شماره ۴۰۲ | ۱۳۹۳ سه شنبه ۲۲ مهر
صفحه را ببند
مُنگل کیست؟

|  جمشید رضایی  |   کارشناس منابع طبیعی   |

استفاده نادرست از برخی لغات و واژه‌ها و تخفیف بار معنایی آنها، سالیان درازی است که
 – متاسفانه - در فرهنگ ما رواج یافته و گویی کسی را یارای مقابله و حتی تذکری از سر دلسوزی برای این تتمه میراث باقی‌مانده از زبان مادری نیست. به‌طور مثال واژه «دهاتى» را در نظر بگیرید که در معنای درست خود عوض اين‌كه نشانه فردى اصيل باشد كه از كشاورزى و باغدارى و دامدارى روزگار مى‌گذراند، به‌عنوان ناسزا و غالبا به معنی «نادان» يا در مقام خطاب کسی که سر و وضع نامناسب و نابهنجاری دارد به كار مى‌رود. يا همين واژه «منگل» كه باز هم براى تأكيد بر نادانى و ابلهی به كارش مى‌بريم و دریغا که حتى به شكرانه سلامتی – نسبى – جسم خود نیز مراعات حال افراد كندذهن و مخصوصاً خانواده‌هايشان را ‌نمی‌كنيم و با استفاده ناسزاگونه از این واژه نمك روى زخمشان می‌پاشيم. آیا این چیزی جز قلب و تغییر معنای واژه‌هاست. اصلاً درخصوص همین واژه «منگل»؛ بالاغيرتاً بیاییم به خودمان بيش از اين دروغ نگوييم، كلاه‌مان را قاضى كنيم و ببینیم منگل آن شخص بيماری است که در به وجود آمدن نقص خود هیچ‌گونه دخل و تصرفی نداشته يا... منگل من و شماييم كه سیستم گرمایشی خانه‌مان را به کار انداخته و درست چند سانت بالاتر از رادیاتورهای داغ و جوشان پنجره اتاق‌ را باز مى‌گذاریم. منگل من و شماييم كه با اين همه فرياد و فغان درخصوص بحران كم‌آبى و به‌رغم مهر اخطاری که روی قبض‌ آب‌بهایمان خورده از تهیه يك واشر ساده براى رفع چِكه بى‌وقفه شير آب دريغ مى‌كنيم. منگل من و شماييم كه پشت چراغ قرمز اتومبیل‌ خود را خاموش مى‌كنيم شاید که در مصرف بنزین صرفه‌جويى کرده باشیم اما همان شب برای تفریح فلان خيابان معروف را بيش از 10 بار دور مى‌زنيم. منگل من و شماييم كه لاين سمت چپ (سبقت) بزرگراه را با سرعت 60 کیلومتر بر ساعت ملک طلق خود تصور کرده و به این ترتیب باقی اتومبیل‌ها را مجبور می‌کنیم از لاين‌هاى راست و میانی سبقت بگيرند. منگل من و شماييم که بدون توجه به اصل ثابت شده دشواری کنترل اتومبیل در سرعت‌های بالاتر 80 کیلومتر بر ساعت، در بزرگراه لایی می‌کشیم و گاهی نیز برای درس عبرت کسی که به ما راه نداده یا سهوا جلوی اتومبیلمان پیچیده، از او سبقت گرفته و ناگهان روی ترمز می‌زنیم تا بر قوی‌تر - و لابد محق‌تر - بودن خود صحه بگذاریم. منگل من و شماييم كه بهترين برند كالباس را با قيمتى بيشتر از گوشت خريدارى مى‌كنيم و بعد از بیماری‌هایی که گاه‌به‌گاه سراغمان می‌آید متعجب می‌شویم و از گرانى ويزيت پزشک مى‌ناليم. منگل من و شماييم كه كتاب نمى‌خريم چون گران است اما براى صرفه‌جويى در گاز فندك سيگارمان را با آتش سيگار قبلی روشن مى‌كنيم. منگل من و شماييم كه خوب مى‌دانيم چه چيزهايى براي سلامتی‌مان ضرر دارد اما دودستى و محكم به آنها چسبيده‌ايم. سیگار، قلیان، فست‌فود، کنسرو، چیپس، پفک و... و دریغ که گاه تظاهر مى‌كنيم از مصرفشان لذت هم مى‌بريم. بله انسان معاصر عزيز! منگل من و شماييم كه به حقيقت هر آنچه برايمان ايميل مى‌شود ايمان کامل داريم ولى به حقايق و واقعياتى كه مقابل چشمانمان رخ می‌دهد به دیده شک و تردید می‌نگریم. منگل من و شماييم كه سريال‌هاى فاجعه‌بار همه شبكه‌هاى موجود و غيرموجود تلويزيونى را مى‌بينيم و بخشی از وقت خود را صرف به‌دست آوردن دی‌وی‌دی برنامه‌هایی که پخش شده اما فرصت دیدنشان را از دست داده‌ایم می‌کنیم، اما دريغ از خواندن دو خط از مثنوى، از بوستان و گلستان یا حتى آثار بيضايى و دولت‌آبادى و گلشيرى و... كه اتفاقاً زبان همگی‌شان، زبان مادری خودمان یعنی پارسى است، البته اگر به لطف زندگى كامپيوترى امروز چيزى از آن به يادمان مانده باشد! منگل من و شماييم كه برای بچه 2 ساله‌مان «بیبی انیشتین» می‌خریم تا در این سن و‌ سال بتواند 100 کلمه را بخواند اما وجه الگو بودن خود به‌عنوان پدر و مادر را فراموش کرده‌ایم و دریغ از خواندن حتی یک کتاب در طول سال. منگل من و شماييم كه هنوز اميدواريم و فكر مى‌كنيم خواندن و نوشتن مطالبی از اين دست جنبه روشنگرى دارد!


تعداد بازدید :  528