امین شول سیرجانی | گردشگری، صنعت پردرآمدی است؟ گردشگری میتواند موجب اشتغالزایی شود؟ گردشگری میتواند به توسعه پایدار کمک کند؟ گردشگری میتواند به تقویت خردهفرهنگها کمک کند؟ گردشگری... این پرسشها و پرسشهایی شبیه به اینها بارها و بارها در مقالههای متعدد علمی طرح شدهاند و هر بار با استناد به تجربههای جهانی پاسخی روشن گرفتهاند. پاسخی مثبت که نشان از اهمیت صنعت گردشگری دارد. گردشگری شهری یکی از گونههای این صنعت است که هر روز رونق بیشتری میگیرد.
گردشگری شهری به آن بخش از گذران اوقات فراغت گفته میشود که در محدوده سکونت شهری شهروندان و فضاهای باز درونشهری ازجمله پارکها، شهربازیها، مراکز خرید، مراکز فرهنگی، تاریخی و... شکل میگیرد. (اکبرزاده ابراهیمی، محمدحسن، مجله شهرداریها، ۱۳۸۶) در روزگاری که ارزش زمان برای ساکنان شهرهای بزرگ بیش از گذشته اهمیت یافته است، گردشگری شهری هم بهعنوان مدلی از گردشگری که میتواند در زمان اندک به نیاز تفریحی شهرنشینان پاسخ دهد، مطرح شده است. اما آیا گردشگری شهری در ایران از سوی مدیران شهرها جدی گرفته شده است؟ اگر این پرسش را با مدیران شهری در میان بگذاریم ممکن است همگی به اتفاق بگویند، بله برایمان مهم است و بعد کلی هم آمار از اقداماتشان برای توسعه گردشگری بدهند. اما آیا میتوان با اتکا به آمار شهرداران و ادارات میراثفرهنگی با قاطعیت ادعای اهمیتدادن به توسعه گردشگری شهری را پذیرفت؟ درباره پاسخ این پرسش تردیدهای جدی وجود دارد. اتفاقاتی در شهرهای ایران رخ میدهد که نشانههایی هستند از بیاهمیتی مدیریت شهری به توسعه گردشگری شهری. گویی که هنوز این صنعت بهمثابه صنعتی موثر و پویا از سوی نظام مدیریتی در شهرها به رسمیت شناخته نشده است.
در گردشگری شهری، فضا نقش محوری را ایفا میکند. در پیکره گردشگری کلانشهری فضا بهصورت کالای بستهبندیشده و قابل فروش (TBD) به گردشگران درمیآید. اصطلاح «محدوده اقتصادی گردشگری» برای توصیف بخشی از کلانشهر بهکار میرود که در آن جاذبههای مورد علاقه بازدیدکنندگان و خدمات مورد نیاز آنها به همراه کارکردها (CBD) در یکجا قرار میگیرند. (محلاتی، صالحالدین، ۱۳۸۰، درآمدی بر گردشگری، نشر دانشگاه شهیدبهشتی) اکنون این پرسش مطرح میشود که مدیریت شهری دستکم در کلانشهرهای ایران چقدر به اهمیت «فضا» در گردشگری شهری واقف است؟ اگر واقف است نمود عملی تعریف فضا در برنامهریزی شهری و طرحهای عمرانی کجاست؟ آیا میتوان به جرأت گفت که نظام برنامهریزی شهری طوری عمل کرده است که در کلانشهرها بهصورت هوشمند «محدوده اقتصادی گردشگری» شکل بگیرد؟ بهطوری که بتوان از مدل آن بهعنوان الگو نام برد؟ برای مثال خیابانهای اطراف حرم امامرضا(ع) در مشهد را شاید بتوان بهعنوان مدلی از محدودههای اقتصادی گردشگری نام برد، اما وقتی این مناطق دقیقتر مورد بررسی قرار میگیرند، متوجه میشویم که اتفاقا فضا در این مناطق در نظر مدیریت شهری هوشمندانه طراحی نشدهاند و فروش تراکم و احداث انبوهی هتل آپارتمان مهمترین وجه مداخله مدیریت شهری است. آنهم به گونهای که به پیچیدهشدن کلاف مشکلات جانبی مانند ترافیک و آلودگی و بینظمی بصری دامن زده است.
یکی دیگر از نشانههای بیتفاوتی مدیریت شهری در کلانشهرهای ایران به توسعه گردشگری شهری را میتوان در نوع عملکرد آنها درباره نمادهای هویتی شهرها دید. از بین رفتن نمادهایی که شهروندان درباره آنها خاطره جمعی دارند یکی از خطاهایی است که تکرار میشود. قلعوقمع باغهای قدیمی، تخریب ساختمانهای مشهور و تاریخی و در مقابل جایگزینشدن ساختمانها و المانهای فاقد هویت در شهرها موجب میشود شهرها همه شبیه به هم شوند. مثلا اگر برای شهروند اصفهانی سیوسهپل رفتهرفته کارکرد و هویت اولیهاش را از دست بدهد دیگر جذابیتی بهعنوان محدوده گردشگری نخواهد داشت. گردشگری شهری ظرافتهای خاص خودش را دارد. گاهی رفتن به سینمایی که ساختمانش یادآور اتفاقات تاریخی و اجتماعی است، میتواند نوعی از گردشگری شهری باشد. اما آیا مدیریت شهری برای پاسداری از این نمادها ارادهای دارد؟
مهمترین عملکرد شهرداریها در حوزه گردشگری شهری به اقداماتشان در ایام خاص مانند نوروز خلاصه میشود. از نصب تابلوهای راهنمای مسافر تا رنگکردن جدول خیابانها و استقرار اتاقکهایی برای پاسخگویی به گردشگران و چاپ بروشور راهنما و... همه و همه کوششهایی دمدستی به شمار میروند که با آنچه ملزومات توسعه یک صنعت است از زمین تا آسمان فرق دارد. اگر مثلا در ایام نوروز موزههای تهران پر از آدم باشد و در باقی ایام سال معدود آدمهایی به آنجا سر بزنند، یعنی گردشگری شهری همچنان «مناسبتی» است. گردشگری شهری زمانی میتواند موفق باشد که تمامی حلقههای مورد نیاز آن از توسعه زیرساخت تا تبلیغات و اطلاعرسانی بهطور همزمان مورد توجه قرار گیرد. در آن صورت باید در ارزیابیهایی دقیق بررسی کرد و دید که سیاستهای جدید چقدر بر تحرک اجتماعی، توسعه اقتصاد پایدار و تحولات اجتماعی و اقتصادی شهر موثر بودهاند.
توسعه گردشگری شهری و شکلگیری محدودههای اقتصادی گردشگری در شهرها در گام نخست نیازمند تغییر نگرش شهرداران و اعضای شوراهای شهر به مدیریت شهری است. مدیران شهری اگر واقعا دغدغه این را دارند که درآمدهای پایدار برای اداره شهر تعریف کنند، یکی از مهمترین راههایش توسعه «جدی» و «بلندمدت» گردشگری شهری است. واژههای جدی و بلندمدت اهمیت دارند، چراکه به نظر نگارنده، گردشگری شهری هنوز در خوان اول گرفتار است. خوان اول، باور نداشتن مدیران به موثربودن این صنعت بر رشد، توسعه و تقویت بنیههای اجتماعی شهرهای تحتمدیریتشان است یا به عبارت بهتر، ملموسنبودن این آثار برای آنهاست. از همین رو ممکن است که یک شهرداری علاقهمند باشد سهام یک بانک را بخرد، اما علاقهمند نباشد کاربری فضاها در شهر را طوری تعریف کند که علاوهبر پاسخ به نیاز گردشگری شهری درنهایت به کسب درآمدهای پایدار هم منجر شود.