فرشاد مومنی اقتصاددان
ایران در سال 1365 ناگهان در معرض فشارهای طاقتفرسا و بیسابقهای قرار گرفت و همزمان قیمت نفت با یک سقوط وحشتناک همراه شد. به خاطر دارم که روزهایی از سال ما بشکههای نفت را زیر 2 دلار میفروختیم. نسبتها را نگاه کنید. درست از سال 65 استراتژی عراق هم تمرکز بر انهدام تأسیسات اقتصادی ایران بود. حالا اینکه از نظر اقتصاد سیاسی جنگ، چه شد که آنها به این جمعبندی رسیدند، برای خودش بحثهای جذابی از نظر تحلیلی دارد که بنده نمیخواهم متعرض آنها شوم. اما میخواهم بگویم که گزارش خسارات جنگ که سازمان برنامه برای ارایه به سازمان ملل منتشر کرد، نشان میدهد خسارتهایی که درسالهای 65 و 66 به بنیه تولیدی و ظرفیتهای تولیدی ایران وارد شد، از خسارتهای وارده به بنیه تولیدی کشور از شروع جنگ تا سال 65 بیشتر بوده است. حالا بعضیها خارج از مدار علم و اخلاق و با نادیده گرفتن شرایط کشور در آن دوران مقایسههایی میکنند که باید درمورد آنها در جای خودش صحبت کرد. در آن شرایط کسانی پیدا شده بودند که با سطوح بالای ایران ارتباط برقرار کرده و گفته بودند که اگر شما بتوانید دولت را متقاعد کنید که قیمت ارز را 3 برابر کند، ما مازاد بودجه هم خواهیم داشت. این حرف در کوتاهمدت خیلی دور از واقعیت نبود. اگر دولت وقت آن زمان اهل فریب دادن و تظاهرکردن بود، میتوانست این کار را انجام دهد و در اعداد و ارقام همچنین نمایشهایی را به جا بگذارد و بگوید که من در نیمهدوم جنگ یکچنین ساختار بودجهای را ایجاد کرده بودم. من خاطرم هست که در آن زمان دولت بسیار شدید تحت فشار قرار گرفت که این کار را بکند. بد نیست ذکر خیری کنم از استاد فقیدم مرحوم عالینسب که نقش بزرگی در اداره اقتصاد کشور در دوره جنگ داشتند. مرحوم عالینسب خیلی تلاش کردند که سران قوا در ایران را که شورایعالی پشتیبانی جنگ بودند، از این قضیه منصرف کند. ما میدیدیم که چه فشارهایی وجود دارد. واقعا در اقتصاد رانتی رحم و مروت و انصاف در کار نیست. به این دلیل که پا روی منافع گروههای ذینفع میگذارید.
در آن زمان خیلی جوسازی میکردند، حتی نزد امام رفتند و گفته بودند که مرحوم عالینسب گرایشهای کمونیستی دارد. در صورتی که ایشان مشاور اقتصادی 5 مرجع تقلید در تاریخ تشیع در دوره معاصر بوده است. به چنین آدمی این برچسب را هم زده بودند؛ اما خوشبختانه امامخمینی(س) ایشان را میشناختند و به این حرفها اعتنا نکردند. عالینسب به من میگفت که اساس بقای هر جامعه به اعتماد تولیدکنندگان آن جامعه به دولتش بازمیگردد. اگر ما سیاستهایی اتخاذ کنیم که اعتماد تولیدکننده را از بین ببرد، این جامعه تا انتهای باتلاق وابستگی را طی خواهد کرد. بعد ما میگفتیم که چگونه اعتماد تولیدکنندهها در اثر تضعیف ارزش پول ملی از بین میرود؟ ایشان میفرمودند که تضعیف ارزش پول ملی از طریق ارزشزدایی از پساندازهای پیشین و از طریق ارزشزدایی از ذخیره استهلاک بنگاهها، هم تولد بنگاههای جدید را دچار اختلال میکند و هم استمرار فعالیت بنگاههای تولیدی موجود را با مشکل مواجه میکند. وقتی که تولیدکنندهها زندگیشان متلاطم میشود و به هم میریزد، انعکاس و پیام آن به جامعه این است که کسی گرد تولید نیاید که اگر بیاید بر او بلا نازل خواهد شد. ایشان میفرمودند دولت باید هر قدر که میتواند فشارهای این شرایط را خودش تحمل کند اما اعتماد تولیدکنندهها را از بین نبرد.
من در این خصوص اخیرا کار تحقیقی انجام دادم که درباره 15رکورد از سال 1352 تا سال 1392 که قله عملکرد را در حوزه اقتصاد ایران به نمایش میگذارد، است. از این 15 رکورد 12مورد آن مربوط به دوره جنگ است. یعنی بیش از 75 درصد عملکرد اقتصادی 40 ساله به دورهای مرتبط میشود که اتفاقا باید بیشترین به هم ریختگیها را شاهد باشیم. 3 رکورد دیگر، یکی مربوط میشود به دوره دکتر مصدق و 2 مورد دیگر مربوط میشود به کارنامه اقتصادی کشور در دوره 1340. خیلی تکاندهنده است. دقتنظر دکتر مصدق در زمینه سیاستگذاری اقتصادی اگر به اندازه پیچیدگی و اهمیتی که دارد درک شود، اهمیت آن برای آینده ما از اهمیت ملی کردن نفت کمتر نیست. جامعه ما هزینههای توسعه را پرداخته اما ما خودزنی میکنیم و تاریخ نمیخوانیم و خود را از آن دستاوردها محروم میکنیم.