[سیما فراهانی]43 سال در جمعیت فعالیت کرد. روحیه همدلی و همکاری بین بچههای هلالاحمر، باعث شد که او به این فضا علاقهمند شود و سالها در این جمعیت بشردوست، به فعالیت عاشقانه بپردازد. سالها پیش بازنشسته شد، ولی باز هم به کارش ادامه داد. نتوانست از جمعیت دل بکند. با اشتیاق و با دل و جان پیش رفت و خدمات زیادی را در این جمعیت انجام داد. بهزاد فروتن در سالهای جنگ وارد هلالاحمر شد و خدمات مثبت و ارزندهای را در کارنامه کاری خود ثبت کرد. او حتی برای اولینبار خودروی ست نجات در هلالاحمر را طراحی کرد و ایده استفاده از این ست را در جمعیت هلالاحمر مطرح کرد. فروتن با اینکه سالهای بازنشستگیاش را در جمعیت میگذراند، هنوز هم در برنامهها و فعالیتهای هلالاحمر مشارکت دارد و تجربههایش را در اختیار دیگر اعضای جمعیت میگذارد. بهزاد فروتن سالهای فعالیتش در جمعیت علاوه بر مسئولیت در مرکز توانبخشی سنندج، جانشین معاون امداد، ناظر سازمان امداد در استانهای مختلف، ناظر آموزش، مربی امدادونجات و بسیاری سمتهای دیگر را تجربه کرده است.
مسئول آوارگان در جنگ
بهزاد فروتن از سال 60 وارد جمعیت هلالاحمر شد. او در خصوص آن سالها به خبرنگار «شهروند» میگوید: «در سالهای جنگ بود که وارد هلالاحمر کردستان شدم. آن زمان در توانبخشی مشغول به کار بودم و در هلالاحمر نیز در همین بخش مشغول به فعالیت شدم. آن زمان وقتی دیدم، بچههای هلالاحمر با جان و دل کار میکنند، روحیه همکاری و همدلی بین آنها وجود دارد، جذب شدم و علاقهام به فعالیت در این جمعیت زیاد شد. علاقه شدیدی به کار امدادی پیدا کردم. برای همین تمام دورهها را در تهران، گیلان، ساوه و سنندج دیدم. در هلالاحمر سنندج آموزش امدادی میدادم. در زمان جنگ در منطقه عملیاتی نبودیم. در مریوان و بانه به آوارگان عراقی که از دست صدام فرار میکردند، اسکان میدادیم. چادر هلالاحمر برپا میکردیم. آن زمان چادرهای هلالاحمر، آرم نداشت. یک چادر معمولی بود. من روی تک تک چادرها آرم میزدم تا خدمات هلالاحمر بر کسی پوشیده نباشد. مثلا آوارگان جنگی را در فرودگاه سنندج، تحویل میگرفتیم و آنها را اسکان میدادیم. سالها پیش بود که از طریق جمعیت به آلمان رفتم برای ساخت اندامی که درست میکردیم دورههای تخصصی دیدم.»
پایهگذار خودروی ست نجات
او در ادامه صحبتهایش میگوید: «من یک مدت مسئول آتشسوزی بودم. کسانیکه خانههایشان در آتش میسوخت، شناسایی میکردیم. بعد از بررسی، از طریق خیران به آنها پول و بستههای غذایی و اسکان ترتیب میدادیم. بعد از آن، مسئول آموزش و معاون امداد بودم. بعد مسئول پایگاه امدادونجات جادهای شدم. به پایگاههای استان سر میزدم. در زلزله افغانستان و سیل پاکستان برای امدادرسانی شرکت کردم. سیل پاکستان آخرین عملیاتی بود که به عنوان امدادگر رفتم. بیشتر از 30 سال پیش بود که یک وانت تویوتا در اختیار جمعیت هلالاحمر سنندج قرار دادند. همان سالها ما باید هم ست نجات، هم امدادگران و هم مصدومان حوادث را سوار بر تنها آمبولانسی که در اختیار داشتیم، میکردیم. نمیشد بعد از مأموریت ست نجات را در جاده رها کنیم یا امدادگران را همانجا بگذاریم تا مصدوم را به بیمارستان برسانیم. مصدوم را هم که نمیشد به حال خود رها کرد و باید به مرکز درمانی منتقل میکردیم. وقتی این وانت را در اختیار ما قرار دادند، من تصمیم گرفتم فضایی برای ست نجات درون این خودرو طراحی کنم. بنابراین پایهگذار خودروی ست نجات هلالاحمر شدم. بعد از آن بود که برای هر پایگاهی که تاسیس میشد یک خودروی نجات طراحی میکردند. این یکی از افتخارات من بود.»
خاطرات تلخ و شیرین
بهزاد فروتن در پایان به چند خاطره اشاره میکند و میگوید: «در حادثه زلزله بم و رودبار شرکت کردم و این جزو تلخ ترین خاطرات من بود. وقتی دیدم خانهها خراب شده و مردم چقدر به ما نیاز دارند، برایم خیلی ناراحتکننده بود. در زمان جنگ نیز وقتی عملیات شیمیایی حلب شروع شد، مجروحان شدیدا وضعشان بد بود. ما بدنشان را لمس و در فرودگاه آنها را روی تخت مستقر میکردیم. ولی اصلا به خودمان فکر نمیکردیم. تمام ناراحتی من به خاطر آنها بود. این یکی دیگر از خاطرات بد من بود. یک بار دیگر یادم میآید که در نمایشگاهی، تجهیزات هلالاحمر را چیده بودیم. مردی آمد و گفت اینها را فقط نشان میدهید و از آنها استفاده نمیکنید. من به آن مرد گفتم این آرزوی من است که دستم به این ابزار نخورد و از آن برای حادثهای استفاده نکنیم. میخواهم همینطور سالم بماند. اشک در چشمان آن مرد حلقه زد و گفت اشتباه کردم. با همین حرفم به هلالاحمر علاقهمند شد. من به تمام فعالیتم در این جمعیت افتخار میکنم. سال 90 بازنشسته شدم. الان همچنان در هلالاحمر هستم و آموزش میدهم. دبیر کانون بازنشستگان جمعیت هلالاحمر کردستان نیز هستم. میدان دادن به نیروها، یکی از ویژگیهایی بود که مرا جذب هلالاحمر کرد.»