نقد بيغش
...كتابي كه در دست شما است و نقد بيغش نام دارد، حاصل ديدارهاي طولاني و منظم هفتگي من با دكتر پرويز ناتل خانلري است. ديدارهايي كه طي آن دكتر خانلري درباره چهرههاي معروف ادب معاصر فارسي سخن گفته است. مولف بر این عقیده است که در كتاب حاضر يك معرفي شخصي از نگاه خود از خانلري با عنوان «خانلري و من» به عمل آورده و سپس زندگينامه و تحليلي از كارهاي خانلري و ارزشهاي ادبي او را به دست داد است.
دكتر خانلري در اين مصاحبهها درباره صادق هدايت، بزرگ علوي، ملكالشعراي بهار، نيما يوشيج، صادق چوبك و ... و تاثير آنها بر ادبيات معاصر سخن گفته است.
محاكمه سقراط
اين محاكمه را ما از شهادت دو مريد همعصر سقراط ميشناسيم: افلاطون و گزنفون، كه او هم يك «دفاعيه» سقراط نوشته است و به قدر كفايت متفاوت با نوشته افلاطون است. اين تفاوت بيشتر به دليل برتري ارزشهاي ادبي کتاب است تا ارزشهاي تاريخياش. سه گفتوگويي كه در اين کتاب جمعآوری شده، سه نوشتهاي هستند كه به آخرين روزهاي سقراط اختصاص پيدا كردهاند. محاكمه و محكوميتي كه در پي آمد و مرگ او را رقم زد و يك ماه بعد، با نوشيدن جام زهر به انجام رسيد. سقراط دفاعيه يا آپولوژي را در برابر قاضيهايش بيان ميكند. افلاطون با احترام به شكل اين سخنراني و با احترام گذاشتن به محتواي محتمل آن، آن را با نوعي ستايش واقعي نسبت به استادش نوشته است. اوتيفرون كمي بعد از آپولوژي نوشته شد، آن هم با هدف به تصوير درآوردن تقواي واقعي و عميق سقراط و بيهودگي تهمتهايي كه علیه او بیان شده بود. در آخر، كريتون است كه اين تصوير فيلسوف را با نشان دادن احترام او به قوانين شهري كه خود شاهد بهوجود آمدن آن بود - يعني شهر آتن - كامل ميكند.
زندگي گاليله
برتولت برشت گفته است: زندگي گاليله افراطيترين درامي است كه دوست دارم آن را اجرا كنم. آنچه من در اين نمايشنامه ميبينم رنجهاي يك انسان نابغه و محروميتهاي يك كاشف و چيدن بالهاي انساني است كه قدرت پرواز پرندگان را دارد، اما در نهايت محكوم به سكوت ميشود. روزگار مرگي صوري را به گاليله تحميل ميكند ولي ذات نبوغ در او ماندگار ميماند. يعني شكنجههاي هولناكي كه براي نوابغ صدها برابر قويتر از انسانهاي عادي است و كشف اين انسان استثنايي در نمايشنامه براي من مهم است.