سامان پارسی| درتاریخ هرگاه با نام شوش مواجه میشوی، میتوان بدون شک آن را به خاطر تمدن بسیار باارزشش درشهرنشینی مادر شهرها دانست. شهری که میتوانست یکی ازقطبهای گردشگری ایران شود و بسیاری از آثار مهم باستانی آن درموزه معتبری چون لوور فرانسه در دید عموم قرار دارد.
به خاطر نداشتن شرایط لازم برای گردشگری و بیتوجهی به امکانات شهری تقریبا درحال تبدیلشدن به روستایی است که حتی یک بیمارستان جز بیمارستانی خیریه که سالها پیش تأسیس شده، ندارد. درتمام این سالها شوش که از ابتدای جنگ تا انتها مورد حملات مختلفی قرار گرفت و مردم این شهر طعم روزهای سخت جنگ و غربت و آوارگی را چشیدند. پس از بازگشتن به شهر خود برای ساختنش هزینه دادند و هیچوقت نامی ازشهری که عملیات غرورآفرین فتحالمبین در آن انجام گرفت، برده نشد. درطول سالیان پس ازجنگ نیز به دلیل مدیریتهای ناکارآمد و سلیقهای نیز این شهر با محرومیتهای بیشتری مواجه شد و هرمسئولی که به این شهر آمد، به دلیل اینکه روستاهای بسیاری در اطراف آن وجود دارد و بیشتر اهالی را ساکنین روستا تشکیل میدهند، هرکدام از امکانات شهر را شهرکناری مصادره کرد.
از نبود دانشگاه تا همین سالیان اخیر تا رود کرخهای که تقریبا درحال خشککردن آن هستند و اصلا به فکر زیستمان بیشههای اطراف آن نیستند. بناهای تاریخی که میتوانست گردشگران بسیاری را به این شهر بکشاند و به آن رونق بخشد، هرکدام بنا به دلایلی از بین رفت. عدم توجه مسئولان و نمایندگان به جذب سرمایه و غم کرسی و قدرت سبب شد هرکسی که به این مقام رسید، بیشتر به فکر یکپارچهسازی مدیریتهای شهری با اطرافیانش باشد و هیچ برنامه بلندمدتی برای این شهر انجام نگرفت. این را میتوان درمقایسه با شهرهای اطراف به وضوح دید. دراین شهر که چند کارخانه درحال کار بود و نیروی کار شهر را به کار میگرفت و معیشت بسیاری با آن رونق گرفته بود، با سوءمدیریتها همه تعطیل یا درحال تعطیلشدن هستند. هفت تپه و شرکت قند و کاغذ پارس نمونههایی از این دست هستند که هربار کارگران آن به دلیل نگرفتن مطالبات اعتصاب میکنند و هیچ مسئولی به فکر حلکردن مشکلات آنها نیست. دربخش کشاورزی نیز با ظهور مشکل بیآبی، بخش کشاورزی این شهرستان که تأثیری مهم درتولید داشت، درحال از بینرفتن است و مردمی که دیگر شرایط و امکانات لازم برای زندگی را ندارند، با حضور ریزگردها هر روز درحال رشد بیماریهایی هستند که با هزینههای بسیار عزیزان آنها را جلوی چشمانشان از آنها میگیرد. تمام اینها به کنار، این روزها دیگر امنیت شهر نیز از بین رفته و به دلیل وجود اسلحه در دست برخی افراد هرشب صدای تیراندازی دراین شهر به گوش میرسد. افراد با کوچکترین مشکلی با اسلحه به یکدیگر حمله میکنند و عدم برخورد با این پدیده سوالی معنیدار است که چرا کسی به فکر امنیت مردم این شهر نیست؟ چرا اسلحه بهگونهای زیاد شده که هر فردی به راحتی میتواند به آن دست پیدا کند و برای عروسی و عزا و تسویهحساب از آن استفاده میکنند. چرا این همه صدای تیر شنیده میشود و هیچکس به فکر این مردم رها درتاریخ نیست؟ دلیل این همه بیتوجهی به این مردم که مشکلات اقتصادی و ریزگردها و بیکاری را تحمل میکنند، چیست؟ چرا هنوز این شهر یک بیمارستان تخصصی ندارد و تنها بیمارستان این شهر را یک خیر پیش از انقلاب احداث کرده است؟ چرا دراین شهر افراد متقلب با عنوانهای مختلف پزشک و جراح و تاجر میآیند و در سیستمهای اداری مشغول به کار میشوند و با جان و مال مردم به راحتی بازی میکنند و هیچکس پاسخگو نیست؟ چرا اینقدر دراین شهر همه چیز به شکلی رها شده که هرکسی میتواند حتی از مجاری ادارات دولتی وارد شده ازمردم سوءاستفاده کند.
مانند فردی که به جعل عنوان یک پزشک مدتها دربیمارستان این شهر درحال مداوا و بازی با سلامت مردم بود و معاونت درمان نیز مشخص نیست چگونه این فرد را بدون پیگیری و استعلامهای لازم به خدمت گرفته بود. ظاهرا جنگ برای شوش تمام نشده و مردم باید هر روز مشکل جدیدی را تحمل کنند و هیچکس به فکر مردم این شهر نیست.