حمیدرضا عظیمی| اینروزهای آخر سال همیشه، یکطوری است. جنبوجوشی خاص، همه خیابانها را فرامیگیرد و ملت هم انگار باید «کاری» را انجام دهند که «قضا»بردار نیست و از اساس این تصور وجود دارد که اگر وقت این کار گذشت، دیگر گذشته و نمیتوان قضایش را بهجا آورد. شاید هم حق با آنها باشد. همهسال یکطرف و این آخر سالی و «خرید شب عید» طرف دیگر. آخر سال و فصل «خرید شب عید» که فرامیرسد، انگار قند توی دل خیلیها آب میشود، بهویژه بچهها. پدرها و مادرها همراه بچههایشان راه میافتند به گزکردن خیابان و هر آنچه «دردانهها» میخواهند را میخرند، خودشان هم تحتتأثیر جو یا هر چه اسمش هست، «نونوارشدن» را برمیگزینند. اما همین فضای شاد و مفرح که مردها، بیهیچ موضع سختی، اجازه میدهند جیبشان خالی شود، گاهی دلت را میلرزاند. در مراسم با کبکه و دبدبه «خرید شب عید»، بارهاوبارها بچهای را میبینی که با حسرت تمام، پشت شیشه مغازهای به کیف، کفش یا کلاهی زل میزند و مادر رنگپریده یا پدر خستهاش، توان خرید ندارند. بارها بچهای را دیدهایم که مادر، چنان از گریه و پایفشردن بر خرید لباس یا کفشی که توان خریدش نیست، عاصی شده که دست او را گرفته و چندمتری میکشاندش تا از ویترین مغازه دورش کند و ...!
تصاویر از نداری و فقر (آن هم نداری دم عید) بیش از این است که بخواهد در قدوقامت چند کلام، هر آنچه هست را توصیف کند اما این موضوع چنان پردامنه و وسعت است که گروهی را بر این عهد استوار میکند تا آستین بالا بزنند و پاشنههای گیوهشان را ور بکشند و وارد کارزار مبارزه با فقر یا آسیبهای اجتماعی شوند. «زنجیره کرامت» خیریهای متشکل از تعدادی از جوانان دانشجو و معلم سابقشان در هنرستان و دبیرستان، مطابق آنچه اعضایش میگویند با همین نیت وارد امور خیر شده و کاری متفاوت با دیگر خیریهها انجام میدهد. آنها خانوادههایی را تحتپوشش دارند که تمام امورشان را انجام میدهند. از تأمین مایحتاج و خوراک و پوشاک و مسکن تا بهداشت و درمان و مشاروه. زنجیره کرامت یک اتاق فکر دارد که هر هفته مهمترین موضوعات خیریه در آن مطرح میشود. اعضای اتاق فکر خیریه، اميد پشتكوهي، مهدي دالوندي، مهدي واحدي، سجاد اميري، مهدي اشرفي و امين جناب هستند و «اميد پشتكوهي» مردی با موهای سپید، معلم جمع و فردی است که مدیریت امور را با همکاری دانشآموزانش برعهده دارد. پیش از این، گزارشی از فعالیت «زنجیره کرامت» در «شهروند» منتشر شده، حالا امید پشتکوهی، با «شهروند» به گفتوگو نشسته و از روند کار در این خیریه گفته است.
ما در روزنامه شهروند بر این اعتقاد هستیم که با مجموعههایی که کار خیر انجام میدهند و توان و نیروی خود را بهصورت داوطلبانه در این مسیر قرار دادهاند، آشنایی بیشتری داشته باشیم و این اطلاعات را در اختیار مخاطبان قرار دهیم تا جامعه هم با کار آنها آشنا شوند و این محملی شود تا کار خیر شیوع بیشتری در جامعه پیدا کند. با این توضیح از ایده آغازین کار بگویید و اینکه چه برنامههایی دارید؟ از کجا شروع کردهاید و به کجا میخواهید برسید؟
ما در گذشته کمکهای جستهوگریخته به خانوادههای نیازمند در قالب هیأت خودمان داشتیم. مثل بسیاری دیگر از افراد جامعه که در طول زندگی خود به افراد نیازمند یاری، کمک میکنند. امسال در ماه مبارک رمضان فکری توسط آقای سجاد امیری یکی از بچههای هیأت مطرح شد که خیریهای تأسیس کنیم تا این کمکهای جستهوگریخته را سامان دهد و متمرکز کند. بعد از جلساتی قرار بر این شد اسم این مجموعه را «زنجیره کرامت» بگذاریم.
همینجا اگر بتوان کمی درباره اینکه چرا نام خیریه را زنجیره کرامت گذاشتید، صحبت کنیم، موضوعیت دارد...
ایده نام خیریه از آنجا شکل گرفت که هر آدمی در اطراف خود حلقهای از افراد را دارد که به او اعتماد دارند. این افراد اگر قرار بر کمک به فرد یا افراد نیازمند باشد، حاضرند کمک کنند اما ممکن است به برخی از مراکز اعتماد نداشته باشند. آنها همیشه با این سوال روبهرو بوده و هستند که منابع مالی که از محل کمک خیرین جمع میشود، چطور، چگونه و کجا هزینه میشود. گاهی در این مسیر هم اخباری منتشر میشود که اعتماد آنها بیشتر ازبینمیرود اما همین افراد که تعدادشان کم هم نیست در اطراف شما هستند که اگر شما درخواست کمک کنید، حاضرند وارد گود شوند. به شما اعتماد دارند و حتی اگر ندانند دقیقا این منابع مالی کجا هزینه میشود آنقدر به شما اطمینان دارند که حتی سوال نمیکنند پول را چه کردی؟ ما با آگاهی از اینکه چنین ظرفیتی در اطراف هر یک از افراد جامعه وجود دارد تصمیم به تأسیس این خیریه گرفتیم و بر این اساس هم نام خیریه را انتخاب کردیم.
این حلقهها که گفتید چطور عمل میکنند؟
تا اسفندماه امور مربوط به ثبتش را انجام خواهیم داد و پرونده الان در وزارت کشور است.
همانطور که گفتم هر فرد در اطراف خود حلقهای از آدمها دارد که به او اعتماد دارند. اگر بتوان چنین حلقههایی در سطح هر شهر تشکیل داد و آنها را بهعنوان حلقههای یک زنجیر درنظر گرفت، با پیوند آنها به یکدیگر میتوان شبکه بزرگی تشکیل داد که حاضرند به افراد نیازمند کمک کنند. ما این اقدام را انجام دادیم و اتاق فکری هم برای رتقوفتق امور تشکیل دادیم. گفتیم در اتاق فکر باز است و هر فرد میتواند در آن حضور داشته باشد. اگر کسی 3جلسه بهصورت مستمر در جلسات اتاق فکر حاضر شود، حق رأی خواهد داشت و هر فرد هم که 3جلسه غیبت داشته باشد، حق رأی خود را از دست میدهد. بنا شد کارهای مختلفی را در این جلسات پیش ببریم تا مسیری مشخص و سازوکاری مدون را برای ادامه مسیر خیریه جلو ببریم.
با این حساب هنوز در مرحله ابتدایی کار هستید. آیا در طول مدت فعالیت به جمعبندی خاصی برای نوع فعالیت و سیستمی که برای کمکرسانی انتخاب خواهد شد، رسیدهاید؟
در طول این مدت، آدمهای مختلفی به ما معرفی شدند و در این چند ماهه که کار استمرار دارد، به این نتیجه رسیدم که اگر قرار شد خانوادهای را تحتپوشش قرار دهیم، پس از انتخاب خانواده، تمام امور او را تحت پوشش قرار دهیم. این بحث هم ناظر به آن حدیث نبوی است که فرمودند: کسی که تمام امور یک یتیم را کفایت کند (برعهده بگیرد) با من مانند این دو انگشتیم. حضرت پس از این جمله دو انگشت مبارک را به هم چسباندند و نشان دادند. ما هم بر همین اساس میگوییم اگر خانوادهای مشکل دارد ما وارد این خانواده شویم و اگر مشکل مسکن دارند، آن را حل کنیم. وام دارند آن را ادا کنیم، موضوعات پزشکی، درمان، مشاوره و تمام امورات یک خانواده را برعهده بگیریم. همه این موضوعات را با هم ببینیم و حل صفر تا صد مشکلاتشان را در دستور کار قرار دهیم. هر چند این کار خیلی کار پرمشغله و پرهزینهای است. اکثر این خانوادهها که به این مرحله رسیدهاند، خانوادههایی آسیبدیده هستند.
نمونههایی از مشکلات این خانوادهها را که تحتپوشش شما هستند میشود بیان کنید؟
بله، ما خانوادهای داریم که مرد خانواده دچار اعتیاد است و مشکلات فراوانی را به وجود آورده است. در نمونه دیگر ما مادری را داریم که برای تأمین پول پیش خانه، کلیهاش را فروخته است. این آدم دیگر به انتها رسیده است. اساسا چیزی او را اقناع نمیکند. خیلی موارد پیش آمده که وقتی میخواستیم او را به دکتر ببریم، باید 5دقیقه با او صحبت کنیم، چون میگوید: «چیزی نیست، خوبم.» کلی با او باید حرف بزنیم و درباره اینکه تو یک کلیه داری و مخاطراتت بیشتر است بگوییم تا راضی شود. اینها با آدمهای عادی فرق دارند. موردی داشتیم که برای بردن او به دکتر برای مداوا، مددکار در منزلش فرستادهایم. مددکار در منزل رفته، منتظر مانده، او را به بیمارستان یا درمانگاه برده و برگرداننده است. اگر این کار را نمیکردیم اساسا او حاضر نمیشد از خانه بیرون بیاید، چه برسد به اینکه بخواهد برود و مراحل درمان را پیگیری کند. خوشبختانه ما این خط را دنبال میکنیم نگاهمان به حل مشکلات خانوادهها، صفر تا صدی است.
موارد دیگری هم هست که بهعنوان یک آسیب به آن برخورده باشید که خارج از برنامه شما بوده اما به موضوع ورود کرده باشید؟
همین موضوعی که وقتی در جلسه نشسته بودید و درباره کودکان کار مطرح شد یکی از این موارد است. ما بهطور خاص درباره کودکان کار فعالیت نداریم اما در حاشیه کارها، آن را انجام میدهیم. در این زمینه هم معمولا بیشتر موضوعات با ارجاع به دیگر خیریهها و موسسههای همکار حل شدهاند. مثلا ما مواردی را میبینیم که فرد به ملزومات زندگی نیازمند است، خودمان آن ملزومات را فراهم کردهایم یا مواردی بوده که نیازمند تحصیل بودهاند که آنها را به جمعیت حمایت از کودکان کار معرفی و امورشان را پیگیری کردهایم. یکی از نمونهها، این بود که به منزل یکی از این کودکان کار مراجعه کردیم. وضع بدی داشتند، پدر خانواده بیماری قلبی داشت و عمل کرده بود. میگفت: برای انجام عمل قلب بدهکار شدهام و در کنار آن باید اجارهخانه و... هم بپردازم. بچهها را سرکار میفرستم اما قلبا راضی نیستم و ناراحتم. بچهها در این خانواده صبح مدرسه میرفتند و بلافاصله بعد از آن مجبور بودند سرکار بروند. 11 شب هم که میرسند خانه از خستگی خوابشان میبرد و عملا به درس و مشقشان نمیرسند. ما صحبتهای زیادی با پدر خانواده کردیم که بچهها 2ساعت زودتر از سرکار به خانه بیایند و بتوانند در منزل کمی درس بخوانند و تکالیفشان را انجام دهند. موردی دیگر بوده به نام آقای (ا) که 3دختر بزرگ دارد و نمیگذارد به مدرسه بروند. با او صحبت کردهایم تا اجازه بدهد این بچهها مهارتی یاد بگیرند که از این وضع دربیایند. گاهی هم این افراد از اساس نیاز به کمکهای مالی ندارند و بیشتر مشکلاتشان با مشاوره و مددکاری حل میشود. ما وارد این موضوعات هم کمکم شدهایم اما شاکله کاری که پیش بردهایم، بر پایه این فکر است که خانوادههای نیازمندی را انتخاب کنیم و تمام شئونات آنها را تحتپوشش قرار دهیم.
ملاک و ویژگی خاصی هم برای انتخاب خانوادهها دارید؟ برخی از خیریهها چنین ملاکهایی دارند، مثلا اگر فرد اعتیاد داشته باشد به او کمک نمیکنند.
نه محدودیتی در این زمینه وجود ندارد. در این کار کرامت انسانی مدنظر ما است که از آن در اسم خیریه هم استفاده کردهایم؛ زنجیره کرامت.
آنطور که اطلاع داریم، جمع شما متشکل از تعدادی از همکلاسیهاست که با محوریت معلمشان کار را شروع کردهاید. درباره این موضوع کمی صحبت کنید و اینکه چطور این همکلاسیها، دور هم جمع شدند؟
این بچهها از یک نظر همکلاس هستند و از نظر دیگر هم نمیتوان گفت همه همکلاسیاند. من سال 72 در هنرستان قدس، معلم بودم. آنجا بچهها جمع شدند و گفتند هیأتی تأسیس کنیم. من هم موافقت کردم و هیأت راه افتاد و چرخش تا امروز چرخیده و تا الان هم جلساتش ادامه دارد اما به مرور افراد دیگری هم به واسطه آشنایی که با بچهها داشتند به هیأت اضافه شدند. بعد در مدرسه پیام هم تجربه مشابهی داشتیم و هیأتی آنجا نیز تشکیل شد و چون، درِ این هیأتها باز است به مرور افراد مختلفی به جمع اولیه اضافه شدند. برخی از جلسات این هیأتها (که در چند مدرسه مختلف تشکیل شدهاند) هم در زمانی مانند محرم با هم برگزار میشود و زمینه کار مشترک هم از همین جلسات شروع شد. به همین دلیل میگویم همه همکلاسی نیستند و برخی از اینها چه بسا هیچوقت با هم در یک کلاس نبودهاند. امروز هم هر کدام در یکی از دانشگاهها، درس میخوانند و فعالیتهای مشترک انجام میدهند. موضوع تأسیس خیریه هم در جلسه مشترک همین هیأتها مطرح و با همکاری بچهها انجام شد.
نحوه عضوگیری هم از طریق همین هیأتهاست؟
در طول کار افراد مختلفی به ما پیوستهاند، بهعنوان نمونه، ما در اینستاگرام صفحهای داریم که برخی از فعالیتها را در آن منعکس میکنیم. یکی از اعضای فعال که با ما همکاری دارد، خانمی باوجدان است که بهصورت انفرادی در زمینه کودکان کار، فعالیت میکرد. او پیامی پایین یکی از پستهای ما در اینستاگرام قرار داد و از این طریق جذب خیریه شد. او آدم بسیار فعالی است و تعدادی از کودکان کار را که در چهاراه ولیعصر هستند به ما معرفی کرد، خودش هم پشتیبانیهای مختلفی را از مجاری گوناگون جمع میکند و کمک زیادی به ما کرده است، البته ما هم در زمینههایی به او کمک کردیم. الان هم درواقع به جمع ما پیوسته و هر کسی با هر پیشینه و سابقه میتواند به جمع ما بپیوندد. درحال حاضر هم، افراد مختلف کمکم دارند به جمع ما اضافه میشوند که خارج از هیأت هستند؛ بهعنوان نمونه بعید بود همین خانمی که خدمتتان عرض کردم به هیأت بیاید و از این طریق جذب خیریه شود. بههرحال میخواهم این را عرض کنم که چون در خیریه باز است، حلقههای مختلف ایجاد شده و فعالیت میکنند. درحال حاضر هم طرحی داریم که سامانهای ایجاد کنیم تا بتوانیم خیریههای مختلف را به هم مرتبط کنیم. قرار این است در گام نخست بانک اطلاعاتی ایجاد شود تا خیریهها بتوانند به سهولت به هم مرتبط شوند. در گام بعدی هم، بانک اطلاعاتی از نیازمندان ایجاد شود تا بدانیم آن فردی که از خیریه کمک میگیرد، چه نیازهایی دارد، چه کمکهایی میگیرد و چقدر کمک میگیرد و اینطور نباشد که یک نفر از 3 خیریه کمک دریافت کند اما دیگر نیازمندان نتوانند حتی از یک خیریه هم کمک دریافت کنند. اینها باعث میشود بتوانیم برنامهریزی بهتری انجام دهیم.
موضوعی که گفتید زیر عنوان شبکهسازی سازمانهای مردمنهاد تعریف میشود. مرسوم است که سمنها، شبکه ایجاد کنند، با هم مرتبط شوند و با استفاده از توان یکدیگر، تبادل اطلاعات و امکانات، همافزایی ایجاد کنند. در ایران هم ظاهرا این شبکهسازی راه افتاده و مثلا طبق آنچه در مصاحبه با مدیر یکی از سمنهای حوزه زنان دریافتیم، شبکهای درباره سمنهای زنان، وجود دارد. اساس چرا این موضوع خیلی در ایران باب نشده است؟
این ایدهای که ما داشتهایم را تاکنون کسی در ایران اجرا نکرده است. ایدهای که براساس آن قرار است تمام امورات خانوادههای نیازمند تحتپوشش را انجام دهیم. خیریههایی هستند که مثلا در زمینه زنان سرپرست خانوار کار میکنند، یکی در زمینه کودکان کار میکند، یکی فقط دارو میدهد، یکی خدمات بهداشتی؛ سبد کالایی یا ...؛ اینطور نبوده که یک خیریه به خانواده نیازمند بگوید خانمی که سرپرست خانواده هستی و با هزارویک مشکل سروکله میزنی، در خانهات بنشین و حواست به بچههایت باشد، تو برو بچهات را بزرگ کن، ما همه اموراتت را سامان میدهیم. چنین چیزی تا به حالا نبوده یا دستکم ما نمیدانیم. به همین دلیل، ما به صورت متمرکز این اقدام را انجام میدهیم و در سامان دادن امور هر یک از خانوادهها، از خیریههای دیگر کمک میگیریم. مثلا ما برای تأمین داروی خانوادههای تحتپوشش، از خیریه قطره کمک میگیریم یا اگر در خانوادهای کودک کار وجود داشته باشد برای کمک به آنها از خیریه حمایت از کودکان کار کمک میگیریم.
یک درد ما این است که اعتماد اجتماعی رو به افول است. در اخبار مدام میشنویم که فلانی سر فلان کس را کلاه گذاشته است. فلان کس رشوه گرفته. در جایی دیگر اختلاس اتفاق افتاده است و ... اینها باعث میشود اعتماد مردم کاهش پیدا کند. همین چند وقت پیش دوستی میگفت از آشنایان من کسی میپرسید جایی را نمیشناسی تا به آنها کمک کنم؟ من هم جمعیت (...) را معرفی کردم. او میگفت نه؛ من جایی را میخواهم معرفی کنی تا خودم ببینم که پول من چطور خرج میشود...
در دنیا به این موضوع اصطلاحا «اتاق شیشهای» میگویند، چون سمن و خیریه باید جایی باشد که مسیر کمکهای مردمی کاملا مشخص باشد...
این تعریف از خود نیست اما ما را معرفی کردند و ما هم به او گفتیم بسمالله؛ این مجموعه ما است و این هم اتاق فکر ما که درش باز است. کمکها هم دقیقا مشخص است چطور، چگونه و در کجا استفاده میشود. ما به او گفتیم هر وقت دوست داشتی بیا و در اتاق فکر ما شرکت و از ریز و جزییات ماجرا اطلاع کسب کن. چندی پیش مثل همین الان که شما اینجا حضور داری، او هم به جلسه آمد. وقتی از او پرسیدم نظری داری یا نه، گفت: اصلا من گمان نداشتم که اینطور باشد. تصور من این بود که الان شما دمودستگاهی دارید و مجموعهای با عرض و طول، خوشحالم از اینکه آمدم و در جلسه شما حضور داشتم و هر نظری هم داشتم اعلام کردم و درگیر تشریفات و... نبودم. وقتی مجموعه شفاف باشد و از تشریفات دستیابی خیرین به اطلاعات، کم کند، خیلی راحتتر میتوان کمکها را جذب کرد. یکی از ایرادات این است که درست یا غلط برخی از این مراکز خیریه که شائبه دولتیبودن دارند، اعتماد مردم را خدشهدار کردهاند.
چند خانوار تحتپوشش دارید؟
منابع مالی ما محدود است و نمیتوانیم خانوادههای زیادی را تحتپوشش قرار دهیم، به همین دلیل برای آغاز کار 7 خانواده را تحتپوشش قرار دادهایم که سرپرست زن دارند و ما تمام امور آنها را انجام میدهیم. این اقدام، هزینه بسیار زیادی دارد و محدودیتها باعث میشود تا زمانی که نتوانیم همه هزینههای یک خانواده را تأمین کنیم به این تعداد، خانوادهای افزوده نشود. اینکه میگویم همه امور آنها را انجام میدهیم در این حد است که مثلا چندی پیش دختر یکی از این خانوادهها خواستگار داشت و مراسمی هم به همین منظور باید برگزار میشد. من برای حضور در این مراسم به کرج رفتم. در اصل خواستیم کاری کنیم که جای پدر خانواده در مراسم خواستگاری خالی نباشد، بههرحال نمیشود این خانوادهها را همینطور رها کرد. مورد دیگر هم اینطور بود که برای دختر یکی از خانوادههای تحتپوشش خواستگار آمده بود و آنها جلسهای را هم برگزار کرده بودند. من قرار گذاشتم تا حتما داماد را ببینم. قرار گذاشتیم و او به اینجا آمد. با دختر هم قرار گذاشتم تا با او درباره وضع داماد صحبت کنم. تحقیقاتی هم انجام دادهایم تا ببینیم داماد فرد مناسبی هست یا خیر.