لطفالله آجداني مورخ و مدرس دانشگاه
وجود پديدههايي چون جهل، تعصب، خشونت و افراطگرايي در خاورميانه، ريشه در علل و عوامل متعدد و مختلف تاريخي، فرهنگي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي دارد. خاورميانه از ديرباز مهد اديان و اقوام كهن و نيز از سرزمينهاي ثروتمند اقتصادي و داراي اهميت ژئوپليتيكي بوده است. اما فرصتهاي بسياري در تاريخ خاورميانه به تهديد تبديل شده است. اديان و قوميتها در خاورميانه نتوانستهاند از نقشي توانمند و مستمر در تكامل هويت ملل خاورميانه و بهمثابه عامل تعاليبخش مناسبات و تعامل مردم از اديان و اقوام گوناگون برخوردار شوند.
جهل و تعصب و خشونت و افراطگرايي ديني و قومي در داخل و يورشهاي سياسي، نظامي و فرهنگي قدرتهاي خارجي استعمارگر و سلطهطلب از بيرون، ويژگي حاكم بر فضاي ديني و قومي و سياسي تاريخ خاورميانه بوده كه با درجات متفاوت و در اشكال مختلف در ادوار گوناگون تاريخي باز توليد شده و ميشود.
ريشه بخشي از تعصب و خشونت و افراطيگري در خاورميانه را كه به عقبماندگي آن انجاميده است، بايد در پارهاي جهل و بدفهميهاي ديني و قومي و كشمكشهاي داخلي ناشي از آن جستوجو كرد. بدفهميها و كشمكشهايي كه با انگيزهها، اهداف و رويكرد سلطهطلبانه و منافعطلبيهاي نامشروع قدرتهاي خارجي تشديد، تسهيل و تسريع شد. استعمارگران خارجي بهخوبي دريافتند كه براي رسيدن به منافع زيادهخواهانه و سلطهطلبانه خود در خاورميانه، تفرقه مذهبي و قومي و تشديد آن ميان پيروان اديان و اقوام مختلف خاورميانه، يكي از مهمترين عوامل توسعهطلبي نظامي، سياسي و اقتصادي آنان در رقابتهاي استعماري است.
خاورميانه به سبب عدم ادراك صحيح خود از اهميت و ضرورت تعامل و تصحيح مناسبات اديان و اقوام مختلف و نيز سنت و تجدد، دين و دموكراسي و مفاهيم و نهادهاي جديد، در برزخي از سنت و تجدد درمانده است. افزون بر نقش ضعف ادراكي خاورميانه از سنت و تجدد و تعامل ميان اديان و اقوام مختلف، پارهاي انحرافات ديني در مباني نظري دينداران و نيز انحرافات قومي و جنگ مذاهب و اقوام، به ايستايي خاورميانه در جهل و تعصب و جنگ و خشونت و افراطيگريهايي انجاميده است كه مانع بزرگي براي درك هرچه صحيحتر از نقش دين و قوميت در چارچوب وحدتبخشي و همزيستي صلحآميز مبتني بر احترام و حقوق متقابل اديان و اقوام مختلف شده است.
خاورميانه در شرايطي مهد اديان و اعتقادات و اقوام و فرهنگهاي كهن و متفاوت و متكثر است كه نتوانسته فرهنگ همزيستي مسالمتآميز و عقلاني اديان و اقوام و فرهنگهاي مختلف را در خود غنا بخشد و لاجرم اين تكثر اضداد ديني و قومي به جنگهاي داخلي انجاميده است.
لذا خاورميانه براي برونرفت از بحرانهاي داخلي و خارجي به شدت نيازمند بازنگري و پالايش افكار، ساختار و نهادهاي ذهني و عيني خود در حوزههاي مختلف نگرش و رفتارهاي ديني و قومي در عرصههاي داخلي و
بينالمللي است.