احمد شیرزاد فعال سیاسی
خاورمیانه منطقه حساسی است. منطقهای است که طی سالهای متمادی مورد توجه بوده است. این منطقه از منظر تاریخی، دارای نمادها و نمودهایی است که حوادث امروز خاورمیانه را رقم زده است. این موضوع که حوادث منطقه در دنیای امروز، چرا با این وضع در جریان است، به پارامترهای مختلفی ارتباط دارد اما میتوان صرفنظر از برخی موارد که در این مجال نمیگنجد، مواردی را ذکر کرد.
1-توسعهنیافتگی: توسعهنیافتگی یکی از دلایل مهمی است که وضع کنونی منطقه خاورمیانه را رقم زده که البته خود دارای عوامل متعدد است. فقدان زیرساختهای توسعه، وجود حکومتهای دیکتاتوری و مواردی از این دست باعث شده است رشد اجتماعی و رشد مناسبات جامعه مدنی به معنای واقعی، وجود نداشته باشد و به همین دلیل منطقه خاورمیانه، در مسیر توسعه واقعی قرار نگیرد و موانعی وجود داشته باشد که مردم نتوانند نقش موثری در جوامع خود ایفا کنند. هرچند نمونههایی در این منطقه از کشورهای در مسیر توسعه وجود دارد که از این جمله میتوان به ترکیه اشاره کرد. ترکیه در سالهای پیش توانسته است خود را تا حد زیادی در مسیر توسعه قرار دهد؛ به همین دلیل مسائلی که در این کشور روی میدهد با آنچه در بخشهای دیگر خاورمیانه، درحال وقوع است، جنس متفاوتی دارد! ایران هم در این مجموعه از منظر توسعه، از متوسط منطقه بالاتر است. درمجموع منطقه خاورمیانه، نتوانسته مسیر خود را به سوی پیوستن به دنیای مدرن، پیدا کند. نکتهای که در این میان قابل تذکر مینماید، این است که منظور از پیوستن به دنیای مدرن، این نیست که غربی شویم و فرهنگ لیبرالیستی، پیدا کنیم؛ هرچند متعصبان، چنین برداشتی از دنیای مدرن دارند. به هر روی شاخصهای توسعه در دنیای امروز، رشد نگرش علمی، رشد اجتماعی و مناسبات جامعه مدنی است. این موارد اگر در کشوری زودتر، منظور نظر قرار گیرد، از توسعه ریشهدارتری برخوردار خواهد شد.
2-اسراییل: نکته بسیار مهم دیگر که به افراطیشدن اتمسفر خاورمیانه انجامیده، وجود پدیدهای به نام اسراییل است که در این منطقه قرار گرفته و به لحاظ تاریخی، تعادل جوامع خاورمیانه را بههم زده است. پیش از این در این منطقه، جوامع خاورمیانهای با همزیستی در کنار هم بودند و با افت و خیز قابل قبولی، به سوی آینده حرکت میکردند و مناسبات فرهنگیشان با هم تطبیق داشت. اما زمانی عدهای در کنار هم به صورت مصنوعی جمع شدند و با ادعای تاریخ کهن (که جای بحث فراوان دارد) تعادل منطقه را بههم زدند. در این میان، این گروه فرهنگ و رویهای را وارد منطقه کردند که برای تحقق اهدافشان، متوسل به زور شدند، آنها تمدنی را برهم زدند و مردمی را از سرزمینشان بیرون کردند و پدیدهای دردناک به نام «آوارگی» را رقم و به ظلمی دامن زدند که باعث شد برای تراز مقابله با آنها گرایشهای بسیار افراطی و تندروانه، انقلابی یا شبهانقلابی در این منطقه رشد کند و منطقه ما به بستری برای افراطگری و رفتار کور، تبدیل شد. اگر به همه جنبشهایی که در منطقه هستند، نگاهی بیندازیم، یک آبشخور آنها، مسأله فلسطین است. اگر غربیها این شعور و فهم را میداشتند که صلح خاورمیانه، در صورتی قابل تحصیل است که برای آنها تنها اسراییل و منافع آن، اهمیت نداشته باشد، آرامشی که در این منطقه حاکم میشد، به مسلمانان میانهرو اجازه میداد که تفاهم سراسری را در این منطقه حکمفرما کنند. اما متاسفانه برای آنها تنها اسراییل است که اهمیت دارد.
3-نفت: موضوع دیگری که در این منطقه باعث بههم خوردن تعادل شده، مسأله «نفت» است. این موضوع باعث شده در منطقه خاورمیانه شاهد دخالتهای فراوان بیرونی باشیم. نمونههای زیادی در این زمینه وجود دارد که از آن جمله میتوان به کودتای انگلیسی اشاره کنیم که حکومت دکتر مصدق را سرنگون کرد. اگر این اتفاق نیفتاده بود، در ایران فضای بهتری حاکم میشد و آن فضای دیکتاتوری 25 ساله بعد از کودتا را شاهد نبودیم . نمونهای که در این زمینه، میتوان نام برد، مالزی است که به دلیل دور بودن از تحولات انقلابی، رشد مناسبی تجربه کرد و حتی از بسیاری کشورهای صاحب نفت نیز رشد بهتری داشته است. در این منطقه آنچه در کویت اتفاق افتاد و تحولات پس از آن نیز باعث دخالتهای بیرونی شد که تعادل منطقه را بههم زد.
تاثیری که نفت در این منطقه داشته، یکی از مواردش در رفتار دولتها نمود یافته است و باعث شده، دولتهای نفتی در منطقه شکل بگیرد که درآمدهای ناهنجار نصیب آنها شود و همین امر دلیل توسعهنیافتگی فرهنگی بوده و حکومتهای دیکتاتوری را رشد داده است. حکومتهای نفتی به جای اینکه به مالیات مردم نیازمند باشند، متکی به درآمد بادآورده نفتی بودهاند و همین امر سبب به وجود آمدن خاندانهایی در حکومتها شده که نیازی به مردم احساس نکردهاند و در این کشورها رویهای شکل گرفته است. به جای اینکه دولتهای به سوی مردم دست دراز کنند، این مردم هستند که دستشان به سوی دولت دراز بوده است. این پدیده تا حد زیادی میتواند دموکراسی را خدشهدار کند و مانعی برای توسعه همهجانبه باشد. تاکنون نیز مسالهای به نام دولتهای نفتی باعث شده توسعه در منطقه خاورمیانه، نسبت به سایر مناطق، عقبتر باشد و دخالتها و روشهای مدیریتی را باعث شود که دوری از توسعه همهجانبه (رشد و گسترش مردمسالاری و رشد نهادهای مدنی) را عامل شده است.
4- مدیریت: مدیریتهای کارآمد در منطقه خاورمیانه از موضوعاتی است که میتوان بهعنوان عاملی برای وضع موجود برشمرد. ما در مواردی بدشانس بودهایم زیرا مجموعهای از مدیران میانهرو در یک کشور میتواند، در مسیر تعادلبخشی به فضای موجود جامعه، کمک کند که در منطقه خاورمیانه بهصورت عمومی چنین مدیرانی ظهور نکردهاند. البته ترکیه چنین تجربهای داشته است و مدیرانی مانند «ترکوتاوزال» با ظهور خود توانستند این کشور را به سوی توسعهای متناسب پیش برند و زمینهساز تعادل در ترکیه شوند. این زمینهها برای رشد اجتماعی و دوری از افراط بسیار با اهمیت است و نقش مدیران در چنین نقاطعطفی، به دید میآید؛ وجود مدیران باتدبیر از نکات با اهمیت است و در فقدان آنها، نمیتوان جامعه را به سوی تعادل سوق داد. وجود پدیدهای به نام «ماهاتیر محمد» که حدود 3 دهه رهبری مالزی را برعهده داشت نیز از این نمونههاست که توانست با مدیریت مناسب خود، جامعه مالزی را به سوی تعادل پیش برد و پس از انجام رسالت خود، اکنون بدون خونریزی، از قدرت کنار رفته و به امور خود مشغول است.
این نکته را نمیتوان یادآور نشد که منطقه خاورمیانه و وضع موجود را بیشتر با مسأله نفت تحلیل میکنند. این موضوع هرچند با اهمیت است اما نباید گرفتار نگاه غیرواقعبینانه شد زیرا این نوع نگاه به یک پدیده، ما را دچار اشتباه خواهد کرد. فقدان تعادل و افراط و سد شدن حاکمیتها در مسیر توسعه، در رژیمهای غیرنفتی هم دیده میشود. سوریه و لبنان غیرنفتی هستند. سوریه هرچند مقداری نفت دارد اما در درون خود ساختاری را پدید آورده که دچار مسائل خاص خود شده و اکنون بستر افراطیگری در این کشور در حال تکاپو است. در لبنان نبود نفت باعث توسعه شده و از قضا به دلیل تعدد قومیت و توسعه «رواداری» اجتماعی در این کشور توانسته است، فضای بهتری را رقم بزند. همین رواداری است که ریشه توسعه و یکی از عوامل مهم آن است. «رواداری» اجتماعی، مدارا یا وفاق اجتماعی معادل «تلورانس» اجتماعی است که میزان اهمیت آن به این دلیل است که هرچه میزان آن در جامعه بیشتر باشد، بستر زمینه توسعه بیشتر فراهم خواهد شد. در کشور انگلیس چندی پیش اتفاقی افتاد که میزان رواداری در این جامعه را نشان میدهد. در این زمینه آقای لاریجانی سخنانی ایراد کرد که جای نقد دارد.
در انگلیس برای جدایی اسکاتلند، رفراندوم برگزار شد که رأی نیاورد. تجزیهطلبی در هر جای خاورمیانه رخ دهد کلی خونریزی میشود و درنهایت هم نه تجزیهطلبان به نتیجهای میرسند و نه دولتها، اما اینکه ملتی توانسته است موضوع تجزیهبخشی از کشور خود را به خوبی و بدون اینکه خون از بینی کسی چکیده شود، مدیریت کند، جای تجلیل دارد اما رئیس مجلس ما این موضوع را به تمسخر گرفت.
این موضوع به این دلیل ذکر شد که نشان دهد شیوع «رواداری» اجتماعی در یک کشور، میتواند جلوی بسیاری از تعصبات قومی و قبیلهای یا فرقهای را بگیرد و مانع افراطیگری و خونریزی شود. رواداری از این منظر موضوعی است که در خاورمیانه کمتر دیده میشود و شاید فقدان چنین عاملی، بخشی از وضع فعلی خاورمیانه را رقم زده باشد.