بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه
دلیل اصلی همه اتفاقاتی که در خاورمیانه افتاده و میافتد، این است که انرژی جهان از این منطقه تأمین میشود؛ نفت! غرب نمیتواند نسبت به آن بیتفاوت باشد.
موضوع دیگر این است که فاصله کشورهای شمال و جنوب زیاد شده است و همه دنیا خصوصا مسلمانان نسبت به این فاصله، واکنش نشان میدهند؛ که گاهی این واکنشها خشونتآمیز است. متاسفانه، بسیاری از مسلمانان در خاورمیانه هنوز جهان مدرن را به رسمیت نشناختهاند و به یک نظام معرفت شناسانه و وجودشناسانه دست پیدا نکردهاند. آنها موضع واکنشی به جهان مدرن میگیرند؛ موضع خشونتی و انفعالی. فرهنگ تئولوژیک، فرهنگ تفرقه است؛ فرهنگ وحدتگرا نیست؛ در چنین نظرگاهی، هر فرقهای خود را محق میداند تا دیگران را تکفیر کند و به چوب الحاد براند.
در خاورمیانه، عناصر ارتجاعی در لایههای فرقهگرا وجود دارند و به چنین مسائلی دامن میزنند. عوام و تودههای مردم، وسیله بسیار موثری برای جذب نیرو حول و حوش اندیشههای فرقهگرایانه هستند. توده عوام، نیروهای عظیمی هستند برای یارگیری چنین افراد افراطی.
یکی از دلایل اینکه در خاورمیانه بیش از سایر نقاط جهان، چنین افرادی رشد پیدا کرده و میکنند، این است که در این منطقه، عقبافتادگی تاریخی وجود دارد؛ همچنین، وجود فقر، توسعه نیافتگی و عدم رشد نیروهای انسانی و جوامع انسانی، دست به دست هم دادهاند تا شرایط مساعدی را برای رشد چنین اندیشههای افراطگرایانهای فراهم آورند. خصوصا «فقر» و «جهل»، وقتی با یکدیگر همراه شوند، میتوانند بستری برای رشد و توسعه تفکر ارتجاعی شوند. در جوامع مختلف مسلمانان، چنین مواردی، شدت و ضعف دارد. این افراد و اندیشهها، در جایی بروز پیدا میکنند که مرکزیت وجود ندارد یا از بین میرود. با از بین رفتن نیروهای ناظر بر آنها، فرصت بروز و ظهور پیدا میکنند و فرقهگراییهایشان توجیهی برای اعمال خشونت میشود؛ آنچنان که بعد از فروپاشی نظام صدام در عراق شاهد هستیم که امروز افراطیون اسلامگرا چگونه در قرن 21 سر از تن انسانها جدا میکنند. چرا که در این کشورها نهادهای مدنی وجود نداشته است و آنها فاقد رهبری مدنی بودهاند و به همین دلیل، با از بین رفتن مرکزیت و نیروهای ناظر و ناظم، آنها فرصت ظهور پیدا میکنند.