شماره ۱۰۷۱ | ۱۳۹۵ سه شنبه ۳ اسفند
صفحه را ببند
توییتر فارسی به #زبان_ مادری

علیرضا کیانپور روزنامه نگار @kianpourAlireza

چه باور کنین و چه نه، این‌که امروز تصمیم گرفتم این‌طوری خودمونی بشم با روزنامه و شما، هیچ ربطی به هشتگ داغ دیروز توییتر نداره.
ماجرا برمی‌گرده به غیبت دیروزم و حضورم وسط «معراج حقیقت» که حاج‌فرشید غضنفرپور هم فرموده بودن. البته که صرف غیبت چندساعته که باعث شد آقافرشید جورمو بکشه‌ئو ستون‌و بنویسه، باعث این تحول سنگین و اساسی نشد اما عروجم به «معراج حقیقت» چنون شدید رو روحیه‌م تأثیر گذاشت که نثرم ازونچه بود، شکسته‌تر شد. راستش همین فراغت کوتاه باعث شد بالاخره از این وضع کجدارومریز خلاص شم‌ و یه فکری به حال نثر این ستون «به ‌شدت محبوب» بکنم. مسأله این بود که ما طبق عادت، با نثر روزنامه‌ای می‌نوشتیم تو ستون‌مون‌و ملت ساکن به توییتر که شما باشین، طبق عادت شکسته می‌نوشتین تو توییتر و مشکل این‌جا بود که قرار بود تو این ستون روزنامه‌ای درباره توییت‌های محاوره‌ای بنویسیم و واسه همین سرآخر تصمیم گرفتیم به‌ جای این‌که شمارو مثه خودمون کنیم، خودمون مثه شما بشیم. اینم بگم که اون‌که می‌گم «شدیدا محبوب»، یه وخ فک نکنین خدایی‌نکرده وهمی، خیالی چیزی برم داشته‌وا! اصلا و ابدا! اولا که اگه محبوبیتی هس مال ستونِ و درثانی این ستونم که هرچی داره از مجاورت با محاورات شما داره! اتفاقا این‌که از محبوبیت و ستونیت ستون گفتمم مربوطیت شدید و کلیدی داره، به همین ماجرای غیبت و عروج دیروز! بس که تلفن جواب دادمو مسیج ریپلای کردم از «معراج حقیقت»! همه اینا هیچی، وختی آدم می‌بینه یه تصمیمی گرفته، بعد عدل می‌زنه «هشتگ» شما هم درصحت همون تصمیم کبری داغ می‌شه، خب توهم می‌زنه که لابد یه دستایی پشت پرده، داره به جای ما ستون می‌نویسه دیگه: خب هرکس دیگه‌ای هم بود، اگه بعد کلی روزگار آزگار، همین که به‌ خودش می‌گف اً فردا اساسی محاوره می‌نویسم، عدل اً همون فردا «زبان مادری» تو توییتر داغ می‌شد، توهم نمی‌زد که داستانی درکاره؟!! می‌زد، دیگه! ما هم زدیم: «توهم به سیم آخر»
اً این حرفا که بگذریم، می‌رسیم به «زبان مادری». «ماریون کیوتیلُر» نوشته بود: «لکی رو از خانواده، لری و کردی رو از دوستام، فارسی رو از مدرسه و انگلیسی رو از سریال‌ها یاد گرفتم. همه‌شون رو هم دوست دارم» و «MastourehNasiri» توییت کرد: زبان مادری فقط اونجا که تو حال بد، ناخودآگاه می‌گم: وای مامان جان مره فَرَس!» و «Diego» هم نوشت: فکرهای روزمره‌م و محاسبات ریاضیم کردی‌ن. شعرهام فارسی‌ن و استدلال‌های علمیم انگلیسی. خودمم نمی‌دونم چی به چیه!»
البته که به جز دیه‌گو بیشتر بروبچ دقیقن می‌دونستن چی به چیه و اتفاقا بیشترشون به جای غرزدنای معمول توییتری، حرفای خوب‌خوب زدن راجع به «زبان مادری». مثلن «Elxan89» زیر یه عکس از کارت دانشجوی یه خانومی که رفته بود دانشگاه زبون ترکی بخونه، نوشته بود: کاش ۹سال پیش هم تحصیل به زبان مادری میسر می‌شد که این رشته را انتخاب می‌کردم؛ ‌ای آنا دیلیم بسله منی...» و بعضیا هم مثه «مدادی» و «Sirvan» نوشتن: «امسال دانشگاه‌ها رشته‌های زبان کردی و زبان ترکی تدریس می‌کنن»! اما بعضیا هم مثه «گُلِ بادوم» نوشتن: «کاش پدرم انگلیسی بود، مادرم اسپانیایی، خودم بزرگ شده فرانسه، از بچگی کلاس فارسی هم می‌رفتم.» یه کم بعدتر «رعنا» نوشت: نمی‌شه زبان پدری رو هم پاس بداریم؟! مامان من اهل قزوینه، فقط لهجه داره، اما پدرم سمنانیه و زبان خودش رو داره.»
«Hoseim» توییت کرد: زبان مادری فقط اون‌جاش که پدرومادرت به تو می‌گن «داداش» به داداشت می‌گن «داداش»، به دامادتون می‌گن «داداش» و به همه‌ دخترها می‌گن «آبجی»! این وسط یکی از توییتایی که بیشترین واکنشارو گرفت، مال «alibozorgian» بود که دوکلام نوشت: «- مامان؟- یامان!» و هشتگ زد؛ «زبان مادری» و با همون هشتگ، «roshanak1» توییت کرد: ما بخوایم با اصرار یکی‌رو بیدار کنیم، درحالی که محکم‌ تکونش می‌دیم، چهارستون بدنش بلرزه می‌گیم: دو دا دی/ دی دو دا/ دی دو دا دی دا» اما باحال‌تر از همه توییت «马自儿» با این اسم ژاپنی‌ش بود که نوشت: چرا با بعضیا هیچ حرفی نداری، حتی به زبان مادری!»

 


تعداد بازدید :  296