شماره ۴۰۶ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۲۷ مهر
صفحه را ببند
تربیت کودکان
بازسازی روش‌های گذشته و هماهنگی با داده‌های امروز

مهدی حاج اسماعیلی روانشناس

خانواده‌ها باید توجه داشته باشند که با پکیج‌های تربیتی گذشته نمی‌توان در تربیت فرزندان موفق بود. خانواده‌ها و همچنین معلمان باید با روش‌های جدید علمی روانشناختی، جامعه‌شناختی و آسیب‌شناسی رفتارهای کودکان با توجه به رشد تکنولوژی‌ها و رسانه‌ها هماهنگ شوند که هرکدام خودشان یک بسته تربیتی خاص را ارایه می‌دهند. اگر نخواهند همراه با رسانه‌ها و روش‌های علمی جدید دیدگاه و نگرش تربیتی خود را تغییر دهند مطمئنا با مشکلات زیادی مواجه خواهند شد. برای آموزش کودکان، اول خود خانواده‌ها باید آموزش ببینند و یکی از رویکردهایی که می‌تواند به والدین و معلمان کمک کند، رویکرد تئوری انتخاب است که هم در رابطه با خانواده‌ها و هم معلمان حرف‌هایی دارد. مهم‌ترین نکته این است که خانواده‌ها باید یاد بگیرند اعتماد فرزندان به خودشان را همواره مورد توجه قرار دهند. برای این اعتماد باید به نوع رابطه خودشان با فرزندان یعنی کودکان و نوجوانان توجه خاص نشان دهند. متاسفانه خانواده‌ها یاد گرفته‌اند، از طریق رابطه کنترل بیرونی شامل تنبیه، نصیحت، تهدید، تحقیر، باج دادن، گلایه و شکایت، غرغر و کل‌کل کردن فرزندان را تربیت کنند درحالی‌که نمی‌دانند این روش‌ها نه‌تنها بچه‌ها را به آن باورها و ارزش‌هایی که می‌خواهند سوق نمی‌دهد بلکه آنها را از دنیای کیفی خانواده‌ها و دنیای کیفی فرهنگی جامعه ایرانی دور می‌کند و به فرهنگ دیگری که پاسخگوی نیازهای کودکان و نوجوانان است، نزدیک می‌کند. فرهنگی که رسانه‌هایی چون اینترنت و وایبر به آنها نشان می‌دهد. راهکاری که ما پیشنهاد می‌کنیم این است که به جای کنترل بیرونی، کنترل درونی یعنی انتخاب را به کار ببرند. کنترل درونی هرچه بهتر بین والدین و فرزندان شکل بگیرد، بچه‌ها نسبت به خانواده هم اعتماد بیشتر و تعلق خاطر بیشتری پیدا می‌کنند و هم به همان نسبت باورها و ارزش‌ها و دنیای کیفی خانواده و مدرسه برایشان معنای بیشتری پیدا می‌کند و در اعمال خود این را بیشتر هم نشان می‌دهند. کنترل درونی یا انتخاب به معنای این است که خانواده یاد می‌گیرد در ارتباط با فرزندان سکوت‌های به موقع، گوش دادن فعال و همدلی و هم احساسی را به کار ببرد. در زمان‌هایی که بچه‌ها با مشکل مواجه می‌شوند با آنها گفت‌وگو کنند، گفت‌وگویی که از یک رابطه دو طرفه احترام‌آمیز برخوردار است و البته بیشتر ما بلد نیستیم. روش دیگر روش طرح سوال است، وقتی دارند با فرزندان گفت‌وگو می‌کنند باید شیوه پرسشگری سقراطی را یاد بگیرند که بچه‌ها را به تفکر وادارند. از این طریق بچه‌ها بیشتر یاد می‌گیرند که خودشان را ارزیابی کنند و خود ارزیابی، خود کنترلی و خود تنظیمی در موقعیت‌های مختلف در رفتار و اعمال و تفکرشان را به دنبال دارد. بعد از طرح سوال مهم‌ترین نکته احترام است و پذیرش فرزندان با همه تفاوت‌های فردی که دارند. پس از آن باید یاد بگیرند نقاط مثبت بچه‌ها را تحسین کنند، با همه مسائلی که دارند و از همه مهم‌تر این‌که برای اعتماد بیشتر باید الگوی آن‌چه که از بچه‌ها می‌خواهند باشند. پس اگر خانواده‌ها می‌خواهند فرزندان را تربیت کنند باید دست از کنترل بیرونی بردارند و به سمت کنترل درونی بروند، برای تحقق این مسأله هم باید تمرین کنند و آموزش ببینند.
باید توجه کنیم در عین حالی که محیط بیرون از خانه مثل رسانه‌ها و مدرسه و گروه همسالان در تربیت و شکل‌گیری شخصیت بچه‌ها موثرند اما همواره خانواده می‌تواند نقش برجسته‌ای داشته باشد. این به معنای نادیده گرفتن نقش بقیه نهادها نیست بلکه هرچه بین خانواده، مدرسه و جامعه هماهنگی بیشتری باشد نتیجه بهتری حاصل می‌شود. ممکن است کودکان و نوجوانانی از یک خانواده آسیب دیده آمده باشند و در ارتباط اجتماعی و گروه‌های دوستی و مدرسه با گروه‌ها و افرادی مواجه شوند که الگویی مناسب برای آنها باشند و دنیای کیفی و مطلوبشان را براساس گروه همسالان بسازند و در مسیر رفتارهای مطلوب بیفتند. عکس آن هم ممکن است اتفاق بیفتد وقتی بچه‌ها در خانواده سالمی رشد می‌کنند و وقتی در محیط بیرون از خانه قرار می‌گیرند با بچه‌هایی که نیازهای مقطعی او را فراهم می‌کنند هم مسیر شوند و در مسیر اشتباهی قرار بگیرند.
چه بخواهیم و چه نخواهیم باید تمام تغییراتی را که از نظر فرهنگی و اطلاعاتی، از طریق رسانه‌های مختلف در روند تربیتی کودکان اتفاق می‌افتند، بپذیریم ولی متاسفانه زمانی این تغییرات و تأثیر آنها را می‌پذیریم که کودکان و نوجوانان ما آسیب دیده‌اند. باید برای تغییر و تحولات مدرن روز آماده شویم و بدانیم که چطور با آنها مواجه شویم که بتوانیم پیشگیری کنیم تا این فرآیند تربیتی و نقش رسانه‌های مختلف به سمت آسیب‌های اجتماعی پیش نرود. لازمه‌اش این است که بتوانیم خودمان را با دنیای امروز و براساس اصول علمی و روانشناختی و جامعه‌شناختی معاصر هماهنگ کنیم و در کنار آن داده‌ها و روش‌های گذشته خودمان را بازسازی کنیم، جنبه‌های مثبت آن را بگیریم و در چارچوب نظریه‌های علمی به کار ببریم تا بتوانیم فرزندان را به سمت رشد و بهداشت روان پیش ببریم. درنهایت بین همه ما چه خانواده، چه معلم و چه رسانه‌هایی که به نوعی با کودکان و نوجوانان در ارتباط هستند یک نوع هماهنگی علمی شکل بگیرد تا بتوانیم میزان خطاها و اشتباهات تربیتی‌مان را کاهش دهیم.


تعداد بازدید :  358