بازداشت «محمد بازوم»، حاکم کشور نیجر، توسط فرماندهان نظامی، رویدادی است که یکبار دیگر، توجه جهانیان را بهسوی ادامه بیثباتی سیاسی در قاره آفریقا جلب کرد. نظامیان اعلام کردهاند که قانون اساسی نیجر بهدست آنها منحل شده و به حیات سیاسی دولت بازوم پایان دادهاند. سرهنگ «امادو عبدالرحمن»، از فرماندهان ارتش نیجر، توانسته سایر فرماندهان نظامی نیجر را با خود همراه کند. این اقدام در حالی صورت گرفته که بازوم، بهعنوان یک رهبر سیاسی نزدیک به کشورهای غربی و وابسته به آنها برای تامین منافع دولتهایی مانند فرانسه شناخته میشود. تااینجای ماجرا، بهنظر میرسد با تکرار رویدادهای منجر به بیثباتی سیاسی در کشورهای آفریقایی روبهرو هستیم.
کدام انقلاب؟ کدام کودتا؟
در تعریف ابتدایی، هرگونه اقدام نظامی علیه حاکمیت مستقر در یک واحد سیاسی را میتوان کودتا نامید، اما رویدادهایی که در چند سال اخیر و در برخی از کشورهای آفریقایی در حال وقوع است، با وجود اینکه ظاهری شبیه کودتا دارد، اما باطنی ضداستعماری و آزادیخواهانه دارد. برای فاصله گرفتن از موج رسانهای جریان اصلی در جهان درباره مسئله تحولات نیجر، باید به این مسئله توجه داشت که بسیاری از کشورهای آفریقایی - از جمله، مالی، نیجر و بورکینافاسو - برای سالهای طولانی - حتی در سالهای بعد از اعلام رسمی پایان استعمار - با دخالتهای گسترده خارجی روبهرو بودهاند تا اختلالی در تامین منافع ملی استعمارگران ایجاد نشود.
زخم کهنه فرانسه بر تن آفریقا
کشور فرانسه یکی از قدرتهای استعماری غربی است که هنوز و پس از چند قرن استعمار قاره سیاه، همچنان خود را صاحب نفوذ و حق در این قاره میداند و بر همین مبنا، از هر وسیلهای برای دخالت در امور داخلی این کشورها و حتی مداخله نظامی استفاده میکند. حکومت پیشین نیجر هم که از حمایت مستقیم پاریس و واشنگتن برخوردار بود.
در چنین شرایطی، اقدام نظامیان نیجری علیه حکومت دستنشانده فرانسه را میتوان شورشی علیه استعمار و تلاشی برای بازگرداندن استقلال این کشور ارزیابی کرد. درواقع علت تأکید رسانههای جریان اصلی غربی بر واژه کودتا - آن هم در شرایطی که خودشان در رأس بزرگترین حامیان کودتاچیان در کشورهای مختلف جهان بودهاند - دقیقا همین است که منافع خود را از دست رفته میبینند.