اسدالله علم، وزیر دربار و از نزدیکترین چهرهها به محمدرضا شاه، تنها رجل سیاسی دوران پهلوی دوم است که خاطرات خود از ١٠ سال همنشینی نزدیک با شخص شاه و خاندان پهلوی را مکتوب کرده است. این تقریرات در ٧ جلد تحت عنوان «یادداشتهای علم» به چاپ رسیدهاند و ما در این ستون به تناوب این یادداشتها را مرور میکنیم.
دوستان لااُبالی شهبانو
صبح شرفیاب شدم. کارهای جاری را عرض کردم، منجمله این که در آخرین ساعتی که قرار بود والاحضرت شهناز در قاهره برای ناهار پیش معاون رئیسجمهوری تشریف ببرند، سادات شخصاً تلفن کرده است که پیش خود من تشریف بیاورند، حسنی مبارک هم این جا خواهد بود و مقدار زیادی نسبت به ایشان صحبت کرده است. این مطلب را گفتم و ضمناً عرض کردم دیروز که به سلامتی علیاحضرت شهبانو به مصر تشریف بردند باز دیدم که اطرافیان بیادب و احمق در رکاب مبارکشان رفتند. این کار را میشود در کیش یا نوشهر یا بیرجند یا حتی عمان کرد ولی در مصر با ایماژی (تصویر ذهنی) که از شاهنشاه و شهبانو و به طور کلی از ایران دارند، این عمل به کلی ناشایست و باعث آبروریزی خواهد بود. عرض کردم نباید این مطلب را عرض بکنم، ولی تنها آدم لااقل باادبی که بین آنها دیدم پرویز خزیمه علم خودمان بود وگرنه بقیه واقعاً جز آبروریزی کاری نمیکنند و من هیچ تصور نمیکردم که اینها خواهند رفت. فرمودند: «چه باید کرد؟ علیاحضرت به اینها چسبیدهاند و دست هم برنمیدارند. گویا ننهشان هم چند بار ایراد کرده، ولی سخت علیاحضرت به او پریدهاند و دیگر او هم غلاف کرده.» عرض کردم اگر اجازه فرمایید من جلوی این کار را بگیرم. کشور مصر که پیست اسکی یا صحرای بیرجند نیست. سال گذشته والاحضرت همایونی مثل یک شاهزاده واقعی، آنها را تحت تأثیر قرار داد. حالا حسن دبوری پیش خانم سادات برود، روی دسته صندلی ملکه ایران بنشیند! این نمیشود، صحیح نیست. فرمودند: «حالا که گذشت، ولی در آینده خودت اقدام کن، چاره نیست.»55.9.4
داماد «هیپی» شاهنشاه!
امروز بعد از رسیدگی به کارهای جاری شرفیاب شدم. چند تلگراف خارجی را شاهنشاه توشیح فرمودند. راجع به دانشگاه مشهد و غیره عرایضی کردم که وضع آنها رضایتبخش نیست. بعد باز موضوع والاحضرت شهناز مطرح شد. عجبا که شاه چه قدر ناراحت میشوند از این انتخابی که این دختر برای همسر خود کرده است. همسرش یا بهتر بگویم همسر آینده ایشان (خسرو جهانبانی) هیپی است و عقاید عجیبی دارد. امروز پس از بحثهای جالبی که با شاهنشاه در این خصوص داشتم بالاخره یک فرمایش صحیح فرمودند که من جواب نداشتم فرمودند: «من از جهت یک پدر ممکن است دخترم اگر اشتباهی بکند به او ببخشم، ولی از جهت شاهنشاه ایران نمیتوانم با انتخاب یک هیپی به دامادی خودم این عادت درویشی و بیبندوباری را در کشور رواج بدهم.» 48.9.3