شماره ۱۲۳۱ | يکشنبه 2 مهر 1396
صفحه را ببند
از طبیب خانواده تا تاریخ طب سنتی گذری بر نمودهای طب سنتی در تاریخ ادبیات و فرهنگ عامه
همزادان تاریخی طبیب خانواده

|  مینو میبدی |  تاریخ‌پژوه|

سرکنگبین صفرا فزود
کتاب‌هایی پربرگ با جلد گالینگور، براق، با نقش‌هایی درهم‌تابیده همچون موج‌های دریا و رنگ‌های آبی تند و سرخ ... گوشه بالا، سمت چپ، نقاشی یک پرتره ناشیانه از چهره سرخ‌فام یک مرد با عینک پنسی و گوشی معاینه‌ای آویخته بر گردن که نماد پزشکی مهربان است با سر طاس و لب‌هایی خندان... پایین، گوشه سمت راست، کادری قرمزرنگ که روی آن نام کتاب به خط خوش نوشته شده است «طبیب خانواده». این کتاب‌ها با نقش‌هایی یکسان، سالیان‌سال در خانه‌های بیشتر ایرانیان پیدا می‌شده است. هنوز هم در کتابخانه‌های کوچک مادربزرگ‌ها نمونه‌هایی از آنها را می‌توان یافت، با همان نشان سرشناس انتشارات کهنسال «اقبال» که در آن گویی خورشیدی سپیدفام از فراز کتابی گشوده، سربرآورده است. این‌گونه کتاب‌ها را شاید واپسین بازماندگان طب مکتوب و مدون سنتی در سه‌کنج خانه‌ها بتوان به شمار آورد؛ کتاب‌هایی که در آن فراخوانی برای خوددرمان‌گری در خانه به پشتوانه شیوه‌ها و داروهای گیاهی و خانگی و آسان بوده است. این‌گونه کتاب‌ها همسان‌هایی بسیار در تاریخ دارد و گشاینده‌ای خوب برای مطالعه تاریخچه کوتاه و فشرده طب سنتی و مشخصا گونه‌های کتاب‌هایی می‌تواند باشد که در تاریخ ادبیات و فرهنگ عامه، با محتوای طب و طبابت خانگی نگاشته شده‌اند و طیفی گسترده و متنوع از کتاب‌ها با این مضمون‌ها را دربرمی‌گیرند، تا آن‌جا که حتی ردپای چنین مضمون‌هایی را در دیوان‌های شاعران کلاسیک نیز می‌توان جست، گویی طب سنتی چنان زندگی‌بخش بوده است که ادیب و شاعر نیز مضمون‌های شعری خود را در قالب دانسته‌هایش از طب سنتی بیان می‌کرده است. گشت‌وگذاری کوتاه در میان دیوان‌های شعر شاعران بزرگ نشان می‌دهد بسیاری از آنان لابه‌لای شعرها و حکایت‌های شاعرانه‌شان اشاره‌هایی نیز به طب عامیانه داشته‌اند. فردوسی در جایی از شاهنامه با اشاره به پزشک‌بودن جمشید- پادشاه اسطوره‌ای ایران چنین سروده است «پزشکی و درمان هر دردمند/ ره تندرستی و راه گزند ... همان رازها کرد نیز آشکار/ جهان را نیامد چو او خواستار». حکیم توس همسان این روایت را در مناسبت‌های دیگر نیز آورده است. او همچنین در جای دیگر به گیاه‌پزشکی در روزگار باستان اشاره می‌کند که نشان می‌دهد ریشه‌های طب سنتی بر پایه گیاه‌درمانی را تا روزگار اساطیر می‌توان پی گرفت. نکته جالب توجه و درنگ‌آمیز در شاهنامه اما شعرهایی به شمار می‌آید که فردوسی درباره داروی بیهوشی و رواج آن در روزگار دور و تاریخ اساطیری ایران سروده است، مثلا آن‌جا که می‌سراید «بفرمود تا داروی هوش‌بر/ درافکند در جام می‌چاره‌گر... بدادند و چون خورد بیهوش شد/ تو گفتی که بی‌جان و بی‌هوش گشت».
فردوسی البته در اشاره به داروی بیهوشی تنها نبوده است؛ مردم به گواه داده‌های کتاب‌های ادبی و متن‌های دیگر تاریخ ایران باستان گویا از سال‌های دور از الکل، شراب، بنگ و دیگر داروهای گیاهی برای پدیدآوردن خواب‌آلودگی، رخوت، کرختی و بیهوشی بهره می‌برده‌اند، تا آن‌جا که روایت کرده‌اند مردم پیش از روزگار زرتشت و تدوین اوستا نیز از ویژگی بیهوش‌کنندگی بنگ و بهره‌های پزشکی آن آگاه بوده‌اند. شاهنامه در این میانه شاید مهمترین کتابی باشد که این داده را به دوره‌های تاریخی پس از خود رسانده است، چنان که بعدها در روایت‌های عامیانه امیرارسلان نامدار، داراب‌نامه و حمزه‌نامه و دیوان‌های شعرهای خواجوی کرمانی، عطار نیشابوری، فیض کاشانی و سلمان ساوجی نیز به «داروی بیهوشانه»، «بیهوش‌دارو» و «داروی بیهوشی» اشاره شده است. دیگر شاعران بزرگ تاریخ ایران نیز در سروده‌های خود به طب سنتی، داروهای گیاهی و درمان‌های خانگی اشاره‌هایی پراکنده کرده‌اند، مثلا مولوی در این بیت‌ها «از قضا سرکنگبین صفرا فزود/ روغن بادام خشکی می‌نمود» یا «از هلیله قبض شد اطلاق رفت/ آب آتش را مدد شد چون نفت».
مولوی، شاعر بزرگ و عارف نامدار، در این بیت‌ها به داروهای رایج گیاهی و خانگی اشاره می‌کند که در درمان بیماری‌های آن روزگار کاربرد داشته‌اند؛ مثلا سرکنگبین (سرکه انگبین) که ترکیب شفابخش عسل یا شهد و شکر با سرکه بوده و امروزه شربت سکنجبین نام داشته است و هنوز نیز باورمندان به طب سنتی آن را برای تعادل مزاج، پاک‌سازی کبد، کاهش غلظت خون، صفرابری و گشودن رگ‌ها به کار می‌برند. این‌که چنین سفارش‌هایی چنان قدیمی و محبوب بوده‌اند که از تاریخ و دیوان شعر شاعری از ایران میانه تا امروز به دست ما رسیده‌اند، شاید ارزش و بهای طب سنتی را به‌عنوان یک گوشه مهم از زیست اجتماعی ایرانیان برجسته بنماید. همچنین اشاره شاعر به یک گیاه محبوب دارویی به نام هلیله که همچنان در طب سنتی برای درمان بواسیر، قولنج، یبوست و آسم به کار می‌آید و این نکته‌های ریز و ظریف که بازتاب‌هایی از زیست اجتماعی و زندگی مردمان یک سرزمین را در تاریخ می‌نمایاند، بهترین داده‌هایی به شمار می‌آیند که تاریخ را به زندگی امروز گره می‌زنند؛ گویی آنچه امروزه با آن زندگی می‌کنیم، تاریخ اجتماعی ما را نیز فرایادمی‌آورد، همچنین نیاکان‌مان و دغدغه‌های‌شان را برای درمان بیماری‌ها با بهره‌مندی از آنچه طبیعت به ما بخشیده است. حافظ شیرازی نیز در غزلیات خود به طب عامیانه اشاره‌هایی پراکنده داشته است. این داده‌ها چنان زیاد و گوناگون است که می‌توان ادعا کرد دیوان حافظ در زمینه طب عامیانه، یکی از بهترین بسترهای بازتاباننده فرهنگ توده جامعه عامه به شمار می‌آید. حافظ بارها در میان سروده‌هایش به سنت‌هایی اشاره کرده که در فرهنگ عامه و طب سنتی متداول بوده است. کمان‌کشیدن بر بیمار، از سنت‌های پزشکی به شمار می‌آید که به سروده‌ها و گفتمان شاعرانه حافظ راه یافته و برگرفته‌ای از سنت‌های طب عامیانه بوده است؛ حافظ آن را چنین وصف کرده است «با چشم و ابروی تو چه تدبیر دل کنم/ وه زین کمان که بر من بیمار می‌کشی». این بیت درواقع به رسمی اشاره دارد که در طب سنتی و عامیانه در زمانه حافظ رایج بوده است، بدین‌ترتیب که «یک سینی فلزی را بالای سر بیمار می‌گذاشتند و تیری از کمان به سوی آن پرتاب می‌کردند تا از برخورد تیر با سینی ناگهان صدایی برخیزد و به بیمار شوک دست دهد و تب او قطع شود». همسان چنین روایت‌های در دیوان حافظ فراوان به چشم می‌خورد به‌ویژه آن‌جا که به داروهای طب عامه چنین اشاره می‌کند «شکسته‌وار به درگاهت آمدم که طبیب/ به مومیایی لطف توام نشانی داد». این مومیایی درواقع اشاره‌ای به گونه‌ای قیر طبیعی یا مواد دیگر به شمار می‌آید که در طب قدیم به گونه ماده‌ای خمیری‌شکل برای نهادن بر پوست در جاهای ضرب‌دیده یا شکستگی‌ها تجویز می‌شده است.
مثنوی طب منظوم
از رهگذر همین دانسته‌های نهفته در متن‌های ادبی و دیوان‌های شاعران است که می‌گویند طب سنتی، علمی مردمی بوده و به همه طبقه‌های جامعه، از دانشمندان تراز یک تا مردم کوچه و بازار تعلق داشته است و به همین دلیل از زبان شعر نیز برای آموزش آن بهره می‌برده‌اند. این زبان شعر البته منظور زبان تمثیلی حافظ و مولانا نیست، که به برآمدن شاعرانی اشاره دارد که اساسا برای بیان شیوه‌های گوناگون طب سنتی، شعر سروده و کتاب دیوان می‌نگاشتند. سروده‌های این کتاب‌ها آنچنان روان، همه‌فهم و ساده بوده‌اند که خوانندگان‌شان به آسانی و تند می‏توانسته‌اند آنها را به یاد بسپارند و حفظ کنند. آن خوانندگان با خواندن شعرهای کتاب‌ها بدین‌ترتیب آگاه‌هایی کلی، هرچند البته سطحی از بیماری‏های گوناگون به دست می‌آوردند. گوناگونی موضوعی این کتاب‌های شعر بدان اندازه بوده که هر کس می‌توانسته است در یکی از آنها شعری بیابد که مضمون آن کمابیش با احوالش همخوان باشد. جالب‌تر این‌که آن شعرها هرگز مفهوم‌هایی انتزاعی نبوده‌اند، مثلا هر شعر با چند دستور درمانی پایان می‌یافت و خواننده می‏توانست پس از خواندن آن به عطاری سر گذر رفته، داروهای گفته‌شده در کتاب را برای درمان خانگی و سریع دردها و بیماری‌های خود تهیه کند. به دلیل همین ویژگی‌هاست که آن کتاب‌ها را -که به‌ویژه در دوره صفویه و سده‌های دهم و یازدهم هجری به فراوانی یافت می‌شدند- هم‌تراز کتاب‏هایی می‏دانسته‌اند که امروزه با نام‌هایی چون «پزشک خانواده» و «هر کس می‏تواند پزشک خود باشد» چاپ و منتشر می‏شوند و این نوشتار نیز با روایت یک گونه از آنها آغاز شد. آن کتاب‌ها درواقع همزادهای تاریخی همان کتاب سرخ و آبی «طبیب خانواده» خانه مادربزرگ‌ها به شمار می‌آیند. شاعران‌شان شاید عطارانی اهل دل با رخساری همسان پرتره ناشیانه همان طبیب روی جلد گالینگور بوده باشد که به درد، کسالت و بیماری لبخند می‌زند و گویی پس از مدتی نشسته بر قفسه کتابخانه، عضوی از هر خانواده می‌شود. ادوارد براون، اندیشمند و جهانگرد انگلیسی که در میانه دوره قاجار به ایران آمده، در کتاب «تاریخ طب اسلامی» درباره آن پزشکان شاعر چنین روایت کرده است «اکثر پزشکان نامدار دوره صفویه افراد فوق‏العاده تحصیل‌کرده‏ای بودند. جای تعجب نیست وقتی می‏بینیم که اغلب ایشان شاعر نیز بوده‏اند و اگر بخواهیم تحت عنوان کلی پزشکان شاعر مطلبی بنویسیم باید همه آنها را نام ببریم». براون گرچه درباره متن‌های پزشکی به زبان شعر نوشته، اما شماری بسیار از کتاب‌هایی که اینچنین تدوین شده بودند از میان رفته‌اند. نویسنده «معجم الادباء الاطباء»، کتابی در دو جلد به زبان عربی، زندگی و آثار نزدیک به 230 شاعر عرب و ایرانی را روایت کرده که به زبان عربی شعر سروده و پزشک بوده‏اند یا نگاشته پزشکی آنان به شعر درآمده بوده است. پاره‌ای از آنها را چنین می‌توان اشاره کرد؛ «الادویه المفرده»، «قصیده فی اسماء الادویه المفرده» و «قصیده حفظ‌الصحه»، هر سه، نوشته یوسف بن محمد هروی به زبان فارسی در سده دهم هجری، «چوب‌چینی» نوشته مسیح مهتدی به زبان فارسی در سده یازدهم هجری، «فوائد الانسان» نوشته درویش دوائی شیرازی به زبان فارسی، باز هم در سده یازدهم هجری، «مثنوی درّ منظوم در اشرف علوم» سروده شمس‌الدین محمد بن حسن جرجانی به زبان فارسی در سده دهم هجری و «مثنوی طب منظوم» سروده فردی گمنام به فارسی در سده یازدهم هجری.
  موش دوپا
هانری رونه دالمانی، جهانگرد و عتیقه‌شناس فرانسوی که در میانه‌های روزگار قاجار به ایران سفر کرده است، در کتاب «سفرنامه از خراسان تا بختیاری» بیش از هر پدیده، به طب سنتی، شیوه‌های درمان‌گری و البته حکیمانی توجه کرده است که درواقع مهمترین دست‌اندرکاران طب سنتی به شمار می‌آمده‌اند. او در رهگذر این توجه و مطالعه، کسانی را که مردم برای درمان دردهای‌شان نزد آنان می‌رفته‌اند، به سه دسته بخش می‌کند؛ دسته نخست، دعانویسان، درویشان و ملاها که معمولا دعایی روی کاغذی می‌نوشتند و آن را در میان دست به شکل یک حب درآورده، از بیمار می‌خواستند آن را یکجا ببلعد یا از همراهان و خانواده بیمار می‌خواستند آن حب دعا را در آب بشویند و آب آن را به او بخورانند؛ گویی تنها وجه قدسی واژگان چنان وردهایی می‌توانسته است ویژگی درمانی و شفابخش داشته باشد. دالمانی دسته دوم را اما ملایانی بازمی‌شناساند که دستورهای‌شان سودمندتر بوده است، زیرا هرچند دستاورد درمانی و صبغه پزشکی نمی‌توانست داشته باشد اما دست‌کم سودمندی‌های اجتماعی در پی می‌داشت، از آن‌رو که معمولا برای درمان دردها به ثروتمندان دستور می‌دادند به مستمندان صدقه دهند تا بیمار بهبود یابد. جهانگرد اروپایی دسته سوم را طبیبانی بازمی‌شناساند که شماری از میان‌شان دانسته‌ها و آموزه‌های پزشکی داشته‌اند؛ او اما بر این باور است شمار بسیاری از آنها درواقع از دانش‌های طبی هیچ‌گونه بهره‌ای نداشته، در پاره‌ای زمان‌ها از روی ناآگاهی، گیاهان و ادویه اروپایی را در موارد نادرست توصیه و وضع بیمار را بدتر می‌کرده‌اند. تصویری که دالمانی از شکسته‌بندی در سفرنامه خود نقش می‌بندد، هولناک به نظر می‌رسد. او بر پایه دیده‌هایش از سفر به خراسان به کار شکسته‌بندان اشاره می‌کند که اگر پیچ‌خوردگی تشخیص دهند، پا را مالیده، سپس با پارچه‌ای آغشته به زرده تخم‌مرغ می‌بندند اما اگر آن را شکستگی بدانند، با پارچه‌ای قیراندود می‌بندند و توصیه می‌کنند مریض استراحت کند. بخش تلخ این روایت آن‌جاست که جهانگرد فرانسوی مدعی می‌شود آن شکسته‌بندان تا زمانی که دستمزد خود را نگرفته باشند، به بیمار اجازه نمی‌دهند از بستر برخیزد که موجب می‌شد عضو پیچ‌خورده یا شکسته از حرکت افتاده یا معیوب شود.
ابراهیم شکورزاده در کتاب «عقاید و رسوم مردم خراسان»، به جز حکیمان که درواقع طبیبان آگاه بر شیوه‌های طب سنتی بوده‌اند، از گروهی دیگر نیز با نام خون‌گیرها سخن می‌راند که در طبابت دست داشتند. حجامت، گویا مهمترین کاری بوده است که خون‌گیرها برای درمان دردها و بیماری‌های مراجعان خود انجام می‌داده‌اند. این کار به یک شیوه ویژه سنتی خاصی انجام می‌گرفت که البته همچنان نیز پاره‌ای باورمندان به معجزه طب سنتی بدان توجه و التفات بسیار دارند. خون‌گیر بر پایه این روایت، فرد خواستار حجامت را چهارزانو بر زمین نشانده، پشت سر او جای گرفته، سپس با تیغی ویژه که در زبان محلی «پاکی» نام داشت، پوست میان دو کتف را چند تیغ زده، با دستگاهی ویژه به نام «شاخ حجامت» اندکی از خون بدن را مکیده و دور می‌ریزد. خون‌گیرها پس از حجامت به افراد توصیه می‌کردند انار شیرین باید بخورند تا صفرای‌شان فروکاهد و خون‌شان صاف شود.
کسانی دیگر البته جز خون‌گیرها نیز بودند که مردم آنها را به اندازه طبیبان درمان‌گر می‌انگاشتند و برای درمان درد و بیماری خود نزد آنان می‌رفتند. شکورزاده با اشاره به باورهای خرافی تاریخی مردمان شرق ایران در درمان بیماری‌ها روایت می‌کند مردم باور داشتند هرکس با دو انگشت ابهام و سبابه خود، موش دوپا را خفه کرده باشد، دستش این ویژگی را دارد که هر گونه درد گلو را درمان کند. چنین کسانی، آن‌گونه که نویسنده کتاب «عقاید و رسوم مردم خراسان» تاکید کرده است در بیشتر شهرها و دهات خراسان به فراوانی یافت می‌شد و هر گاه کسی درد گلو می‌گرفت به جای طبیب، نزد یکی از آنان می‌رفت و او با دو انگشت ابهام و سبابه خود گلوی بیمار را سه بار می‌فشرد تا درد فروکاهد. بهبود درد در چنین شیوه‌های عجیب تنها نتیجه گونه‌ای تلقین یا احساس درونی رضایت از درمان می‌توانسته است باشد و هیچ پایه پزشکی و علمی در آن نمی‌توان جست. قصه گیاهان دارویی در این میانه اما روایتی متفاوت به شمار می‌آید؛ شیرین و پرامید که نوید زندگی می‌داده است.

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهد شد.

تعداد بازدید :  387