علیرضا بخشیاستوار | امروزه موج جدیدی از خلق و فروش مجسمه در ایران راه افتاده است. مجسمههایی که از نظر اجرا و ایده با نمونههای بینالمللی رقابت میکنند و جایگاه خوبی در مارکت داخلی و منطقه پیدا کردهاند. نتیجهاش هم حضور نسل جدیدی از مجسمهسازان معاصر است. «امیرحسین دلبری» هنرمندی ست که در این وادی بسیار زحمت کشیده و راه درازی را پیموده است. دلبری اینبار از جواهرات هنریاش، مجسمه ساخته و آنها را در قالب مجسمههای معاصر در گالری ثالث به نمایش گذاشته است. «اینگونه شیوههای مدارا» عنوان این نمایشگاه است که این هنرمند در آن 32مجسمه کوچک، 2 مجسمه بزرگ، 52عدد جواهرات هنری و 2 چیدمان را به نمایش گذاشته است. وی درکنار این آثار از 2کتاب مجسمهها و جواهرات هنریاش با همین عنوان نیز رونمایی کرد و در کنار آنها کتاب دیگری نیز با نام «نوبت عاشقی» که به زیور طبع آراستهشده در اختیار مخاطبان قرار گرفت. مجسمههای جدید دلبری پوستههایی از انسان هستند که تنها فیگور را مشخص میکنند و از درون خالیاند. جواهرات هنری هنرمند نیز نشان از هویت ایرانی دارد و ترکیبی از سنت و مدرنیسم را به نمایش گذاشته است. در کنار این آثار 2چیدمان بهشکل اسکناسهای 5 و 10هزار تومانی هستند که بزرگنمایی شدهاند، اثر نخست که درد را در وجود مخاطب میدواند، تصاویری از اعضای بدن انسان مانند قلب، کلیه، قرنیه چشم و... را بازتاب میدهد که در محیطهای بیمارستانی، توسط بیماران آگهی میشوند، هنرمند این آگهیها را روی بوم کلاژ و تلاش کرده آنها را پاک و مخدوش کند، همان رفتاری که روی دیوارهای شهر با آنها میشود. بیت معروف سعدی «بنیآدم اعضای یکدیگرند» در این اثر تغییر معناداری یافته است.
در اثر دیگر هنرمند، اعلامیههایی که درباره نوشتن پایاننامه، پروپوزال و مقاله توزیع میشوند، روی بوم کلاژ شدهاند و جمله معروف پشت اسکناس 5هزار تومانی «دانش اگر در ثریا باشد مردانی از سرزمین پارس به آن دست خواهند یافت» به کنایه و نقد دانش این روزهای ایرانیان در آن نوشته شده است.
همچنین بر پهنهای وسیع در گالری ثالث، دیواری مفروش از پاکتهای سیگار وجود دارد که در عین سپیدی و چشمنوازی به جهت زیانباربودن این محصول، یک تضاد جالب توجه ایجاد کرده است. با امیرحسین دلبری درباره نمایش آثار جدیدش و روند جواهرسازی معاصر به گفتوگو نشستیم.
مجسمههای پوستی در مجموعه اخیرتان که اینروزها در گالری ثالث به تماشاست یک روند جدید در کار شما محسوب میشود. اینطور نیست؟
بله، در سال 91 اتفاقی برای من رخ داد که بخشی از آن شخصی و بخش دیگرش اجتماعی بود. این اتفاق از لحاظ روحی مرا دچار وضع سختی کرد. در این شرایط میخواستم وقتی آدمها و اتفاقات پیرامونشان را میدیدم، بیپرده تصویر ذهنیام را بیان کنم. البته قبلتر نیز در آثاری نظیر اثر فریاد این کار را کرده بودم ولی اینبار میخواستم آدمی را نشان دهم که دیگر آستانه تحملش را از دست میدهد، بنابراین مجموعه مجسمههای پوستی یا لایهای آماده شدند و مثلا اثری را تهیه کردم که در آن آدم سر ندارد. من خواستم زشتیها را نمایش دهم ولی چالش اصلیام این بود که زشتیها را باید زیبا نمایش میدادم که همین کارم را جالب و سخت میکرد. از عناوین جالب این آثار برایتان بگویم که سعی کردم با توجه به تکنسخهبودن مجسمه نامهای خاصی را نیز برایشان انتخاب کنم، ازجمله این نامها باید به عروسی خوبان، حوالی ستارخان یا تختطاووس شاید هم میرداماد فرقی نمیکند، ایستادهام به غرامت، از پارکوی تا هفتتیر، نشستهام به تماشا و... اشاره کنم.
در همین نمایشگاه آثاری وجود دارد که در آن خوشنویسی و خط، هویت ایرانی به آثار میدهد، البته خطوطی که در آثارت وجود دارد در یک روند بهجایی میرسد که مخاطب صرفا خطوط را میبیند و توجهی به خطوط نوشتهشده ندارد...
ترکیببندیهایی که من در خوشنویسیهایم دارم مورد پسند خوشنویسان نبود، چون من ساختار را بههممیریزم. من بعد از نمایشگاه پاریس، کانادا و نمایشگاه گروهی که با دوستانم داشتم، متوجه شدم که خوشنویسی فقط در ایران جذاب است و برای مخاطب خارجی چندان جذابیت ایجاد نمیکند، چون نمیتواند آن را بخواند. بنابراین در آثارم مثل اثر فریاد یا تولد، از خوشنویسی بهصورت فرم استفاده کردهام. با این اتفاق اثر همچنان هویت ایرانی را داشت و ضمن حفظ هویت ایرانی، نگاهش نیز یک نگاه بینالمللی شد. این اتفاق بهصورت برنامهریزیشده افتاد. شاید اگر این کار را مستقیما انجام میدادم، جواب نمیداد.
درواقع میشود گفت بنیان نمایشگاه «اینگونه شیوههای مدارا» مجسمه است و در کنار آن جواهرات هم ارایه شده است؟
بله. میخواستم بگویم که جواهرات من همه قابلیت این را دارند که مجسمه شوند. این وجه تمایز را با مجموعههای دیگر میتوان در این نمایشگاه دید که مخاطب هم میتواند به آن برسد و درک کند که جواهرسازی هنری نوعی از جواهرسازی است که میتواند مجسمه شود.
در این نمایشگاه شما 2 کتاب به نام «اینگونه شیوههای مدارا» مجموعه جواهرات و کتاب دیگری با همین عنوان از مجموعه مجسمههایتان رونمایی کردید. چه شد که تصمیم گرفتید کتاب چاپ کنید؟
ببینید الان من در یک زمانی یک کلاس میگذارم که عدهای از علاقهمندان روی صندلی آن مینشینند ولی تکلیف آن جوانی که در بوشهر زندگی میکند و علاقهمند و مستعد به جواهرات است، چیست؟ در کشور ما اصولا توزیع سواد بصری عادلانه نیست، بنابراین من حس کردم انتشار کتاب به خاطر گستردگی که دارد میتواند یک اتفاق مثبت باشد، چراکه از طریق آن جوانان میتوانند با مبانی و تکنیکهای جواهرسازی آشنا شوند. از تمامی کلاسهایی که در دانشگاه و هنرستان جواهرسازی تشکیلشده، حتی یک جزوه هم بیرون نیامده است. روزی که جلسهای برای شروع دانشگاه طلا و جواهر برگزار شد، من گفتم که بهتر است تدریس در این دانشگاه یکسال به تعویق بیفتد تا در این مدت همه اساتید با نظر یکدیگر، کتابی مدون را منتشر کنند و آن کتاب در سراسر کشور بهعنوان منبع اصلی تدریس شود ولی عدهای مخالفت کردند و گفتند که کلاسها باید برگزار شود و سپس در حین برگزاری کلاسها میشود کتاب هم منتشر شود. بههرحال تدریس در دانشگاه آغاز شد و دیگر هیچوقت آن کتاب تدوین و چاپ نشد.
بهنظر شما بهعنوان شخصی که جواهرات هنری طراحی میکنید، جواهرات معرف چیست و چه کاربردهایی دارد؟
در زمان انسانهای اولیه، یک آدم قدرتمندی در یک قبیله بوده که به شکار شیر میرفته است. او برای آنکه شکار شیر را اثبات کند، دندان شیر را درآورده و یک نخ از آن رد میکرده و با آویزانکردن آن به خودش، جایگاهش را اثبات میکرده است. بنابراین جواهرات از آن زمان تا به امروز، معرف طبقه اجتماعی آدمهاست. استفاده از جواهرات مثل لباسپوشیدن میتواند طبقه اجتماعی آدمها را مشخص کند. کسی که جواهرات هنری استفاده میکند، علاقهاش به مقوله فرهنگ و هنر را نشان داده و کسی که انگشتر الماس بر دستش دارد، میخواهد طبقه اجتماعیاش را به رخ بکشد. این کاربردی است که جواهرات دارد، همچنین جواهرات را میتوان به تابلوهای هنری هم تشبیه کرد. شما وقتی به خانه یک نفر میروید، از طراحی خانهاش و تابلوهایی که استفاده میکند میتوانید طبقه اجتماعی او را متوجه شوید. جواهرات در برخی از کشورها به جز نشاندادن طبقه اجتماعی و جایگاه فرهنگی، کاربردهای دیگری هم دارد. مثلا در ترکمنستان زیورآلات خانمها صدا میدهد، چون اگر مردی در کوچهای صدای زیورآلات خانمها را بشنود، متوجه میشود که یک خانم آنجاست و رویش را آن طرف میکند تا آن خانم رد شود. ترکمنها برای تمام داراییشان اعم از اسب و زمین و... اسم میگذارند، چون برایشان اهمیت دارد و مهم است که آنها را زینت کنند تا وضع خوب اقتصادیشان را به دیگران ثابت کنند. آنها به زیورآلات زنشان هم اهمیت میدهند، چون زن را هم جزیی از داراییشان میدانند و میخواهند با آن طبقه اجتماعیشان را نشان دهند. زیورآلاتی که روی کلاه زنان ترکمن وجود دارد هم معنای خاص خودش را دارد و موقعیت زنان را نشان میدهد. آن زیورآلات مشخص میکنند که زن ترکمن، مجرد، نامزد عقدکرده، مزدوج یا همسر یک متوفی است. در اقوام ایرانی نیز زیورآلات کاربردهای مختلفی دارد ولی در ایران کاربرد عمومی زیورآلات معرفی اعتقادات و جایگاههای اجتماعی افراد است. افرادی که از زیورآلات هنری استفاده میکنند، توجهشان را به فرهنگ و هنر نشان داده و عدهای نیز که اهل مد و فشن هستند به دنبال آثار متفاوت بوده و عدهای بهدنبال آثار فانتزی و پرزرقوبرق میگردند. البته در مورد آثار فشن و فانتزی، زیورآلات نمیتواند معرف طبقه اجتماعی افراد باشد. در ایران از گذشته جواهراتی وجود داشته که امروز دیگر کاربرد قبلی خود را ندارند. مثلا پیشکلاه در دوره قاجاریه یا خنجر در سدههای پیشین بهعنوان جواهرات استفاده میشدند ولی الان جای خودشان را به اشیایی مثل جاسوییچی دادهاند که خیلیها با استفاده از جاسوییچی طلا، طبقه اجتماعیشان را
نشان میدهند.