شماره ۴۰۶ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۲۷ مهر
صفحه را ببند
آسیب‌شناسی رفتار پدران و مادران امروزی
لزوم تغییر در روش‌های تربیتی کودکان

پرویز روزبیانی روانپزشک

زمانی‌که از کودکان صحبت می‌کنیم، باید در نظر داشته باشیم که کودک چیزی نیست که امروز به‌وجود آمده باشد یا مختص به دوره اخیر باشد؛ دوران کودکی از آغاز خلقت انسان بوده و این روند تا امروز ادامه پیدا کرده؛ لذا صحبت از تربیت کودکان نیز، اگر پیشتر به‌صورت علمی، خودآگاه یا برنامه‌ریزی شده نبوده، اما به هر ترتیب وجود داشته است. رفتارها و الگوهایی که به‌صورت منطقی استنباط می‌شود، در رفتار تربیتی نسل‌های پیش وجود داشته است. همچنین مسائل و اصولی که در تجربه به اثبات رسیده است، رفتار صحیح پدر و مادر و زمینه‌های کارآمد تربیتی آنها، همه به‌طور سینه به سینه و نسل به نسل منتقل شده است. امروزه بسیاری چیزهایی که از پیش به آنها رسیده بودند، اثبات شده است؛ مواردی مثل اهمیت تغذیه نوزاد از شیر مادر، یا ارتباط عاطفی مادر و کودک، زمانی که کودک در شکم مادر هست. علم امروز ثابت کرده که این نوزاد می‌فهمد و لذا نباید مادر دچار استرس و اضطراب باشد که در این صورت، این استرس به نوزاد منتقل می‌شود.
طی چند‌سال اخیر، خصوصا 2،3 دهه گذشته، تغییرات اساسی‌ای در جامعه ما و بنیان‌ها، الگوها و ارزش‌های عرفی و تربیتی آن اتفاق افتاده است. متاسفانه نتایجی که بر این تغییرات - فارغ از ارزش‌گذاری بر صواب یا ناصواب بودن خود این تغییرات- مترتب شده است، موجب شده که ما در جامعه، کمتر کودک سالمی نسبت به گذشته داشته باشیم.
پیشتر وضع بهداشت جسمی، مناسب نبود و همین موضوع موجب می‌شد تا کودکان زنده نمانند؛ اما کسانی‌که از این مرحله به سلامتی عبور می‌کردند و زنده می‌ماندند، وضع به مراتب بهتر و سالم‌تری به لحاظ روحی و روانی نسبت به کودکان امروز داشتند. بسیاری از اینها به خاطر وجود ناهنجاری‌ها و گرفتاری‌هایی است که در جامعه وجود دارد و روی افراد و روان آنها تاثیرات مخربی می‌گذارد و پدر و مادری که خود دارای مشکل روحی و روانی باشند، نمی‌توانند کودک سالمی از لحاظ روانی تربیت کنند و این بیماری‌ها به نسل بعد انتقال می‌یابد و تکثیر می‌شود.
در بسیاری از ازدواج‌هایی که امروزه رخ می‌دهد، حداقل یکی از طرفین دارای مشکلات و اختلالات روانپزشکی هستند؛‌ درصد بالای طلاق و آمار نگران‌کننده آن، مثبت این ادعا و نشان‌دهنده فقدان بهداشت روانی است؛ حال تصور کنید که در این شرایط چند کودک هم به این خانواده اضافه شوند؛ قطعا مشکلات، پیچیده‌تر و بیشتر خواهند شد.
برای حل بحران تربیتی کودکان، باید بسیار ریشه‌ای عمل کرد و سراغ بنیان‌ها رفت. در اولین قدم، باید دید که مهدکودک‌ها و پیش دبستانی‌ها و مدارس ما، از نظر امر آموزش و پرورش که همان امر تربیت است، صلاحیت کافی را دارا هستند یا خیر؟ خروجی این محیط‌های تربیتی به چه صورت و چطور است؟ باید پیشتر رفت و به دبیرستان‌ها و دانشگاه‌ها رسید و امور تربیتی و پرورشی را در این مقاطع نیز مورد بررسی و مداقه قرار داد. شاید عده‌ای گمان کنند که در این سن، دیگر تاثیرپذیری و تربیت‌پذیری وجود نداشته باشد؛ اما واقعیت چیز دیگریست. انسان تا زمانی که زنده است، می‌تواند تغییر پیدا کند و از وقایع اطرافش، تأثیرپذیری - هرچند اندک - داشته باشد. لذا به عقیده من بسیار اهمیت دارد که حتی دانشجویان ما، با علاقه و اراده، رشته دانشگاهی خود را انتخاب کنند و این امر می‌تواند تأثیر بسزایی در افکار و نگرش فرد و احساس سرخوردگی و ناامیدی یا سایر مشکلات روانشناختی داشته باشد. باید واقعیت‌ها را پذیرفت. چند‌درصد از دانشجویان دانشگاه‌های کشور ما، رشته تحصیلی‌شان را از روی رغبت و علاقه و نه چیز دیگر، گزینش کرده‌اند؟ به ضرس قاطع می‌توان ادعا کرد که حقیقت برخلاف چنین چیزی است. کمتر کسی را سراغ داریم که به رشته‌اش علاقه داشته باشد. بسیاری از این افراد یا به خاطر اتفاق و شانس، یا به خاطر مسائل اقتصادی و تجاری، سراغ رشته‌ای می‌روند. ما حقیقتا نمی‌توانیم پزشکی که به خاطر مسائل مالی و صرف اولویت دادن به این مسائل، در این رشته پیش رفته است را به‌عنوان یک پزشک و محقق در نظر بگیریم.
لذا برای حل این مشکلات و معضلات، باید بسیار ریشه‌ای عمل کرد؛ یعنی از زمانی‌که نطفه این نوزاد شکل می‌گیرد، باید تربیت او را آغاز کرد. با پیشرفت‌هایی که در علم روانشناسی کودک شده و رشد چشمگیری که این علم داشته است، بسیاری چیزها روشن شده و برای بسیاری از مسائل، توضیح و تبیین ناظر به واقعی به‌دست آمده است. با علم روانشناسی کودک، امروزه می‌توان تا حد زیادی، جوانب متعدد را پیش‌بینی کرد که اگر فلان کار انجام شود، کودک در آینده فلان طور خواهد بود. به این ترتیب باید کودک را از لحظه آغاز حیاتش در نظر گرفت و تحت مراقبت جسمی و روانی داشت.
جدای از تحت نظر داشتن کودکان، بایستی این مراقبت را در مورد پدران و مادران نیز، به عمل آورد. باید بررسی کرد که آقای X و خانم Y صلاحیت داشتن فرزند و تربیت او را دارند یا خیر؟ پدر و مادر برای داشتن فرزند، باید دارای حداقل شرط بهداشت جسمی و روانی باشند. در نهایت، باید تحولی نیز در نظام آموزشی و تربیتی کشور از ابتدایی‌ترین سطوح تا عالی‌ترین آن، رخ دهد تا شرایط و صلاحیت بایسته را دارا شوند. اگر همه اینها را در کنار هم در نظر بگیریم و در جهت بهبود و اصلاح آنها گام برداریم، می‌توان امید داشت که آینده بهتری نسبت به امروز، در انتظار کودکان و فرزندانمان خواهد بود.

 


تعداد بازدید :  287