روزنامه شهروند در روزهاي گذشته دو گزارش خواندني و قابل توجه منتشر كرده است. اولي درباره وضعيت لنجسازي در گوران در جزيره قشم بود. خلاصه آن از زبان یک لنجساز به اين صورت است:
«کار را پدرم یاد داد، همه ما تجربی لنجساز شدیم، حالا ولی کار کساد شده، سه سالی میشود، طوری که در این سه سال، تنها دو لنج ساختهایم، لنجهایی هم که رویشان کار میکنیم، از قدیم اینجاست، کار جدید نداشتهایم.» پدر محمد، حالا لنجسازی را کنار گذاشته و ماهیگیری میکند: «لنجسازی کار سختی است و بیشتر از ٥٠سال نمیشود روی آن کار کرد. همین هم شده تا خیلیها به سمت لنجسازی نیایند، چون به اندازه سختی کارش، درآمدی ندارد... سه، چهار سال بیشتر است که صدای چکشکاریها از کنار ساحل، کمتر دل اهالی را تکان میدهد. کارگرها آب رفتهاند، یا ماهیگیر شدهاند یا نجار یا رفتهاند روستاهای دیگر. قدیمیها هم دیگر جان ندارند، ٤٠، ٥٠سال چکشها را گرفتند و کوبیدند و حالا بدون آوردهای برای زندگیشان، کنار کشیدهاند. سالهاست که دیگر لنجسازها سفارشی برای ساخت دریافت نمیکنند.» اگر گزارش اول براي بسياري از خوانندگان تازگي داشت و پيش از آن از وضعيت اين حرفه اطلاع نداشتند، ولي گزارش دوم درباره موضوعي بود كه بسياري از افراد بهويژه شهروندان ميانسال و بزرگتر از آن اطلاع دارند. حمامهاي عمومي در مناطق شهري و سرنوشت غمبار اين حمامها موضوع گزارش دوم بود كه نتيجهگيري كوتاه آن چنين است: «گرمابههای شمال شهر کاملا توجیه اقتصادی خود را از دست داده و تنها زمین گرانبهایشان است که مالکشان را برای تغییر کاربری وسوسه میکند. گرمابههایی که به سرعت تخریب میشوند و جای خود را به برجهای بلند میدهند. گرمابههای جنوب شهر هم که آخرین رمقشان را مدیون مشتریان کارگرشان هستند، با آب و گاز گران و قبضهای چندمیلیون تومانی، کارگران کمدرآمد را مأیوس کردهاند؛ حالا آنها هم کمتر به حمامهای جنوب شهر سر میزنند... صاحب یک گرمابه به «شهروند» میگوید: ٥٠سال این شغل ما بود؛ حمام پدریمان را زنده نگه داشتیم اما این دیگر آخر خط است. ما تا تهش را رفتیم. همهاش ضرر بود. نرخ گرمابه باید ٤٠ برابر میشد تا توجیه اقتصادی برای ادامه کار داشته باشیم. کشورهای پیشرفتهای مثل ترکیه حمامهای تاریخی خود را بازسازی و امکانات تازهای به این امکان جمعی اضافه کردهاند. مردم حمامرفتن را مانند استخررفتن نوعی سرگرمی میدانند و بهنوعی حمامها امکانات لوکس و درآمدزا دارند. گرمابههای ما نهتنها سونا، اتاق ماساژ و ... ندارد بلکه حتی ظاهر موجهی هم ندارد. همه اینها درحالی است که استفاده از آنها حتی توجیه اقتصادی هم ندارد. او ادامه میدهد: در فرانسه حمامهای عمومی خوشساختی هستند که ساعتی ٣٥ یورو قیمتگذاری شدهاند. ما اما فراموشکردن سنتهایمان را هنر میدانیم و به آن افتخار میکنیم.» اين دو گزارش بهخوبي وضعيت و سير تحول جامعه ما را نشان ميدهد. در حالي كه پدران ما در گذشته، واجد خلاقيت و نوآوري بودهاند، ما نتوانستهايم اين خلاقيت را در زمان خودمان بروز دهيم و بكوشيم كه با اقتضائات روز هماهنگ شويم. ساخت يك لنج بزرگ در صدسال پيش نوعي حرفه و صنعت قابل توجه محسوب ميشد، ولي ساخت همان لنج درحال حاضر با وجود قايقها يا كشتيهاي فلزي و غيرفلزي و با موتورهاي بزرگ نوعي حرفه تفنني و غيراقتصادي به حساب ميآيد. حمامهاي عمومي براي 50سال پيش كه كمتر خانهاي از امكان گرمايش و آب گرم برخوردار بود، فعاليتي اقتصادي و پرسود محسوب ميشد، ولي در زماني كه قيمت زمين سر به فلك ميزند و هيچ خانهاي بدون حمام نيست، اين كار جز ضرر چيز ديگري ندارد. پس چه بايد كرد؟ برخي از مشاغل هستند كه به مرور زمان از ميان ميروند و هيچ كوششي براي حفظ آنها نيز نبايد كرد. مثلا در گذشته برخي افراد سقا بودند و با مشك به مردم آب ميدادند و پول ميگرفتند. طبيعي است كه در شرايط حاضر اين كار به اين شكل كاركرد ندارد و نيازي را تأمين نميكند. برخي مشاغل هستند كه همچنان ادامه دارند، ولي كيفيت انجام آنها به كلي تغيير كرده است. يكي از اين مشاغل كشاورزي است كه همچنان از مشاغل مهم است ولي امرار معاش از طريق كشاورزي با شيوههاي سنتي بسيار سخت است. دامپروري و صيد ماهي نيز از همين نوع است. برخي از مشاغل هستند كه به نوعي استحاله شدهاند يا قابليت تحول را داشتهاند، مثل حمامهاي عمومي. امروز مردم براي شستوشوي خود نيازي به حمام عمومي ندارند، ولي اين امكان وجود دارد كه حمام عمومي را از طريق ارايه برخي خدمات ديگر مثل ماساژ يا سونا و... حفظ كرد و خدمات آن را مطابق نيازهاي روز ارتقا داد. برندهاي مشهور كشورهاي صنعتي در بسياري از موارد از طريق همين تحولات به وجود آمده است. بهعبارت ديگر، اگر صاحب حرفه حس ميكرد كه بايد كيفيت كار خود را ارتقا دهد يا خدمات جانبي آن را بهبود بخشد، فوري اين كار را انجام ميداد. يك كارگاه لنجسازي بايد در مسيري حركت ميكرد كه امروز به بزرگترين شركت قايق يا كشتيسازي تبديل ميشد. يك كارگاه گاريسازي ميتواند و بايد خود را ارتقا دهد تا به يك كارخانه اتاقسازي برسد. در غير اين صورت همه اين نوع مشاغل با بنبست و ورشكستگي مواجه خواهند شد و ناله كردن براي آنان نيز دردي را دوا نميكند. البته اين تحولات در طول چند سال قابل اجرا نيست، بلكه به مرور زمان و در طول نسلهاست كه اجرا ميشود. ولي در هر حال بايد نگاهي پويا داشت و به استقبال تحولات رفت. نمونه امروزي آن خدمات حملونقل داخل شهر از طريق اينترنت است.
اگر به ياد داشته باشيد در زمستان سال گذشته از سوي تاكسيرانان و اتحاديه آنان اعتراضات گستردهاي به شركتهايي كه اقدام به عرضه خودرو اينترنتي براي حملونقل درونشهري ميكردند، صورت گرفت و حتي تظاهرات هم كردند. ولي اين اقدامات و اعتراضات با استقبال جامعه مواجه نشد، زيرا ارایه خدمات مذكور به نفع مردم و جامعه بود. حتي بسياري از رانندگان نيز از شركتهاي جديد استقبال كردند. دولت نيز به دلايل روشني طرفدار اين شركتها بود. مخالفت با آن موجب رودررويي با جامعه ميشد و نفعي هم براي تاكسيرانان نداشت تا اينكه آنان شيوه درستي را اتخاذ كردند و خودشان هم وارد اين مسير شدند و سعي كردند فناوري جديد را به خدمت خود درآورند و از آن بهرهمند شوند. درواقع اگر شركت تاكسيراني از همان زماني كه اين شركتها در جهان راه افتاد، سعي ميكرد كه خودش نيز از آن استفاده كند، به احتمال زياد بازار را پيش از ورود شركتهاي ديگر به قبضه درميآورد، ولي الان هم دير نشده است. آنان با مسير پيشرفت، خود را تطبيق دادهاند و لذا ميتوان اطمينان داشت كه شغل آنان همچنان شغل مهمي خواهد ماند. این قاعده برای بیشتر مشاغل، حتی مشاغل جدید هم صدق میکند.
اگر در همه زمينهها و مشاغل بهسوي خلاقيت و نوآوري و ارتقاي كيفي كار روي آوريم، هيچگاه دچار اين نالههاي جانسوز و دلخراش درخصوص از ميان رفتن مشاغل خود نخواهيم بود. اين استدلال براي رفتار صداوسيما و برخوردشان با ماهواره و اينترنت نيز صادق است. منشأ اين عقبماندگي ترس از فناوري و شيوههاي نو و نيز بهرهمندي از رانتهاي ناشي از انحصار است