| مهجبین ایلخانیپور |
| کارشناس صنایعدستی سیرجان|
در دوران کودکی یکروز در باغ از اینطرف به آنطرف بازی میکردم که صدای «تق تق» شنیدم و دنبال آن رفتم. ته باغ حصار نی یا به زبان محلی سیرجان «چِق» کشیده بودند و آنجا سمیه 13ساله که خانواده او در باغ کار میکردند، مشغول بافتن قالی بود؛ قالیای با زمینه قرمز که گلهایش به چشم من بسیار شگفتانگیز آمد. با خودم گفتم او چطور میتواند این همه بنشیند و بافتن تمام نقشها را تمام کند. فقط او نبود. در بیشتر روستاهای اطراف در هر خانه، داری بر پا بود که به هرکدام نگاه میکردم، محو نقشها و رنگها میشدم. آنروزها هنوز به درک نقش مهم هنر در زندگی آدمها پی نبرده بودم. نمیدانستم اینکه هنر، چه با تارها و پودها در سیاه چادر و چه با رنگوبوم و قلم در آتلیهای شخصی خلق شود، فرقی ندارد. اصل خلاقیت است. زنان عشایر هنرمند سیرجان خار را در بیابان میدیدند و در قالی و گلیم گل میبافتند، خاک میدیدند و در گلیم سبزه گره میزدند. آنها باورهای فرهنگیشان را با نشانههای گوناگون تزیین میکردند و به نمایش میگذاشتند. این زنان به وقت بافتن گلیم، در عالم خیال، چنان میان رنگها و نشانهها محو میشدند که دیگر به کویر تعلقی نداشتند.
آن زمان نمیدانستم اما امروز میدانم که سمیه آن روز «گل حشمت» میبافت؛ همان گلی که مادر بزرگانش در بهشت دیده بودند. رنگها و نقش این گل توانسته بود دختر 13ساله را به جای بازی در باغ، پای دار نگه دارد تا کار را با شوق تمام کند.
قصه به امروز رسید و من هم پیگیر علایق شخصیام شدم و با همکاری همسرم توانستیم کارگاه گلیمبافی و رنگرزی گیاهی در اطراف سیرجان راهاندازی کنیم. چندماه پیش که بازرسان برای بازبینی ظرفیتهای گلیم سیرجان برای ثبت در فهرست میراث جهانی به کارگاه ما آمدند، برای بافندگان کارگاه ما بسیار حیرتانگیز بود که چند فرد خارجی برای دیدن و کارکردن آنها آمدهاند و از آنها سوال میپرسیدند و عکس میگرفتند. آنها از اینکه در روزنامهها صحبت گلیم است و شهر از تابلوها و نشانهای گلیم پر شده، با ذوق و اشتیاق حرف میزدند. سرانجام این اتفاق تازه برای ما رقم خورد و شورای جهانی صنایعدستی، سیرجان را بهعنوان شهر جهانی گلیم ثبت کرد.
اگرچه انگار نگاه بافندگان به شغلشان درحال تغییر است و با شهرنشین شدن عشایر و روستاییان، بسیاری از بافندهها شغلهای جدیدی انتخاب کردهاند و بافتن را -که کار آنهاست- بدوی و نامناسب برای زندگی مدرن امروزی میدانند اما حالا به عینه میبینند همین شغل به ظاهر ساده توانست شهرشان را جهانی کند. هنرگلیم بافی همین زنان روستایی در سطح جهان مطرح شده و این رخداد میتواند فرصت مناسبی باشد که بافندگان باور کنند که مهارت آنها -که به خیالشان کار سادهای است- خاص خودشان است و برای دنیا ارزش دارد. حتی در این زمان که کاهش صادرات و پایینآمدن قدرت خرید مردم باعث شده از تعداد درخواستکنندههای گلیم و قالی دستباف کم شود، جهانی شدن گلیم «شیرکی پیچ» سیرجان رونق گرفتن این هنر زیبا و دیرینه را نوید داده و بعد از این میدانیم هیچگاه این هنر زیبای دست مردمانم فراموش نخواهد شد. امیدمان این است که روز به روز بر تعداد متقاضیان این هنر کهن سیرجان افزوده شود و با افزایش تقاضا و فروش، دستمزد بافندگان هم بالاتر برود تا با جذب نیروهای جدید، تولید صنایع دستی ایرانی رونق بگیرد. امید دیگر بافندگان این است که مردمان سرزمینمان هم بیشتر از گذشته به این دستبافت توجه کنند و گلیم را در زندگی روزانه خود جای دهند. لطفا بار دیگری که گلیم یا فرش دستبافی را تماشا میکنید، کمی بیشتر دقت کنید. این اثر هنری شخصی است که ماهها برای گرهبهگره آن زحمت کشیده و در آخر هنرش چه بیریا زیر پای شما قرار میگیرد. همین هنر به خانه و زندگی شما روح و زیبایی داده است.