شهروند| قاتل پلیس ساختمانی، با جلب رضایت اولیای دم، صبح دیروز از جنبه عمومی جرم در مقابل هیأت قضائی دادگاه کیفری استان تهران ایستاد.
15 اسفند سال 88 بود که به کلانتری شهر قدس خبر یک درگیری خونین در خیابان رسید. بلافاصله ماموران راهی محل حادثه شدند و پیگیری ماجرا را در دستور کار خود قرار دادند. با حضور ماموران در محل مشخص شد که چند نفر با ماموران پلیس ساختمانی درگیر شدهاند و در این درگیری یکی از ماموران پلیس ساختمانی به نام حبیب مجروح شده است. بلافاصله حبیب به بیمارستان 12 بهمن منتقل شد و ماموران پلیس تحقیقات خود را دراینباره آغاز کردند. آنها در تجسسهای خود دریافتند که این درگیری بر سر ساختوساز یک پروژه غیرمجاز در حاشیه قلعهحسنخان رخ داده است. بنابراین ماموران پیگیریهای خود را درباره شناسایی ضارب آغاز کردند و در حالی که تلاشها در این رابطه ادامه داشت، از بیمارستان خبر رسید مامور پلیس ساختمانی به دلیل شدت خونریزی در بیمارستان جان خود را از دست داده است. بنابراین تلاشها برای شناسایی قاتل ادامه یافت تا اینکه درنهایت مجید 29ساله از سوی پلیس شناسایی و بازداشت شد. این پسر در بازجوییها به قتل حبیب در یک درگیری اعتراف کرد.
وی به ماموران پلیس گفت: «من به همراه برادرم مسئول کنترل و نظارت یک پروژه ساختمانی بودم. مقتول هم پلیس ساختمانی بود. او چند باری سر پروژه آمد و به خاطر ساخت و سازمان به ما تذکر داد. میگفت ساختوسازی که ما انجام میدهیم، غیرمجاز است. خیلی از دستش عصبانی بودیم، تا اینکه آخرینبارباز هم به ساختمان ما آمد و تذکر داد. ما هم با او درگیر شدیم که در این درگیری من یک ضربه چاقو به او زدم.»
با اعترافات این پسر، وی صحنه قتل را هم بازسازی کرد و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. مجید در دادگاه محاکمه شد و قضات جنایی نیز وی را به درخواست اولیای دم به قصاص محکوم کردند. این حکم به تأیید هیأت قضائی دیوان عالی کشور رسیده و به مرحله اجرا درآمده بود. در این میان قاتل درنهایت در حالی که به روزهای آخر نزدیک میشد، توانست با پرداخت دیه رضایت اولیای دم را جلب کند. بنابراین او از اعدام رهایی یافت و پروندهاش بار دیگر به دادگاه کیفری فرستاده شد. او صبح دیروز از جنبه عمومی جرم در شعبه دهم دادگاه کیفری محاکمه شد.
در این جلسه رسیدگی مجید از خودش دفاع کرد و به هیأت قضائی گفت: «من هیچ کینهای از مقتول نداشتم. در یک لحظه عصبانی شدم. اصلا انگیزهای برای کشتنش نداشتم. حتی چند بار هم او را دیده بودم و با هم صحبت کرده بودیم. اما آخرینبار برادرم با من تماس گرفت و گفت مقتول بار دیگر مقابل پروژه آمده و مانع ساختوساز شده است. برای همین من هم خیلی عصبانی شدم. وقتی سر پروژهمان رفتم با مقتول درگیر شدم. درگیری ما آنقدر بالا گرفت که ناگهان او چاقو کشید. در ادامه چاقو از دستش افتاد که من آن را برداشتم و یک ضربه به کمر او زدم. نمیخواستم بمیرد؛ فقط میخواستم از خودم دفاع کنم. باور کنید که 7سال تمام در زندان ماندم و به اندازه کافی تنبیه شدم. در این مدت دوبار پای چوبه دار رفتم. تا اینکه پدر و مادر و برادرم با تلاش فراوان و پرداخت 800میلیون تومان توانستند رضایت خانواده مقتول را جلب کنند. الان هم فقط پشیمانم و از دادگاه تقاضای تخفیف مجازاتم را دارم.»
بعد از صحبتهای متهم، در پایان این جلسه هیأت قضائی وارد شور شدند تا با توجه به رضایت اولیای دم حکم نهایی این پرونده را صادر کنند.