براساس نص صريح قرآن، خداوند از رگ گردن به ما نزديكتر است. برخي اين را كنايهاي از نزديكي مرگ به انسان از رگ گردن نیز دانستهاند و مرگ محصول حادثه نيز هست. هنگامي كه درخيابان با فراغ خاطر راه ميرويم يا درحال رانندگي هستيم، در چشم به همزدني و برخلاف انتظارمان و بدون اينكه مرتكب خطايي شده باشيم، حادثهاي روي ما آوار ميشود و خودمان يا عزيزانمان را از دست ميدهيم. يكي از بدترين نوع حوادث كه اثرات تخريبي وسيع و جمعي دارد، زلزله است. همين الان كه اين يادداشت نوشته يا خوانده ميشود، ميتوان وقوع زلزلهاي را درتهران احتمال داد. اگر هم اين زلزله درتهران بيايد، به قول مديرعامل جمعيت هلالاحمر تهران، اين زلزله در وقت اضافه است، زيرا «معمولا زلزله بالای 6 ریشتر خطرناک است. آخرین زلزله تهران 1209 شمسی در دماوند بود. بازه زمانی زلزله هر 150سال است. الان 186سال از آخرین زلزله تهران گذشته است و ما در وقت اضافه هستیم و هر آن ممکن است اتفاق بیفتد.» جالبتر اینکه درگزارشهایی که اخیرا منتشر شده، آمده است که درحال حاضر حد مقاومت لرزهای تهران را از ۶ ریشتر به ۴.۵ ریشتر کاهش داده و عملا شهر را آسیبپذیرتر کرده است. این شهر هماکنون دربین شهرهای زلزلهخیز جهان در رتبه ششم از نظر خطرپذیری قرار دارد. حال پرسش اين است كه براي روز مبادا تا چه حد آماده مقابله هستيم؟ اگر زلزلهاي رخ دهد، درچه موقعيت دفاعي و امدادی هستيم؟ بهتر است در اينباره به اظهارات رئيس جمعيت هلالاحمر استان تهران در گفتوگو با روزنامه ايران استناد كنيم:
«اگر درتهران زلزله احتمالی با قدرت 6 ریشتر اتفاق بیفتد، یکمیلیون نفر آواره و 250هزار نفر دیگر هم زیر آوار مدفون میشوند. موجودی استان درحال حاضر، 280هزار تخته موکت است، حال آنکه 855هزار تخته احتیاج داریم اما 575هزار تا کم داریم. نزدیک یکمیلیون هم پتو احتیاج داریم، هماکنون برای حوادث تهران فقط 8 سگ نجات داریم، ولی آماری که ما براساس آن سناریو درمیآوریم، اگر بخواهیم 250هزار نفر را از زیر آوار دربیاوریم (مقیاس زلزله در ریشتر در این تخمین حساب نشده است). 144 قلاده سگ احتیاج داریم اما استان تهران 8 قلاده سگ دارد. 144 دستگاه زندهیاب نیاز داریم که موجودی ما 6 دستگاه زندهیاب بیورادار است... انواع نورافکنهای زرافهای و وسایل برش که مجهز هستند، 44 دستگاه میخواهیم. کلا 17 خودروی نجات داریم. ازسوی دیگر، استان تهران کلا بالگرد ندارد. برای زلزله احتمالی که اشاره کردم، 720 تیم عملیاتی نیاز داریم اما ما 100 تیم عملیاتی داریم و این بستگی به ابعاد حادثه و زلزله دارد. بر فرض این سناریو، یکهشتم یا یکنهم امکان آمادگی داریم. وقتی زلزله اتفاق میافتد، نیروهای عملیاتی هم دراین شهر زندگی میکنند. اینها همه درصورتی است که آنها زیر آوار نباشند. حدود 44هزار مترمربع انبار داریم و از این جهت مشکل نداریم، ولی انبارهای ما وضعیتشان قرمز است و 2درصد پر هستند. در اقلام 22 گانه زیستی مثل چادر و پتو کمبود داریم و وضع قرمز است. برابر استاندارد باید 2درصد جمعیت استان تهران این امکانات را داشته باشیم، درحالی که استان تهران باید 10درصد داشته باشد که نداریم. 2درصد هم نداریم، کمتر داریم ولی خالی نیست. اگر جمعیت تهران را 13میلیون نفر درنظر بگیریم، فقط برای 260هزار نفر اقلام داریم... این را محکم بنویسید: انبار هلالاحمر کفایت تأمین 2درصد استان تهران و شهر تهران را نخواهد کرد. برای جمعیت مجروح زلزله 333 بیمارستان سریعالاستقرار لازم داریم که ما تنها یک بیمارستان سریعالاستقرار داریم. قبول دارم بهتر از این میتوانستیم عمل کنیم. دلایل مختلفی دارد. یکی از دلایلش این است که میتواند بسیار اثرگذار باشد، رسانه ملی است که به هر دلیلی هرکاری بخواهد انجام دهد، از ما پول میخواهد. بخواهیم یک برنامه معمولی پخش کنیم، حداقل 400میلیون تومان پول میخواهد. برای کار مستمر آموزشی در صداوسیما باید پول بدهیم که این مغایر با قانون است.»
اميدواريم كه اين وقت اضافه آنقدر طولاني شود كه هيچگاه مواجه با زلزله نشويم، ولي اميد ما يك بحث است و واقعيت خشن بحث ديگري است. اين گزارش مختصر عنوان شد تا بر بودجه هلال و سازمان ثبت پرداخته شود. براي چندمينبار متذكر شديم كه از طرح خوب كاداستر در سازمان ثبت دفاع ميكنيم، ولي نه به قيمت بودجه هلال. خدايناكرده وقتي كه زلزله بيايد، كسي دنبال نتايج طرح كاداستر نخواهد رفت، هرچند براي بعد از زلزله اين طرح ميتواند مفيد باشد، مشروط بر اينكه اصولا مردمي مانده باشند كه بخواهند از املاك خود استفاده كنند. اين يادداشت درمقام تكرار آن مباحث نيست. مباحثي كه گذشت، ولي بد نيست كه به اهميت سرمايهگذاري درهلال اشاره شود. سرمايهگذاري در سازمان امدادونجات مثل واكسيناسيون است. مردمي كه واكسينه ميشوند، حتی اگر واكسينه نشوند؛ لزوما بيمار نخواهند شد، ولي اهميت برخي بيماريها چنان است كه حتي اگر تعداد اندكي نيز به آن مبتلا شوند، ارزش آن را دارد كه همه مردم را واكسينه كرد. ارزش اين سرمايهگذاري بسيار بالاست و سوددهي آن نسبت به آنچه كه هزينه ميشود، قابل توجه است؛ ولي اين سرمايهگذاري با نوع سرمايهگذاريهاي معمول فرق ميكند. براي نمونه وقتي كه چند ميليارد دريك صنعت سرمايهگذاري ميشود، انتظار روشني داريم كه پس از بهرهبرداري فلان مقدار توليد همراه با سودآوري داشته باشد، ولي سرمايهگذاري در هلال از اين جنس نيست. ممكن است تا 10سال هم به بازدهي نرسد، همچنان كه ممكن است بلافاصله به بازدهي برسد. مسأله فقط احتمالات است، ولي از آنجا كه با جان انسانها و امنيت آنان سروكار دارد، خيلي نبايد حساب احتمالات را وارد ماجرا كرد. متأسفانه چنين برداشت ميشود كه بهرهوري سرمايههاي خرجشده در هلال نسيه است و هرچه عقب بيفتد، مشكلي نخواهد داشت، ولي مسأله اين است كه اين تأخير هميشگي خواهد شد، زيرا همواره ميتوانيم آن را به تأخير بيندازيم و هنگامي كه به آن نيازمند شديم. ديگر فرصتي براي اقدام نداريم و بايد شاهد خسارتهاي فراوان ناشي از اين بيتوجهي شويم.