شماره ۴۰۶ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۲۷ مهر
صفحه را ببند
كدام شهر آماده است؟

عبدالرسول وصال مدیر مسئول

 

 

 نخستين جشنواره «شهر آماده» توسط مديريت بحران و پيشگيري شهرداري تهران دیروز در برج ميلاد تهران برگزار شد. به‌عنوان نخستين گام كاري قابل‌تحسين بود. رسانه‌هاي خبري به‌طور فعال دوشادوش داوطلبان و گروه‌هاي امدادرسان اعم از جمعيت هلال‌احمر تا همه سازمان‌ها و نهادهاي ديگر حضور داشتند. توجه مسئولان جشنواره به حضور پر رنگ دانش‌آموزان به منظور اولويت‌بخشي به امر آموزش در سنين پايين‌تر جامعه امري ستودني بود. دست‌اندركاران، تلاش وافري به خرج داده بودند تا همه گروه‌هاي درگير را به نوعي وارد ميدان كنند و از طرفي براي اين‌كه بتوانند موضوع پيشگيري و مديريت بحران را موضوع روز كنند تقريبا گروه‌هاي مرجع و تأثيرگذار را به صحنه جشنواره دعوت كرده بودند. اما مسأله اصلي و سوال اصلي اين است‌كه چگونه و با چه روش‌هايي مي‌توان موضوع «پيشگيري و مديريت بحران» را در شهر تهران و در كشور ما كه يك منطقه حادثه‌خيز است به يك موضوع و گفتمان عمومی تبديل كرد. امروزه همه ما از سهمگين‌بودن مصيبت‌هاي يك زلزله 6 ريشتري در تهران سخن مي‌گوييم. همه مي‌دانيم كه كل تهران روي گسل است و دير يا زود احتمال وقوع يك زلزله هولناك وجود دارد اما به راحتي طي بيست سال جمعيت تهران را از 5/3ميليون نفر به 10 ميليون يا بيشتر رسانده‌ايم. ساخت‌وسازهاي بي‌قواره و فاقد استحكام، تند و تند درحال انجام است. متقاضيان خانه مسكوني هيچ‌وقت درباره استحكام بناي مورد درخواست‌شان پرسشي نمي‌كنند  و  ملك ارزان‌تر را جست‌وجو مي‌كنند. هنوز در تفكر و انديشه مصرف‌كنندگان مسكن، مسأله ارزان بودن ملك و املاك بر استحكام بنا برتري دارد و اين مسأله سبب شده است تا سازندگان و عرضه‌كنندگان مسكن هم مطابق اين سليقه به سودجويي‌هاي خودشان ادامه دهند. نهادهاي ناظر بر ساخت‌وساز هم بي‌توجه به اين مهم، گرفتار مسائل اداري خودشان هستند هرچند در ساليان اخير در ضوابط ساخت‌وساز رويكردهاي متفاوتي به نفع مسكن مقاوم دنبال شده ولي هنوز سازوكارهاي مناسب براي دستيابي بر يك ساخت‌وساز استاندارد فراهم نشده است. صبح كه از خواب بيدار مي‌شويم تا شام با پديده‌هاي زيادي سروكار داريم كه مخاطره محسوب مي‌شوند و براي يك زندگي استاندارد معني و مفهوم ندارد اما چون ما به آنها عادت كرده‌ايم هيچ خطري احساس نمي‌كنيم مثل رانندگي در شهرها و جاده‌هاي ايران یا آب‌وهواي شهرهایمان، نحوه خورد و خوراك و اساسا سبك زندگي‌مان. خوب مي‌دانيم در روز چه ميزان سرب مصرف مي‌كنيم، چه ميزان سم مي‌خوريم، چه ميزان در معرض انواع و اقسام بيماري‌ها قرار داريم و آسيب‌هاي جسمي و روحي با ما چه كار مي‌كنند ولي خيلي عادي از كنار آن مي‌گذريم مي‌گوييم بي‌آبيم اما هيچ كاري نمي‌كنيم مي‌دانيم در معرض زلزله هستيم اما بي‌خيالش روي گسل‌ها بي‌حساب و با حساب خانه مي‌سازيم. همين چند روز پيش وزير بهداشت گفت نمك و شكر و چربي را از همه دنيا بيشتر مصرف مي‌كنيم و اينها زيانبارترين براي بدن محسوب مي‌شوند. چه شده كه اين‌قدر ما مردم بي‌خيال شديم، بحران زيست‌محيطي و بحران‌های طبيعي ديگر گريبان ما را گرفته ولی ما هيچ دردي احساس نمي‌كنيم هيچ فكر نمي‌كنيم در چه وضعيتي قرار گرفته‌ايم و بايد براي مقابله با اين وضعيت كاري كنيم. اولين گام اين‌كه بايد بدانيم در وضعيت خطر ادامه حيات مي‌دهيم. مردم و مسئولان بايد بدانند هواي آلوده تنفس مي‌كنند. همه در يك كشتي سوار شده‌ايم؛ خشكسالي، بي قانوني، بحران‌هاي زيست‌محيطي، ترافيك، زلزله، سيل، فقير و غني را نمي‌شناسد به همه آسيب مي‌رساند اما كسي اين مخاطرات را جدي نمي‌گيرد راستي چرا؟!

دیدگاه‌های دیگران

ن
ناشناس |
مخالف 0 - 1 موافق
مسئولین بفکر مردم نیستند از قرار و هر روز در گیر پارزیت های زیانبار هستیم... چه توقعی باید داشت

تعداد بازدید :  298