اخیرا کلیپی از طرف یک موسسه فرهنگی مجوزدار تولید و منتشر شده که به طرز بدی کوشیده پزشکان و خودروسازان را دزد معرفی کند. با دیدن این کلیپ این پرسش پیش میآید که آيا ما مردم خودويرانگري هستيم؟ همه عالم و آدم را نقد ميكنيم و به قول معروف براي خودمان درِ پپسي باز ميكنيم كه چنين هستيم و چنان، ولي وقتي كه پايش بيفتد تمام داشتههاي خود را چوب حراج ميزنيم و به جاي برخورد با كساني كه چنين مشغول تخريب جامعه و اعتماد عمومي هستند، فقط لبخندي بر لبان ما مينشيند و تمام. بهعنوان يك ايراني بايد خجالت بكشيم كه برخي افراد به نام يك موسسه فرهنگي! فيلم كوتاهي را در قالبي سخيف عليه پزشكان و نيز خودروسازان كشور ساختهاند و در فضاي مجازي منتشر و آنان را دزد خطاب كردهاند. ترديدي نيست كه اين نوع كارها آگاهانه يا ناآگاهانه درصدد زدودن اعتماد از جامعه است. اعتمادي كه بزرگترين سرمايه براي هر جامعهاي است.
جامعه پزشكي ايران مثل هر گروه ديگري داراي نقاط قوت و ضعف است و در جامعهاي كه به شدت مادي شده است، آنان نيز كمابيش از اين قاعده مستثنا نيستند، با اين تفاوت كه بر خلاف دیگران بعضا تا 25سال به صورت مداوم درس خواندهاند و جزو نخبگان اين كشور بودهاند و در جهان نيز بهعنوان پزشكان حاذق شناخته ميشوند و اگر امكانات پزشكي و بيمارستاني ايران در حد كشورهاي توسعهيافته بود، بدون ترديد مجموعه درمان و پزشكي ايران جزو رتبههاي خوب جهاني بود، همچنان كه اكنون نيز چنين هستند. با وجود انتقادات و تبليغات سوئي كه عليه پزشكان صورت ميگيرد و بخشي از آن انتقادات درست هم هست، پزشکان هنوز هم جزو مورد اعتمادترين اقشار اجتماعي هستند، اين را نه يك نظرسنجي كه مجموعهاي از نظرسنجيها تأييد ميكند. گزارش سال گذشته درباره اعتماد اجتماعي نشان ميدهد كه پزشكان پس از معلمان و استادان دانشگاه بيشترين اعتماد را نزد مردم داشتهاند و فاصله آنان با ساير اقشار اجتماعي و حرفهاي بسيار زياد است. اينكه روزانه و هفتگي برخي خطاهاي پزشكي و حتي بيانصافيهاي آنان را معيار قضاوت درباره یک قشر مهم بدانيم، از دزدي بدتر است.
ايالات متحده آمريكا قويترين و معتبرترين مجموعه و جامعه پزشكي و درماني جهان را دارد، ولي همزمان سالانه بيش از 250هزار نفر به دليل اشتباهات قابل پيشگيري پزشكي در اين كشور فوت ميكنند و گفته ميشود سومين عامل مرگومير انسان در ايالات متحده اشتباهات پزشکی است. جالب اينكه هزينههاي درمان نيز در آنجا بالاست و جالبتر اينكه يكي از منابع مهم درآمدي اين كشور جذب بيمار براي درمان است، ولي كسي آنها را دزد خطاب نميكند، سهل است كه احترام هم ميبينند. در همين ايران بسياري از مردم رضايت كامل از پزشكان خود دارند، البته برخي از پزشکان نيز وظايف حرفهاي و انساني خود را خوب انجام نميدهند ولي اين گروه هيچگاه در اكثريت نبودهاند.
اين حملات به پزشكان، حمله به جامعه ايران ولی از يك موضع بسيار سخيف و غير انساني است. بخشي از آن نيز ناشي از حسادتهای بیمورد است. البته به این نوع کژذهنیها حرجي نيست، بر سكوت ما بهعنوان شهروندان ناظر انتقاد است؛ شهرونداني كه بايد از دستاوردهاي مثبت جامعه خود دفاع كنيم و تنها در چنين صورتي حق انتقاد از نقاط ضعف آن را داريم.
مسأله فقط پزشكان نيست، حتي خودروسازان نيز بينصيب از اين توهين نماندهاند. بله، درست است كه به لحاظ كيفي از توليدات خوب خارجي عقب هستيم، ولي در چه زمينهاي جلو هستيم كه تنها از آنان توقع چنين پيشرفتي را داريم؟ حالا در زمينه پزشكي كه وضعيت كيفي بهتري داريم، چقدر به آنان ارج مينهيم كه اگر خودروسازها به چنين جايگاهي برسند، ارجمند خواهند شد؟ این به معنای دفاع از خودروسازها نیست که نویسنده هم در مواردی عصبانی از خودرو ایرانی خود شده است، ولی خودروسازها به مراتب از بسیاری از حوزههای دیگر اگر بهتر نباشند، بدتر نیستند. بهعلاوه، چگونه ميشود گمان كرد كه يك مجموعه بزرگ كارشناسي و كارگري متمايز از ساير مجموعههاي كشور است؟ آنان هم مثل همه مهندسان و كارشناسان ديگر كشور در بخشهاي نفت، فولاد، سيمان، پتروشيمي، نساجي و صنايع غذايي و... هستند و تافته جدا بافتهاي نيستند. اگر ميبينيم كه در يك بخش مثل صنعت محصولات غذايي وضعيت بهتري از صنعت ديگر مثل نساجي داريم، دليل آن بالا بودن سطح تخصصي كاركنان اولي نسبت به دومي نيست. آنان عموما از دانشگاههاي مشابهي فارغالتحصيل شدهاند. مشكل در جاي ديگري است. در مقررات، در ناكارايي بخشهاي ديگر، در ضوابط گمركي، در ناپايداري روابط خارجي و... و اينهاست كه ميتواند يك صنعت را تضعيف و ديگري را تقويت كند. والا كارشناسان صنعت خودرو ايران از كارشناسان صنعت برق يا سيمان و پتروشيمي و نفت چيزي كمتر ندارند. این نوع تخریبکنندگان نیروی انسانی کشور خوب است ابتدا نگاهی هم به خود بیندازند. مگر تولیدات خودشان در حد استانداردهای جهانی است؟ اگر فیلمشان را دوبله کنند و به خارج بفرستند، ذرهای ارزش ندارد؛ ضمن اینکه در این نوع نگاههای انتقادی همواره منتقد خود را در جایگاهی میبیند که انگار فقط اوست که پاک مانده و در عالیترین سطح عمل میکند. این منتقدان خودشان را تافته جدا بافته میبینند و از موضع بالا به همه تهمت میزنند و نقد میکنند.
اين نحوه برخورد با اقشار حرفهاي ايران، جز آنكه سرمايه انسانی و اعتماد اجتماعي را مخدوش و تضعيف ميكند و اميد را در جامعه از ميان ميبرد، نتيجه ديگري ندارد. اين رفتارها غيرمسئولانه است و حتي اگر انتقادهاي درستي هم در آن باشد به دليل اين رفتارها ديگر شنيده نخواهد شد.