شماره ۱۱۱۸ | ۱۳۹۶ يکشنبه ۱۷ ارديبهشت
صفحه را ببند
ابراهیم رئیسی: چون فقیر بودم، پول نداشتم از پلاسکو خرید کنم!

فاضل ترکمن طنزنویس [email protected]

بالاترین دکمه پیراهن میرسلیم از فرط عصبانیت و داد و فریاد باز شده بود. قالیباف گفت: «دکمه‌تو ببند سید! خیلی حال کردم. یعنی گازانبری رفتی جلو‌ها!» میرسلیم گفت: «خجالت بکش! مگه من سن پدرجدتو دارم!» حسن روحانی چیزی نمی‌گفت و تنها لبخندهای ملیحانه‌ای می‌زد. میرسلیم به روحانی گفت: «با تو هم هستم! مگه شوخی داریم ما با هم؟! چرا هی می‌خندی؟!» اسحاق جهانگیری گفت: «ای قربان آن لبخند ژکوندت بروم. حسن جان! اینها بعیده مونالیزا رو بشناسند اصلا!» میرسلیم گفت: «یعنی چی آقا؟! من خودم وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بودم!» حسن روحانی دوباره لبخند زد. ‌هاشمی‌طبا گفت: «البته شما فقط وزیر ارشاد بودید! بعید می‌دانم تعداد کتاب‌های چاپ‌شده در زمان شما به تعداد انگشتان یک دست هم برسد! ممیزی آن‌قدر بالا بود که کتاب‌ها نرسیده، برگشت می‌خوردند!» میرسلیم آن‌قدر عصبی شد که صدایش به‌ زور شنیده می‌شد و بعد درحالی ‌که با انگشت سبابه به‌ هاشمی‌طبا اشاره می‌کرد، گفت: «شما بفرما فوتبالت رو بازی کن! چه زبون باز کرده واسه من!» ابراهیم رئیسی گفت: «من آن‌قدر فقیر بودم که حتی یک‌بار نتوانستم برای بازی پرسپولیس و استقلال به استادیوم آزادی بروم. آن‌وقت امثال آقای‌ هاشمی‌طبا می‌رفتند استادیوم. چرا؟! چون پول داشتند. تازه تخمه هم می‌شکستند. باز هم به همین‌ دلیل که پول داشتند. من از مردم می‌خواهم به رئیس‌جمهوری رأی بدهند که مثل خودشان پول ندارد.» حسن روحانی این‌بار به‌ جای لبخند، قهقهه زد. اسحاق جهانگیری که با خنده حسن روحانی همراه شد و دوتایی ریسه می‌رفتند، گفت: «آقای رئیسی! شکسته‌نفسی نفرمایید! شما که...» مرتضی حیدری گفت: «طبق یکی ازمصوبات شورای نظارت بر تبلیغات و مناظره‌های انتخاباتی که الان شماره‌شو یادم نیست، اگه ادامه بدین صداوسیما برنامه‌رو قطع می‌کنه.» قالیباف گفت: «قطع کنه! بهتر. بریم استراحت کنیم یه‌ کم. هفته پیش که آقای جهانگیری نذاشت دوکلمه ما حرف بزنیم، الان هم که جناب میرسلیم.» میرسلیم گفت: «آقای قالیباف! مگر قرار نشد ما توی یک تیم باشیم؟! اگر قرار شکسته شده، بفرمایید تا من اشاره‌ای نیز به پلاسکو بکنم؟!» قالیباف گفت: «نه! نه! از همین‌جا اعلام می‌کنم که شهردار تهران مخلص شماست. منظورم این بود شما این‌بار خیلی خوب حرف زدید. به‌ قول جوان‌ها ترکونیدن!» ‌هاشمی‌طبا گفت: «چرا یک‌عده مثل کبک سرشونو توی برف می‌کنن. پلاسکو رو مگه می‌شه فراموش کرد.» ابراهیم رئیسی گفت: «من همیشه آرزو داشتم یک عدد، فقط یک عدد زیرپوش رکابی از پلاسکو بخرم، اما چون فقیر بودم، پول نداشتم. کسی که فقیر است، واقعا پول ندارد!» قالیباف گفت: «الهی شهردار تهران بمیرد برایت! نگران نباش جناب رئیسی! اگر به من رأی بدهی، دولت ازحالت چهاردرصدی خارج می‌شه و شما هم می‌تونی لباس‌مباس بخری!» اسحاق جهانگیری گفت: «البته شهردار تهران با تسلطی که بر املاک نجومی دارند؛ فقط یک‌درصد مملکت را تشکیل می‌دهند که آن هم خودشان و دوستان‌شان هستند، چون جز شهرداری کسی املاک نجومی ندارد.» قالیباف گفت: «شما به ‌جای گیردادن به املاک ناقابل نجومی، فکری به حال وزیر آموزش و پرورش خودتان بکنید!» اسحاق جهانگیری زد زیر گریه و گفت: «دختر مظلوم او فوق‌لیسانس داشت و دنبال کار بود. چطور دلت می‌آد تهمت بزنی؟!» ابراهیم رئیسی گفت: «من همیشه دوست داشتم فوق‌لیسانس بگیرم، اما چون فقیر بودم و درنتیجه پول نداشتم، هزینه تحصیلات بالا را نمی‌توانستم پرداخت کنم.» حسن روحانی گفت: «اما من خودم ازجیب پول می‌دم، شما یه کلاس ثبت‌نام کن راجب سازمان انرژی اتمی و این‌جور چیزا اطلاعاتت رو ببر بالا! بالاخره کاندیدای ریاست‌جمهوری شدی!» ابراهیم رئیسی گفت: «الان مشکل ما انرژی هسته‌ایه؟! لغو کنسرته؟! پلاسکوئه؟! نه! برادران من!‌ مشکل ما فقره که باعث بی‌پولی می‌شه!» میرسلیم گفت: «ای بابا! فقر باعث پولداری که نمی‌شه! هی تکرار می‌کنی این جمله رو!» و بعد همه کاندیداها جز
 ابراهیم رئیسی دسته‌جمعی زدند زیرخنده.

 


تعداد بازدید :  585