[عبدالباسط انصاری] رویکرد دو نامزد جمهوریخواه و دمکرات انتخابات آمریکا در مقابل ایران و استراتژیهای آنان در جهت مواجهه با جمهوری اسلامی، در میان تحلیلگران بحث برانگیز شده است. پس از لفاظیهای گاهوبیگاه ترامپ درباره فشار به ایران، وی حدود دو هفته قبل در مصاحبه با ایلان ماسک سرمایهدار مشهور گفت: «نمیخواهم اقدام بدی علیه ایران انجام بدهم». درحالیکه این موضع خلاف عادت ترامپ توجه رسانهها را بهخود جلب کرد که هفته قبل کامالا هریس در کنگره ملی دمکراتها در زمینه مواجهه با ایران عنوان کرد: «هرگز در انجام هر اقدامی که برای دفاع از نیروها و منافع ما در برابر ایران و گروههای مورد حمایت ایران لازم باشد، تردید نمیکنم.» درحالیکه لحن تند هریس نیز با رویکردهای ظاهرا تعاملگرایانه دمکراتها با ایران تناقض داشت اکنون «جوئل رابین» استراتژیست دمکرات و معاون پیشین اوباما درباره توافق تازه با ایران در دولت احتمالی هریس، ضمن اشاره به عدمامکان احیای برجام گفته است: «پیشرفت ایران در برنامه هستهای خود از محدودیتهای قبلی فراتر رفته است...یک توافق هستهای محکم، تأییدشده و قابل راستیآزمایی که توانایی تسریع ساخت سلاح هستهای را محصور میکند، باید هدف باشد...هر رئیسجمهور واقعگرایی به این سمت میرود و کامالا هریس یک رئیسجمهور آتی واقعبین است.»
توسعه سریع برنامه هستهای ایران در حدود 4سال اخیر در همه ابعاد، گره و بنبست در کارایی تحریمهای دو سال اخیر و عدمتأثیر جدی آن در ایجاد تکانههای اقتصادی، افزایش صادرات نفت ایران به بیش از یک میلیون بشکه با خنثی کردن نسبی تحریمها و تحولات منطقهای و جهانی از یک سو و نزدیک بودن مهلت پایان قطعنامه 2231 و بند غروب 10ساله برجام، دست دولت بعدی آمریکا در طراحی استراتژی علیه ایران را از دوران اوباما و ترامپ بستهتر کرده است. بر این اساس مواضع ترامپ و هریس در رقابتهای انتخاباتی را باید در چارچوب مدیریت محاسبات و اثرگذاری بر محاسبات مسئولان ایران تحلیل کرد. یقینا ترامپ به شکل قطعی در پی مصالحه با ایران نیست و مواضع تند هریس و پالس مذاکره فرستادن چهرههای تصمیمساز دمکرات همچون رابین را هم نمیتوان تصادفی پنداشت. احتمالا ترامپ درصورت بازگشت به کاخ سفید درصدد پروندهسازیهای چندگانه با محوریت یک ادعای تازه هستهای و ارتباط دادن مسائل منطقهای و حتی جنگ اوکراین به پرونده هستهای ایران و ممانعت از عادی شدن برنامه هستهای ایران با اتمام مهلت ده ساله قطعنامه 2231 باشد و هریس نیز سناریوی افزودن یک متمم به برجام و قطعنامه 2231 جهت راستی آزمایی و نظارت طولانی مدت بر برنامه هسته ای ایران و حفظ فضای امنیتی بر سر ایران را در دستور کار قرار دهد.بر همین اساس سیاست خارجی جمهوری اسلامی خاصه در یک سال آینده باید با لحاظ کردن این احتمالات تنظیم شود و نقش عباس عراقچی در مدیریت پرونده هستهای -خاصه با تجارب او در مذاکرات ادوار مختلف و پرونده برجام- بسیار پررنگ خواهد بود. ارسال این هشدار که ایران برای هر سناریوی آمریکا پاسخ متناسب دارد و دست بسته نیست و ایضا آمادگی برای یک نبرد حقوقی سنگین در زمان پایان مدت ده ساله قطعنامه 2231 و کارشکنی غرب در عادیشدن برنامه هستهای ایران از ضروریات دستگاه دیپلماسی ایران در یک سال حساس آتی است.