شماره ۱۱۰۶ | ۱۳۹۶ شنبه ۲ ارديبهشت
صفحه را ببند
کوچه اول

|  جواد غذایی|  از سعید پرسیدم این بیانیه چیه دیگه دادی بهم؟ سعید جواب داد، بخونش. نامه بلندبالایی بود که در پایانش با آرزوی توفیق نوشته شده بود، برای شرکت در مرحله پایانی انتخابات ریاست‌جمهوری صلاحیت ندارد. اشک توی چشم‌هایم جمع شد. سعید توی بیانیه‌اش، خودش را رد صلاحیت کرده بود و این یعنی من فرد اصلح‌تری هستم. محکم بغلش کردم. گفتم ببخش سعید، فکر کردم تو شقاق کردی؟ گفت: چی؟ گفتم شقاق دیگه، همون که میگن توی تلويزیون یعنی از من جدا شدی. سعید گفت بابام هم وقتی بازنشسته شد و از اداره شقاق شد، عملش کردن، من از آمپول می‌ترسم هیچ وقت جدا نمیشم ازت. گفتم: مگه رئیس‌جمهوری آمپول می‌زنه؟ گفت پس چرا
بهشون میگن دکتر؟
توی چشم‌های معاون اول خنگم زل زدم و گفتم دکتر افتخاری هستن یعنی مثل ما که قدیم‌ترها توی بازیامون یکی دکتر می‌شد. فهمیدی؟ گفت آره و رفت. بدون اینکه محتوای نامه رد صلاحیت را بخوانم رفتم که پخشش کنم.

 


تعداد بازدید :  436