[شهروند] روز به روز دامنه سخنان اندیشمندان و سیاستمداران در مورد مذاکرات و سیگنال هایی که طرفین برای هم می فرستند بیشتر می شود. هر عمل و سخنی در این میان با واکنش های منفی و مثبت فراوانی مواجه می شود.
در جدیدترین اتفاق در این زمینه می توان به حضور ظریف معاون راهبردی رئیس جمهور در داووس و دیدارها و مصاحبه هایش ، به ویژه با فرید زکریا «فرید زکریا»، مجری و کارشناس سیانان اشاره داشت. موضوعی که با واکنش های زیادی در فضای سیاسی و مجازی مواجه شد.
معاون راهبردی رئیسجمهور، در مورد وجود فرصتی برای انعقاد توافق هستهای بین ایران با ترامپ ، اینگونه پاسخ داد: «امیدواریم دیگران منطق و عقلانیت را انتخاب کنند.
اما بگذارید این مسئله را باز کنم. جان بولتون در فوریه ۲۰۱۷ به فرانسه سفر کرد. او در سال ۲۰۱۶ گزارشی درباره نحوه خروج ترامپ از برجام نوشته بود». معاون راهبردی رئیسجمهور ادامه داد «بولتون از منافقین حدود ۴۰ هزار دلار رشوه دریافت کرده بود. او در سخنرانی خود در اجلاس منافقین گفت که سال دیگر (۲۰۱۸) در تهران جشن خواهیم گرفت و ماه آوریل به مشاور امنیت ملی ترامپ تبدیل شد. ضمن آنکه پمپئو هم دو روز پس از تأیید صلاحیت خود بهعنوان وزیر امور خارجه ترامپ به اسرائیل سفر کرد و از نتانیاهو خواست تا نمایشی تصنعی درباره اسناد محرمانه بهسرقترفته از ایران ایجاد کند».
همه این موضوعات سبب شد تا به گفته ظریف، «ترامپ نهایتا هشتم می از برجام خارج شود. وقتی به این تحولات نگاه میکنید و با رهبران کشورها صحبت میکنید، متوجه میشوید که آنها ترامپ را متقاعد کرده بودند که ایران در حال سقوط است و خروج ناگهانی از برجام، میخ آخر بر تابوت ایران خواهد بود. در مرحله دوم، اسناد ادعایی به نمایش گذاشتهشده از طرف نتانیاهو باعث شد تا حمایت جهانی از آمریکا برای خروج از برجام شکل بگیرد»، بنابراین این عضو دولت چهاردهم (ظریف)، چنین نتیجهگیری میکند که «هر دو نکته، حاکی از برداشتهای غلط مشاوران ترامپ است، نه شخص ترامپ».
حملات کاربران برانداز شدیدتر از کاربران انقلابی و اصولگرا
به نوشته کانال تحلیل شبکههای اجتماعی مجازی، حضور #محمد_جواد_ظریف در نشست #داووس و سخنان وی راجع به سیاست خارجی و ترامپ، سعید جلیلی، حجاب و... باعث شد تا نام او پس مدتها مجددا به یکی از ترندهای اصلی توئیتر فارسی تبدیل شود و بیش از ۲۶هزار توئیت و ریتوئیت با ۶.۳میلیون بازدید در رابطه با این نشست منتشر شود.
دادهها نشان میدهد که فضای توئیتر فارسی بهشدت علیه #ظریف بوده است؛ در این میان کاربران برانداز و مخالف جمهوری اسلامی بیشترین محتوا را علیه او منتشر کردهاند.
بر اساس شبکه بازنشرهای توئیتهای مربوط به این موضوع که در آن ۵۶۲۰کاربر حضور دارند، کاربران سلطنتطلب ۳۷درصد از شبکه و کاربران برانداز و مخالف جمهوری اسلامی (غیر سلطنت طلب) ۲۱درصد از شبکه را بهخود اختصاص داده. همچنین طرفداران سازمان مجاهدین خلق نیز ۴درصد از شبکه را تشکیل دادهاند.
در مجموع حدود دو سوم شبکه بازنشرها، توسط طیفهای مختلفی از کاربران برانداز و مخالف جمهوری اسلامی بوده که همگی علیه ظریف نوشتهاند. کاربران انقلابی و اصولگرا هم که با رویکردی متفاوت از منتقدان ظریف بودهاند، ۲۷درصد از شبکه را تشکیل دادهاند. علیرغم حملات طیف خاصی از این جریان به ظریف، بهنظر میرسد بخش قابل توجهی از از کاربران انقلاب در رابطه با حضور ظریف در نشست داووس سکوت کرده و علیه او محتوای انتقادی منتشر نکردهاند.
در سوی دیگر، کاربران میانهرو، اصلاحطلب و حامیان ظریف تنها ۱۱٪ از شبکه را شکل دادهاند؛ امری که نشان میدهد فضای شکل گرفته در توئیتر فارسی، کاملا علیه ظریف بوده است.
واکاوی حضور ظریف و مواضع او در نشست داووس
دبپلماسی ایرانی می نویسد سفر محمدجواد ظریف به سوئیس و حضورش در نشست داووس دوباره به سرفصل دیگری از حملات و هجمههای تازه علیه او بدل شد. دراینبین برخی رسانهها حضور ظریف در این اجلاس با سمت معاون راهبردی رئیسجمهور را پررنگ کرده و مدعی شدند سفر ظریف به سوئیس در حالی انجام شده که طبق قانون مجلس انتصاب او در این جایگاه منع قانونی دارد. در این زمینه فارس در مصاحبهای با کارشناس خود (کنعانیمقدم)، اینگونه موضوع را ترسیم میکند «حضور غیرمنتظره ظریف در سوئیس شائبه مذاکرات پنهان و دور از هماهنگی را تقویت میکند و اگر هم قرار باشد تحولاتی در سطح دیپلماتیک رقم بخورد، باید طبق روال آن و از طریق وزارت خارجه و در چارچوب قوانین جمهوری اسلامی باشد.
دخالت یک معاونت غیرمرتبط و غیرقانونی در امور رسمی و خارجی کشور، انحراف از مرّ قانون است». البته به گفته فرارو، این رویکرد دقیق نیست، چون سال ۱۳۹۲ حسن روحانی بهعنوان رئیسجمهور در این اجلاس شرکت کرد. در کنار چند دورهای که ایران حضوری در داووس نداشت، ظریف دو بار بهعنوان وزیر خارجه در مجمع داووس شرکت کرد و یک بار نیز محمود سریعالقلم، استاد دانشگاه شهید بهشتی، تنها فردی بود که از ایران به این نشست رفت.
همشهری نیز در خبر کوتاهی به پست اینستاگرامی ظریف به مناسبت بزرگداشت فردوسی پرداخت. این رسانه نوشت: «محمدجواد ظریف، معاون راهبردی رئیسجمهور، در حاشیه اجلاس داووس یادداشتی را در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد که برداشتهای مختلفی درباره آن شده است که احتمالا به تمایل دولت برای ازسرگیری مذاکرات بازمیگردد».
ظریف با انتشار این شعر «بیا تا جهان را به بد نسپریم/ به کوشش همه دست نیکی بریم. نباشد همی نیک و بد پایدار/ همان به که نیکی بود یادگار» از فردوسی، ضمن گرامیداشت روز بزرگداشت این شاعر ایرانی، در اینستاگرام خود نوشت: «سلام دوستان؛ از آسمان زوریخ در راه اجلاس ۲۰۲۵ مجمع جهانی اقتصاد. سالروز فردوسی بزرگ خجسته باد».
سازمان آمریکایی «اتحاد علیه ایران هستهای» هم روز سهشنبه ۲ بهمن در بیانیهای، اقدام مجمع جهانی اقتصاد برای دادن فرصت سخنرانی به محمدجواد ظریف، معاون امور راهبردی رئیس دولت چهاردهم، در داووس سوئیس را محکوم کرد. مدیر اجرائی سازمان اتحاد علیه ایران هستهای، درباره حضور ظریف در نشست امسال داووس، در ادعای ضد ایرانی خود عنوان کرد «هفته گذشته این سازمان در نامهای به «کلاوس شواب» و «بورگه برنده»، مدیران ارشد مجمع جهانی اقتصاد، از آنها خواست که مقامات حکومت ایران را دعوت نکنند».
حضور دکتر ظریف در نشست داووس، تصویر ایران «ضعیف و خطرناک» را پاک خواهد کرد
در پیوست همین نکات، ساسان کریمی در مقام معاون سیاسی و بینالملل معاونت راهبردی رئیسجمهور که به همراه محمدجواد ظریف در نشست داووس به سر میبرد، طی گفتوگویی که با «شرق» داشت، این ارزیابی را دارد: «چون جریانهای رادیکال و اپوزیسیون خارجی هیچگونه منافعی را برای خود در مذاکره، تعامل، دیپلماسی و گشایش روابط ایران تعریف نمیکنند، طبیعتا با هرگونه گفتوگویی، چه در قالب مذاکرات وزارت امور خارجه و چه در قالب حضور نمایندگان جمهوری اسلامی ایران در اجلاسهایی نظیر اجلاس داووس، مخالفت جدی کرده و حملات و هجمههای خود را خواهند داشت».
به همین دلیل است که مدرس دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران متذکر میشود: «حضور پررنگ ایران در نشست داووس، مجمع جهانی اقتصاد، کنفرانس امنیتی مونیخ، اجلاس دوحه و دیگر نشستهایی از ایندست با هدف اجتناب از انزوای سیاسی و دیپلماتیک ایران ضروری است و در عین حال موجب میشود ایران متناسب با جایگاه و وزن خود، ورود جدیتری در روندهای منطقهای و جهانی داشته باشد».
از اینرو، معاون سیاسی و بینالملل معاونت راهبردی رئیسجمهور، «کنشگریهای هوشمند دکتر ظریف در اجلاس داووس را خنثیکننده تمام تحرکات مخرب جریانهای مخالف نظام ارزیابی میکند که به دنبال «امنیتیسازی» از چهره جمهوری اسلامی ایران و در نهایت به انزوا کشاندن تهران در منطقه و جهان هستند». با چنین قرائتی، مدرس دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران باور دارد «حضور دکتر ظریف در مجمعهای باز و بسته اجلاس داووس و نیز دیدارهای پی در پی وی با مقامات کشورهای مختلف، موجب خواهد شد تصویر غلط ایران «ضعیف و خطرناک» بهطور کلی پاک شود».
روایت دکتر ظریف حکایت از ایرانی «مقتدر و مطمئن» دارد
علی نصری دیگر کارشناسی بود که در گفتوگویش با «شرق»، دلیل هجمههای اخیر به حضور محمدجواد ظریف در نشست داووس، چه از سوی رادیکالهای داخلی و چه از سوی جریانهای اپوزیسیون خارجنشین را در این میبیند که «دکتر ظریف روایتی از ایران مطرح میکند که دو جریان در داخل و خارج از کشور -البته به دلایل و نیات کاملا متفاوت- آن را برای خود تهدید میپندارند و به همین واسطه، طبیعی است که حضور دکتر ظریف در داووس برای آنها نگرانکننده باشد».
تحلیلگر ارشد حوزه بینالملل در ادامه دست به تبیین قرائت معاون راهبردی رئیسجمهور میزند و خاطرنشان میکند: «روایت دکتر ظریف، حکایت از ایرانی «مقتدر و مطمئن» دارد که هراسی از مذاکره با قدرتهای جهانی نخواهد داشت».
بنابراین به گفته او، «در داخل کشور، این حکایت (ظریف) از نظر برخی جریانهای سیاسی افراطی، نامطلوب است؛ چون در زمان دولتی مطرح میشود که از جناح مقابل است و گمان میکنند که هرگونه سخن از اقتدار و ثبات کشور برای جناح رقیب اعتبار میسازد».
نصری از منظری دیگر و در پاسخ به این پرسش که چرا همزمان با تندروهای داخلی، جریان اپوزیسیون هم باید از سفر معاون راهبردی وزیر امور خارجه به داووس نگران باشند؟ به بیان این نکته کلیدی میپردازد که «از نظر اپوزیسیون جنگطلب خارجنشین نیز روایت دکتر ظریف از ایران مقتدر و مطمئن ناخوشایند است؛ زیرا دقیقا در تضاد با روایتی است که آنها در حال ترویج آن هستند تا قدرتهای غربی را به حمله نظامی به ایران ترغیب کنند».
موضع گیری تند روزنامه جوان نسبت به سخنان ظریف
روزنامه جوان در همین زمینه می نویسد محمدجواد ظریف دعوا و کینههای خود از رقیبان داخلی را به داووس برد و در گوش دشمن آواز زشت اختلافات جناحی و مقام و منصب خودش را سر داد. یک خسارت محض که جبران آن با سخنان صد عاقل و فرزانه هم ممکن نیست.
اینگونه سخنان، خلاف امنیت و اقتدار ملی ایران و فضا دادن به دشمن است. یک عنوان «تندرو» را که در خارج از ایران خریدار دارد و ظریف هم با همان خارج، احساس ارادت و صمیمیت بیشتری نسبت به داخل دارد، همیشه به مخالفان خود نسبت میدهند.
هیچکس تندروتر از ظریف نیست. هیچ فرقی بین ظریف و احمدینژاد در خسارتهایی که با سخنرانیها ایجاد میکنند، نیست. اما او در داووس میگوید «اگر تندروها در ایران مسئولیت داشتند، من هم آزادانه نمیتوانستم در خیابانهای تهران قدم بزنم». کاش ظریف قدری در دروغسازی و نسبت ناروا دادن به مخالفانی که ۱۳ میلیون نفر از مردم ایران به آنان رأی دادند خلاقیت داشت. دقیقاً همان حرفهای رئیس سابقش را تکرار میکند که اگر فلانی میآمد در خیابانهای تهران دیوار میکشید.
گفتن اینکه اگر ما نبودیم، اکنون جنگ بود و ناامنی داخلی بود و کسی مثل من جرئت راه رفتن در خیابان را هم نداشت چه نسبتی با سخنان رئیسجمهور در دعوت به وفاق و دوستی و کنار گذاشتن کینهها دارد؟!
جالب اینکه دیروز که ظریف در داووس بود، رئیسجمهور او را به رغم غیرقانونی بودن حضورش در دولت، به عضویت شورای عالی آمایش سرزمین هم منصوب کرد. کاری که ظریف در داووس کرد نشان داد بیشتر به درد شورای عالی فروپاشی سرزمین میخورد! اگر مجموع خسارتهای او در قضیه برجام تاکنون و این نفاقافکنیها و دروغسازیها علیه وحدت داخلی را میتوانستیم چرتکه بیندازیم، باید او را در ردیف خسارتبارترین افراد تاریخ معاصر جای میدادیم.
اکنون از رئیسجمهور میخواهیم در چند جمله نسبت سخنان ظریف در داووس را با راهبرد کلی دولت خود به مردم شرح دهد.
چرا راستهای افراطی علیه ظریف یکصدا شدهاند؟
از سوی دیگر اما عباس موسایی، فعال سیاسی اصلاحطلب، در یادداشتی در کانال راهبرد نوشت: این درجه از حملات همهجانبه، از راست افراطی انسدادطلب تا راست افراطی سلطنتطلب علیه دکتر #محمد_جواد_ظریف حکایت از ظرفیت گفتمان عادیسازی است که ظریف یکی از برجستهترین نمایندگان آن است و پروژههای استثناگرایانه راستهای افراطی را به چالش کشیده است.
این در حالی است که راست افراطی صهیونیستی، سوژه محوری مورد نقادی ظریف در اجلاس #داووس است و در آن، ابعاد مختلف ضدانسانی و ویرانگر آن را بر آفتاب افکنده است. اما چرا حمله به راست افراطی صهیونیستی، دیگر راستهای افراطی را برآشفته است؟
ظریف نماینده برجسته روایت وفاقطلب از اصلاحطلبی در عرصه سیاست خارجی است. هر چند عادیسازی اصلاحطلبانه، ابعاد و سویههای بس گستردهتری از منظومه گفتمانی ایشان در سیاست داخلی دارد، اما ظرفیت گشایشگر و عادیساز روایت ظریف، برای ایران امروز، سرمایهای سترگ و پرمایه است.
این درجه از هجوم همهجانبه از سوی ِ راستهای افراطی، الزام حضورش در سیستم سیاسی، برای اصلاح از درون را بیش از پیش، نمایان میسازد.
وجه مشترک همه راستهای افراطی آن است که جمهوری اسلامی منهای ظرفیتهای «خوداصلاح گر» میخواهند. پارادایم جمهوری اسلامی ایران، اما امکانات و ظرفیتهای ظریفی را برای رهایی از انسداد و استثناگرایی، در خود تعبیه کرده است که امکان تصاحب تام و تمام سپهر سیاست در موقعیت پوزیسیون را برای راست افراطی داخلی و امکان تصاحب عرصه عمومی را برای راست افراطی سلطنتطلب و براندازیخواه، نامقدور کرده است. از این جهت است که راست افراطی صهیونیستی نیز علیرغم همه مانورهای قدرت سختافزاری، در برابر گفتمان انسانیای که ظریف آن را نمایندگی میکند، احساس ضعف میکند.
ظریف بهتنهایی، اجلاس پنجاهوپنجم ِ داووس را به استیضاح صهیونیسم و ضدانسانیترین نماینده راست افراطی در جهان کنونی، تبدیل کرد. اگر راست افراطی سلطنتطلب و براندازیخواه که دست ِ دوستی به سمت #نتانیاهو دراز کرده است و با آن بیعت نموده، از واکاوی ابعاد ضدانسانی و ویرانیطلب بیبی، آشفته شده، قابل فهم است؛ اما این درجه از آشفتگی راست افراطی داخلی با ادعاهای مبارزه با صهیونیسم و... ایشان، همخوانی ندارد و بهشدت در تعارض است.
آنها هرچند تلاش وافری کردهاند تا هویت ِمخدوش و وارونهای از ظریف و گفتمانش نمایان سازند، اما از قضا، تناقض و تزلزل مبانی گفتمانی خود را آفتابی کردهاند.
ویرانگری، هم بخشی از ماهیت و هویت راست افراطی است و هم نتیجه تسلط و میدانداری آن و جالبتر آنکه، ویرانگری را به درجهای میرسانند که به خودویرانگری بینجامد.
هنر جریانهای عادیساز و ملی اما آن است که میدان سیاستورزی خود را در ذهنیت بسته راستهای افراطی، محصور نمیکند؛ سیاست ملی و مصلحانه، بر فرازی ایستاده است که در حد و حدود دیگری ترسیمشده/تعریفشده/ صورتبندیشده/ سازماندهیشده و ساماندهیشده، تقلیل نمییابد. راستهای افراطی و مخاطرات آنان را میبیند، اما ماهیت خود را بر بنیانی بس سترگتر از منظومه بستهای که راست افراطی برای عادیسازان تعبیه کرده است، مینهد، چنانکه راستهای افراطی نمیتوانند، ویرانگری خود را بر آنها نیز القا کنند.
عادیسازی مصلحانه، راست افراطی را میبیند و شنود تا زهرش را بگیرد. البته بهمراتب و منازلی بالاتر و والاتر، یعنی شکلگیری دولت ملی مدرن، میاندیشد. راست ِ افراطی داخلی یا همان جریانی که افراطیترین بخش اصولگرایی است را نمیتوان مطابق آنچه خود میخواهد و خود را روایت برتر جناح راست یا اصولگرایی میخواند؛ با کلیت اصولگرایی یکسان دانست.
هیاهوی این روزها علیه ظریف، اصلاحطلبی، وفاقملی و عادیسازی در سیاست خارجی را میتوان از فرصتسازیهای جدید برای گذر از ناوضعیت کنونی دانست؛ مسئلهای که ماهیت وجودی راست افراطی را با مخاطره مواجه خواهد کرد. تحولات ِ آینده، این مسئله را بیشتر روشن خواهد کرد.