شماره ۳۲۰۵ | ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۴ آبان
صفحه را ببند
خاطرات الرجال

ارتشبد حسین فردوست، دوست دوران کودکی محمدرضا پهلوی و رئیس دفتر اطلاعات او، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ماند و خاطرات خود از دوران مجالست با شاه، خاندان و دولتمردان رژیم پهلوی را به رشته تحریر درآورد. خاطرات فردوست تحت عنوان «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» منتشر شده است که در این ستون به تناوب برخی را مرور می‌کنیم.
سپهبدِ حقه‌باز و زمین‌خوار
یکی از گویاترین موارد فساد که توسط من پیگیری شد دزدی‌های سپهبد پرویز خسروانی و دارودسته او بود. آن‌ها 5 برادر و چند خواهر بودند. یکی از برادران خسروانی وکیل مجلس شد (شهاب خسروانی). برادر دیگر به نام عطاءالله خسروانی وزیر کار و وزیر کشور شد. دیگری (خسرو خسروانی) سفیر شد. مرتضی خسروانی نیز با درجه سپهبدی رئیس دادرسی ارتش شد. آن که وزیر شد بسیار چاخان و پشت هم‌انداز بود و آن یکی که سفیر شد بسیار مطیع و سازشکار... خسروانی در زمان مصدق باشگاه ورزشی تاج را داشت و در آن تعداد زیادی از ورزشکاران و باج‌بگیران سرشناس تهران (مانند شعبان بی‌مخ) را جمع کرده بود. او هر طرف که باد می‌آمد بدان سو می‌رفت. در زمان مصدق (اگر اشتباه نکنم 30 تیر) ورزشکاران را به خیابان ریخته و به نفع مصدق شعار می‌داد، ولی چندی بعد در 28 مرداد توسط اشرف اجیر شد و همین ورزشکاران را به خیابان ریخت و علیه مصدق و به نفع محمدرضا شعار داد. یک بار همین موضوع را به محمدرضا گفتم. پاسخ داد: «بی‌اشکال است، حال که به نفع من عمل می‌کند!» ولی به علت همین پشت هم‌اندازی و حقه‌بازی‌اش مورد اعتماد نبود. پس از 28 مرداد، خسروانی و باشگاه تاجش به بلای جان مردم تبدیل شد. او راه می‌افتاد و هرجا که زمین شهری مرغوبی می‌دید به مالک آن مراجعه می‌کرد. اگر طرف حاضر می‌شد زمین را به او واگذار کند فبها، وگرنه یک جوخه ژاندارم می‌رفت و یک پرچم سلطنتی را در وسط زمین فرو می‌کرد و خسروانی صاحب زمین را تهدید می‌کرد که زمین برای شاهنشاه است! طرف مسلماً تسلیم می‌شد و زمین را واگذار می‌کرد. سند به نام خسروانی، زن یا دو دخترش صادر می‌شد. من از طریق ساواک پیگیری کردم و با کمال تعجب دیدم که نتیجه بیش از تصور قبلی‌ام است... اداره کل نهم ساواک در گزاش خود فهرست کاملی از زمین‌ها و تاسیسات خسروانی در سطح کشور ارائه داد که به بیش از 200 رقم می‌رسید... گزارش فوق را به محمدرضا دادم. ذیل گزارش نوشت: «به علم ارجاع شود.» به علم (وزیر دربار) ارجاع شد. علم و خسروانی با هم توافق کردند که او ظاهراً کلیه اموال خود را به بنیاد پهلوی ببخشد، ولی عملاً با اهداء چند قلم قضیه را فیصله دهد. چنین شد و حدود 7-8 قطعه در تهران به بنیاد واگذار کرد و در نامه‌ای به محمدرضا نوشت: «جان‌نثار هرچه داشت و نداشت به بنیاد واگذار کردم!» مدتی گذشت و من قضیه را متوجه شدم و گزارشی به محمدرضا دادم. محمدرضا مجدداً نوشت: «به علم ارجاع شود!» ارجاع شد و این بار علم اقدامی نکرد. خسروانی فرد بسیار زرنگی بود و از طریق میهمانی و رفاقت با مقامات مهم و تماس مستقیم با محمدرضا، فرح، علم و معینیان کار خود را پیش می‌برد. [...ادامه دارد]


تعداد بازدید :  53