شهروند| عده کمی مانند فرانتس بکنباوئر این شانس را دارند که بهعنوان مربی و بازیکن قهرمان جهان شوند. انگار موفقیت در هر دوجبهه، پای طاووس بزرگان است. عدهای مانند لوتار ماتیوس با تمام بزرگی در عالم بازی هرگز مربی مطرحی نشدند و گروهی شبیه مورینیو، نیمی از آنچه در دوران مربیگری نشان دادهاند را در روزهای بازی در چمن سبز ارایه نکردند. دوران بازی مربیان، همیشه سوژه خوبی برای رسانهها و فوتبالدوستان بوده است. دیلیمیل در گزارشی این نیاز را برآورده کرده و به دوران بازی 20مربی 20تیم حاضر در فصلجاری لیگبرتر پرداخته است.
مورینیو، بدترین است
ابتدا از آرسن ونگر شروع میکنیم. پروفسور فرانسوی در فصل قهرمانی استراسبورگ در فرانسه، 3بازی انجام داد و سپس به تیمهای دستهپایین فوتبال انگلیس پیوست. او همیشه در آرزوی تبدیل شدن به یک فرانتس بکنباوئر بود. آقای خاص یا همان ژوزه مورینیو بیگمان بدترین کارنامه دوران بازی را بین 20مربی فصلجاری لیگبرتر دارد. او قبل از آویختن کفشها در 24سالگی، مدافع متوسط تیمهای بلنسسه، سیسمبرا، ریو آوه و کومرچیا بود، نهچیزی بیشتر.
روبرتو مارتینس، سرمربی موفق اورتون در روزهای بازی، یکی از 3اسپانیایی تأثیرگذار ویگان در دستههای پایینتر نام داشت و در کشورش برای ساراگوسا، مهره مناسبی تلقی میشد. در جهت مخالف مورینیو، استیو بروس یکی از کارنامهدارترین مربیان لیگبرتر در دوران بازی است. زوج او و پالیستر در دوران شروع امپراتوری منچستریونایتد به«پالی - برو» معروف بود. برندن راجرز شانس زیادی نداشت چون پس از اینکه در 20سالگی از ایرلندشمالی راهی ردینگ شد، آسیب دید و فوتبال را کنار گذاشت. شاید باور نکنید اما مهندس مانوئل پیگرینی در شیلی یک مدافع میانی قدرتمند خطاب میشد و علاوه بر اینکه تمام دوران بازی خود را صرف حضور در یونیورسیداد کرد، 28بازی ملی هم انجام داد. آقای تکباشگاهی دوران بازی، سیتی را بهعنوان دهمین ایستگاه دوران مربیگریاش هدایت میکند. لوئیس فنخال، هافبک آنتورپ، تلهاستار، اسپارتا روتردام و آلکمار بود اما زیرسایه کرویف، حتی یک بازی هم برای آژاکس انجام نداد. رونالد کومان، گاس پویت، پوچتینو ومارک هیوز به ترتیب در بارسلونا، چلسی، اسپانیول و منچستریونایتد طلاییترین روزهای خود را سپری کردند؛ برخلاف هری ردنپ که در کنارههای زمین برنتفورد، سیاتل و بورنموث، حتی به جام نزدیک هم نشد.
لمبرت پرافتخار
مامور مهار زیدان در فینال فصل 1997-1996 لیگ قهرمانان اروپا، یکی از تنها دومربی دارای تجربه قهرمانی در بالاترین سطح باشگاهی اروپا در فصلجاری لیگبرتر است. پل لمبرت، سرمربی آستونویلا در دوران بازی برای دورتموندهیتسفلد، بهترین روزهای دوران حرفهای خود را پشتسر گذاشت و در خط میانی سنت میرن، مادرول، سلتیک و لیونگستون اسکاتلند هم بازی کرد. نیل وارناک، سرمربی کریستال پالاس داستان جالبی دارد. بازیکن متوسط تیمهای سطح پایین کولچستر، روترهام، هارتپول، اسکانتورپ، آلدرشات، بارنزلی، یورک سیتی و کرو به قول خودش در دوران بازی بسیار سختکوش بود اما یکبار به شدت آسیب دید و آن مختصر مجال برای قدرتنمایی را هم
از دست داد.
کاپیتانی مقابل منچستریونایتد
نایجل پیرسون، سرمربی لسترسیتی در شورزبری، شفیلدونزدی و میدلزبورو یک رهبر واقعی بود و بیگمان درخشانترین لحظه دوران حرفهای او بستن بازوبند کاپیتانی شفیلدونزدی در بازی فینال فصل 1991-1990 جام اتحادیه انگلیس مقابل منچستریونایتد بود؛ جایی که تیم او در نهایت یک بر صفر پیروز شد و پیرسون جلوتر از بقیه اعضای تیم قهرمان، جام قهرمانی را بالای سر برد. آلن پاردیو، سرمربی نیوکاسل در نیمهنهایی معروف جامحذفی سال 1990، گل پیروزی کریستال پالاس را وارد دروازه لیورپول کرد و سپس به چارلتون، بارنت و ردینگ پیوست.
سام بزرگ کجا بود؟
گری مونک تا سال گذشته در سن 34 بازی میکرد اما چندان درخشان نبود؛ بهحدی که در طول 5سال بازی برای ساوتهمپتون به تیمهای تورکی، استوک پورث، شفیلد ونزدی و بارنزلی قرض داده شد اما پس از حضور در سوانسی در سال 2004 نقش مهمی در لیگبرتری شدن تیم ولزی ایفا کرد و حالا سرمربی این تیم است. سرنوشت او شباهت زیادی به کریس کولمن، سرمربی سابق فولام دارد. کولمن برخلاف مونک، بر اثر یک تصادف رانندگی مجبور به کنارهگیری نابهنگام از فوتبال شد و بلافاصله پس از بهبودی کامل، روی نیمکت مربیگری این تیم حالا دسته اولی نشست. سام برزگ یا همان سام آلاردایس، سرمربی وستهام نزدیک به 500بازی برای 9تیم مختلف در 3 کشور متفاوت انجام داد. آلن اروین، سرمربی وستبروم در روزهای بازی، ابتدا کریستال پالاس را به مقصد اورتون ترک کرد اما در دوران طلایی آبیها با هاوارد کندال نقشی نداشت و ادامه دوران حرفهای خود را در کریستال پالاس، دندی یونایتد و بلکبرن کنی داگلیش گذراند؛ یک رزومه نهچندان بد برای کسی که تصور نمیشد فوتبالیست خوبی از آب دربیاید.