[شهروند] «استعمار» لغتی است که برای ما ایرانیها آشنا اما قدیمی و کهنه جلوه میکند. این احتمالاً به خاطر فاصله زمانی نسبتاً طولانی است که ما با آخرین مظاهر استعمار در ایران طرف بودهایم. از طرفی واژه «استعمار» در سایر نقاط جهان نیز دیگر به مانند قبل کاربرد ندارد. اما آیا این بدان معناست که دیگر با چیزی به این نام سر و کار نداریم؟ قطعاً چنین نیست، زیرا استعمار نیز همچون بسیاری دیگر از واژهها، به شکلی دیگر نمود یافته و در پوششی ظاهرالصلاح همان عملکرد قرون و اعصار پیشین را دارد. به طور مثال در جهان مدرن کنونی، کمپانیهای چند ملیتی به جای امپراتوریهای قدیم، مشغول همان کاری هستند که در کتب تاریخی از آن با عنوان استعمارگری یاد شده است. این کمپانیها بنگاههایی اقتصادی هستند که در یك كشور مبدا تاسیس شده و با گستردن شاخههای خود در ماورای مرزها، حوزه عمل و سودجویی خود را توسعه میدهند. شرکتهای نفتی، شرکتهای فعال در صنعت تکنولوژی دیجیتال، شرکتهای فعال در صنایع نظامی، شرکتهای فعال در حوزه حمل و نقل بینالمللی، و... همان استعمارگران نوینی هستند که بدون اشغال کشورهای جهان سوم، منابع آنها را اخذ کرده و خدمات خود را در ازای آن یا دریافت بها، عرضه میکنند.
صدور مجوز دزدی توسط الیزابت اول
وقتی صحبت از «استعمار» میشود نام نخستین کشوری که به ذهن متبادر میشود انگلستان است. امپراتوری بریتانیا طی قرون متمادی سردمدار همان چیزی بود که امروزه از آن با عنوان دزدیدن دسترنج ملتهای ضعیف توسط دولتهای قوی، یا اختصاراً استعمار، یاد میشود. در خود انگلستان اما، از میان همه موسساتی که تحت لوای قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی لندن، چنگ به منابع دیگر کشورها میانداختند، هیچ کدام به اندازه «کمپانی هند شرقی» مشهور و بدنام نبودند. کمپانیای که سنگ بنای آن و مقدمه تبدیل شدنش به یک غول بیشاخ و دم، 423 سال پیش در چنین روز، برابر 31 دسامبر 1600 میلادی توسط الیزابت اول گذاشته شد. در این روز ملکه انگلستان با صدور یک امتیازنامه، امور تجاری ناحیه جنوب شرقی آسیا را برای مدت ٢٠ سال در اختیار این بنگاه اقتصادی که بعدها نام «کمپانی هند شرقی» روی خود گذاشت، قرار داد. این کمپانی که متعلق به بازرگانان و تجار انگلیسی بود خیلی زود در زمینه تجارت ابریشم، نمک، پنبه، ادویه، چای و... پیشرفت کرد و گام به گام گستره نفوذ خود را گسترش داد.
انقراض یک پادشاهی توسط یک کمپانی
تجارت بینالملل در جنوبشرقی آسیا، از مدتها قبل توسط پرتغالیها و هلندیها قبضه شده بود و کمپانی هند شرقی در مناسبات تجاری این حوزه یک تازهوارد به حساب میآمد. اما این کمپانی خیلی زود نبض تجارت را در دست گرفت و زوال و ضعف امپراتوری گورکانیان هند نیز بر قدرت گرفتن هرچه بیشتر آن تاثیر گذاشت. این کمپانی خیلی زود دریافت که میتواند از ضعف حکومت مرکزی و فساد حکام محلی برای بسط دامنه نفوذ خود بهره ببرد. هرچه میگذشت اهداف توسعهطلبانه سهامداران آن رنگ جدیتری به خود میگرفت تا جایی که در مقطعی کمپانی هند شرقی ارتشی به استعداد 250 هزار نفر داشت، یعنی چیزی معادل دوبرابر نیروی زمینی ارتش انگلستان! کمپانی هند شرقی ربع قرن بعد از تاسیس، یعنی در سال 1858 میلادی امپراتوری گورکانیان را منقرض کرد و خود حاکم بلامنازع هندوستان شد، اما چشمداشت پادشاهی بریتانیا به هندوستان و فشار بر سهامداران از قدرت این کمپانی تا حد بسیار زیادی کاست. در نهایت سال 1874 میلادی انحلال رسمی آن اعلام شد و پادشاهی بریتانیا به جای آن بر هندوستان سیطره یافت.