هفته گذشته خبري از قول يكي از نمايندگان كميسيون اجتماعي مجلس منتشر شد و بازتاب جدي داشت. بسياري از رسانهها تيتر «هر دقيقه 9 طلاق» را براي اين خبر برگزيدند. البته در گروهی از رسانهها هم ديدم كه تيتر زده بودند «هر 9 دقيقه يك طلاق». البته اين شيوه پسنديدهاي است كه براي فهم آمار آن را بهگونه ديگري تبديل ميكنند تا درك بهتري از ماجرا پيدا شود. براي نمونه وقتي ميگويند تخفيفهاي داده شده روي املاك واگذار شده شهرداري 22هزار ميليارد ریال است، براي اينكه بفهميم مبلغ حيفوميل شده دقيقا چقدر است بايد بگوييم به ازاي هر خانوار تهراني حدود 8 ميليون ریال اتلاف منابع شده است. اين عدد درك بهتري را به مردم از ابعاد آن تخلف نشان ميدهد، بنابراين چنين تيترهايي در اصل ايرادي ندارد، به شرطي كه درست باشد. اگر هر دقيقه 9 طلاق در ايران رخ دهد، در هر ساعت 540 طلاق و در هر روز 12960 طلاق و در هر سال 7/4 ميليون طلاق خواهيم داشت! در حالي كه ميدانيم آمار طلاق در كشور حدود 170هزار مورد در سال است، يعني 28 برابر خطا.
اگر آمار اعلام شده هر 9 دقيقه يك طلاق باشد، روزانه 160 طلاق و سالانه حدود 58هزار طلاق ميشود كه اين رقم نيز يكسوم طلاقهاي موجود و نادرست است. ولي چرا كساني كه خبر را منعكس ميكنند توجه كافي به واقعيت عيني خبر ندارند؟ الان در هر دستگاه تلفن همراه يك ماشينحساب هم هست، بهراحتي ميتوان محاسبه كرد و نظر داد ولي اين فقط مشكل خبرنگاران يا مردم عادي نيست. برخي سياستمداران كه عازم وزارت كشور شدند تا نظر مردم را به خود جلب كنند، وعدههاي آماري عجيبوغريبتري ارايه كردهاند كه وعدههاي احمدينژاد در برابر آنها معقولانه به حساب ميآيد. يكي از آقايان نامزدها كه مديريت امور شهري را با ارقام بسيار سنگين به عهده داشته است، پس از ثبتنام چنين گفته است: «من به شما تعهد میدهم با توکل به خداوند منان و به پشتوانه شما «دولت مردم» را تشکیل دهم و در یک دوره چهارساله با انقلابی اقتصادی درآمد کشور را دو و نیم برابر افزایش دهم، ۵میلیون شغل ایجاد کنم، نظام مالیاتی را به نفع ۹۶درصد مردم تغییر دهم و از همه مهمتر برنامهای مدون و دقیق برای حل مشکلات فوری اقشار کمدرآمد اجرا کنم. به عمل کار برآید به سخندانی نیست.» جالب است این جملات را کسی گفته که مدعی است: «حرفی بزن که بتوانی عمل کنی» و سابقهاش نشان داده که همیشه متعهد به وعدههایش بوده است!!
شايد خواننده عادي درك دقيقي از اين ادعاي عجيبوغريب نداشته باشد. اگر قرار باشد كه درآمد يك جامعه در عرض 4سال 5/2 برابر بيشتر شود، رشد اقتصادي بايد در هر سال 26درصد باشد. براي اينكه بدانيد آيا چنين رشدي امكانپذير است، كافي است كه بگوييم رسيدن به رشد پايدار دو رقمي يعني 10 درصد، از آرزوهاي هر كشور است. تمامي برنامههاي توسعه ايران بهطور معمول رشد سالانه 8درصد را هدف قرار ميدهند كه هيچگاه به اين رقم نميرسيدند. براي رشد 26درصد در سال احتمالا بايد سالانه 25درصد به مشاغل موجود اضافه شود. حتي اگر اين رقم را 20درصد هم فرض كنيم، سالانه بايد 5/4 ميليون شغل در كشور ايجاد شود! (نه آنطور که گفته 5میلیون در 4 سال) كه در همان سال اول كارگر كم ميآوريم! براي ايجاد 5/4 ميليون شغل در سال، بيش از 300 ميليارد دلار سرمايهگذاري سالانه لازم است كه بخش عمده توليد ناخالص داخلي كشور را شامل ميشود. يعني اگر مردم ايران هيچ نخورند و هيچ نپوشند و تمام درآمد خود را به اين آقاي نامزد دهند، باز هم نميتوانند سرمايه لازم را براي ايجاد چنين مشاغلي فراهم کنند. اقتصاد چين كه در طول چند دهه رشد بسيار بزرگي را تجربه كرده، بهطور معمول حولوحوش 12 تا 15درصد بوده است. البته چين درهاي خود را به روي سرمايهگذاران خارجي باز كرده و سرمايه آنان را با كارگران ارزان و امكانات و خدمات خوب خود تلفيق كرده ولي باز هم اين تمهيدات و آن نظم حزب كمونيستي فقط توانسته است رشدي به اندازه نيمي از رقم اين نامزد محترم انتخابات رياست جمهوري را تأمين كند که به احتمال فراوان میخواهد با زدن زیر برجام درهای کشور را هم ببندد. شايد تعجب كنيد كه از نظر يك اقتصاددان رسيدن به چنين رشدي به مراتب سختتر و غيرعمليتر از دادن ماهانه 250هزار تومان به هر ايراني است. بهطور قطع ميتوان گفت كه اين غيرممكنترين شعار و وعدهاي است كه از ميان تمامي نامزدهاي ثبتنام كرده كه بيش از 1600 نفر هستند، داده شده است.
نكته مهم اينكه وقتي جريان اصولگرا چنين فرد كارآمدي را در ميان خود دارد، چرا در سال 1384 و 1388 از احمدينژاد حمايت كرد كه در طول 8سال به اندازه يكسال قول داده شده اين آقاي محترم، اقتصاد كشور را به جلو نبرد؟ ظاهرا اگر ایشان را نامزد کرده بودند تا به جای احمدینژاد دو دوره 4 ساله رئیسجمهوری شود، اقتصاد ايران را به 6 برابر ميرساند. يعني احتمالا در جهان به رتبه و پنجم و ششم خواهيم رسيد! بنابراین اصولگرایان ظلم بزرگی را به این کشور کردند که از چنین فرد کاردانی حمایت نکردند.
واقعيت اين است كه گوينده چنين وعدهاي هيچ دركي از مسائل اقتصاد و عدد و رقم ندارد. همچنان که قبلا هم برای اثبات توانایی خود در حادثه پلاسکو گفته بود: «شخصا از زاویهای که خطر داشت وارد شدم و در دمایی حداقل 200 درجه رفتم و آهن داغ را گرفتم و وارد شدم تا اگر کسی زنده بود، پیدا کنم.» بنابراین اگر پيش از گفتن اين سخن با كسي كه چند واحد درس اقتصاد خوانده مشورت ميكرد، حتما ميگفت كه در اينباره چيزي نگويد، حال چگونه مدعي است كه براي همه امور برنامه دارد. فقر را ريشهكن خواهد كرد و بيكاري را حل ميكنند و...! به نظر ميرسد اشعه قدرت، توان بينايي و شنوايي و تفكر را سلب ميكند.