلران بود؛ محوری مواصلاتی به طول یکصد کیلومتر که غرب و جنوب را به هم وصل می‌کند.  این جاده، تقریباً خط دوم جبهه بود؛ در مسیر این جاده، بسیاری از مردم جنگ‌زده و آواره‌شده دهلران و مهران، در روستاهای متروکه که در مسیر این جاده قرار داشت، پناه گرفته و ساکن شده بودند. این مردم، عملاً به عنوان نیروهای پدافند، نقش مهمی داشتند؛ ضمن اینکه جوانانشان در جبهه‌های مهران و دهلران این خانواده‌ها نیرویی دلگرم‌کننده برای رزمندگان مستقر در خط به شمار می‌آمدند و شهدای زیادی را هم تقدیم اسلام کردند.

ترفند رژیم بعث
رژیم بعث عراق از اوایل جنگ، به هر طریق قصد از بین بردن آرایش این روستاها را داشت؛ گاهی با حملات زمینی و گاهی با حملات هوایی. هر روز بمب و گلوله و توپ بود که بر سر مردم این روستاها می بارید اما آنها مقاومت می‌کردند و گاهی هم منطقه را رها می‌کردند، ولی باز برمی‌گشتند. بعد از مدتی اما بعثی‌ها نقشه جدیدی کشیدند و آن، به کارگیری تعدادی از عوامل ضد انقلاب بود.  این عوامل، از نظر جسمی، تنومند بودند و با شرایط آب و هوای کوهستانی منطقه، متناسب. دستگاه استخباراتی عراق، آنها را سازمان داد و تشکیلاتی سیاسی از آنها به نام گروهک «فرسان» تشکیل داد؛ گروهی چریکی که به صورت پارتیزانی عمل می‌کردند و هدف آنها، ضربه زدن به مردم روستاها و رزمندگان اسلام بود که در محور مواصلاتی مهران ـ دهلران رفت وآمد داشتند.

 قطع عضو مردم بی‌پناه!
روش کار گروهک فرسان این بود که جاده‌ها را سنگ‌چین می‌کردند و با کمین در ورودی روستاها، چوپان‌ها و عشایر را در بیابان و صحرا دستگیر می‌کردند. اگر می‌توانستند، آنها را به صورت اسیر، تحویل عراقی‌ها می‌دادند یا اگر تاریکی شب و راه طولانی به آنها چنین اجازه‌ای نمی‌داد، بلافاصله به افراد تیر خلاص می‌زدند و یک گوش آنها را می‌بریدند تا به عنوان سند و مدرک جنایت‌شان، تحویل عراقی‌ها بدهند و در قبال هر گوش یا هر اسیر، از عراقی ها پول بگیرند. آنچه درباره گروه فرسان نقل شده این است که مزدورانی بسیار پست‌فطرت و بی‌مایه بودند؛ طوری‌که حاضر شده بودند حتی در ازای گرفتن یک گونی آرد، زنان و کودکان را به شهادت برسانند و مردم را قطع عضو کنند! این گروه عموماً منتسب به دموکرات ها بودند.
 
حمله به افراد غیرنظامی
فعالیت این گروه، از سال 1363 آغاز شد و تا پایان جنگ ادامه داشت. آنها عملیات‌های تروریستی زیادی علیه عشایر، روستایی‌ها و رزمندگان انجام دادند. یکی از عملیات‌های این گروهک که اوج خباثت آنها را به نمایش می‌گذارد، عملیاتی در نزدیکی‌های روستای بیشه‌دراز از توابع شهرستان دهلران بود. این عملیات جنایتکارانه مورخ 12/8/63 به وقوع پیوست. یک ماشین نیسان متعلق به بهداری دهلران، همراه چهار سرنشین (دو نفر مرد و یک زن و یک کودک چهار ساله) در حال حرکت بودند. هنگام عبور از طرف زرین‌آباد به دهلران، در دو کیلومتری روستای بیشه‌دراز در تنگه نجی‌مرده، گروهک فرسان در کمین بودند. بعد این افراد غیرنظامی را به اسارت گرفتند. افراد این گروهک یکی از مردان و همسرش را به شهادت می‌رسانند و بچه را نگه می‌دارند. پیرمرد را نیز نزد عراقی‌ها می‌فرستند و خودرو را منهدم می‌کنند.

جنایتی که در حق کودک چهار ساله شد!
بچه چهار ساله محکوم می‌شود به اینکه تا صبح روی جنازه مادر خود باقی بماند! صبح فردای آن روز، گشتی‌های سپاه، کودکی را می‌بینند که در سرمای شدید جاده، روی جنازه مادرش از هوش رفته است. این کودک بعد از 25 روز بیماری و تشنج شدید، شهید شد و پدربزرگش، بعد از هشت سال اسارت به جمع خانواده‌اش بازگشت؛ اما شکنجه ها کار خودش را کرده بود و او نیز به دلیل ناراحتی شدید از این حادثه جان خود را از دست داد. این گروهک در مسیرهای تردد، رزمندگانی را هم به شهادت رساندند.

 


تعداد بازدید :  30