شماره ۴۰۲ | ۱۳۹۳ سه شنبه ۲۲ مهر
صفحه را ببند
باری که موسسات خیریه به دوش می‌کشند

شادی خوشکار خبرنگار گروه طرح نو

تعداد دقیقشان اعلام نشده اما طبق بعضی آمارها بیش از 14‌هزار موسسه خیریه در ایران فعالیت می‌کنند. خبر این تعداد را نبی‌اله عشقی ثانی، مدیرعامل خانه خیرین ایران در اردیبهشت‌ماه امسال داده و گفته است که حدود 3‌هزارموسسه از این موسسات عضو خانه خیرین هستند و بخش زیادی از آنها در مقیاس کوچکتر فعالیت می‌کنند.
همین که نام مشهورترین‌هایشان و ماموریتی که برای خود تعریف کرده‌اند را بیاوریم کافی است تا بدانیم که آنها برای گروه‌های نیازمند به کمک و به اصطلاح آسیب‌دیده یا آسیب‌پذیر فعالیت می‌کنند. گروه‌های ضعیفی که دیده نمی‌شوند، چه در بین مردم و چه در سیاست‌های اجتماعی دولتی. حالا این انجمن‌ها می‌خواهند با کمک خود مردم، این گروه‌ها را ببینند و به نیازهایشان رسیدگی کنند.
خیریه‌هایی برای کودکان، زنان، معلولان، بیماران، معتادان، کم‌درآمدها و اخیرا هم در زمینه محیط‌زیست و حیوانات که اغلب به‌طور تخصصی روی یک یا دو زمینه کار می‌کنند و به جز چند موسسه نام آشنا که فعالیت‌هایی در سطح کشوری دارند و در طول چند‌سال توانسته‌اند خود را گسترش دهند، بقیه در حوزه جغرافیایی محدودی فعالیت می‌کنند یا افراد کمی را تحت پوشش خود قرار می‌دهند و از بین آنها کم هستند موسساتی که توانسته باشند در این سال‌ها شیوه کار و اهدافشان را تئوریزه کنند. آنها فعلا ماموریت مهم‌تری دارند. باید بخشی از رفاه اجتماعی را که نصیب افراد جامعه نمی‌شود برای اقشار ضعیف که بیشتر از بقیه به این تأمین‌اجتماعی نیاز دارند در حد توان خود فراهم کنند.
 اما موسسات خیریه تا چه حد می‌توانند جایگزین رفاه اجتماعی شوند؟ به گفته شهلا کاظمی‌پور، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه، «وجود موسسات خیریه در یک جامعه حرکت مثبتی است اما نمی‌تواند نافی این شود که دولت‌ها مسأله رفاه‌اجتماعی را مغفول بگذارند و کارها را به خیریه‌ها بسپارند. فعالیت خیریه‌ها برای زمان‌های مقطعی است مثلا آنها می‌توانند دست خانواده‌ای را که زیر خط فقر قرار گرفته، بگیرند و آن را بالا بکشند اما بحث رفاه عمومی در میان نیست و فعالیت آنها اساسا جنبه رفاهی ندارد. رفاه عمومی یعنی سطح زندگی آحاد جامعه بالا برود.»
در شرایطی که اغلب موسسات خیریه در ایران در زمینه بهبود زندگی تعداد بسیار کمی از اقشار آسیب‌پذیر جامعه فعالیت می‌کنند و در حقیقت امکانات بیشتری هم ندارند که فعالیت‌های گسترده‌تری در زمینه ریشه‌کن کردن مشکلات آنها انجام دهند، در کشورهای پیشرفته وضع به گونه دیگری است. نگاهی اجمالی به برخی از سازمان‌های خیریه و مردم نهاد در کشورهایی چون کانادا، آمریکا و سوئد چشم‌انداز جهانی آنها را نشان می‌دهد. آنها رویکردهایی در زمینه ریشه‌کن کردن فقر و محرومیت و گرامی داشت و حفظ کرامت انسانی در فقیرترین کشورهای جهان دارند. موسسه Care Canada با هدف خدمت‌رسانی به افراد و خانواده‌ها در کشورهای محروم و فقیر جهان شکل گرفته و به دنبال ایجاد فرصت‌های اقتصادی، تقویت ظرفیت‌های فردی، تاثیرگذاری و مقابله با تبعیض در هر حوزه‌ای است. این موسسه خود را بخشی از جنبش جهانی علیه فقر می‌داند.
دیگری موسسه خیریه Projecthome در فیلادلفیاست که برای بچه‌ها و خانواده‌های بی‌خانمان تلاش می‌کند تا وضع آنها را بهبود ببخشد. آنها با شعار: «هیچ کدام از ما خانه نداریم تا همه‌مان خانه نداشته باشیم» موسسه‌ای دارند که در بخش‌های مختلفی چون اتاق‌های گفت‌وگو و فعالیت در خیابان‌ها برای کمک به بی‌خانمان‌ها و تحقیق و پژوهش‌و... چشم‌انداز خود را مشخص کرده‌اند.
یکی از نمونه خیریه‌های کشور سوئد Forum Syd است که در برخی از کشورهای توسعه‌نیافته چون کلمبیا، کامبوج، بلاروس، کوزوو و تانزانیا شعبه دارد و درباره مسئولیت دولت‌ها در زمینه حقوق بشر فعالیت می‌کند. آنها معتقدند کار براساس قانون به تغییرات ساختاری در جامعه می‌انجامد. این مسأله بر این پیش‌فرض استوار است که با تقویت توانایی مردم که بتوانند مطالبات حقوقی‌شان را طبق اصول ساماندهی کنند، فرصت‌های بیشتری برای مشارکت عمومی و فرموله کردن خواست‌های سیاسی به وجود می‌آید.
اما مقایسه این موسسات خیریه با موسسات داخلی خودمان کار صحیحی نیست. چرا که با نگاهی جامعه‌شناسانه می‌توان به قدمت آن موسسات اشاره کرد، شهلا کاظمی‌پور در این زمینه می‌گوید: «آنها قدمت بیشتر دارند و ما تازه داریم قدم‌های اولیه را بر می‌داریم. یک مقداری از این تفاوت هم به مسائل تحریم‌های اقتصادی ایرانی‌ها و تورم داخل کشور برمی‌گردد. بسیاری از مردم ما خودشان دغدغه نان دارند و از حداقل‌های زندگی برخوردار نیستند که طمع نداشته، چند شغله باشند و بتوانند در فعالیت‌های مردم‌نهاد و موسسات خیریه فعالیت کنند.»
اما در کشورهای توسعه‌یافته هم گه‌گاه بحث‌هایی پیرامون نقشی که موسسات خیریه می‌توانند در جامعه ایفا کنند صورت می‌گیرد. ماروین اولاسکی (استاد دانشگاه سردبیر هفته‌نامه world)، در کتاب تراژدی شفقت آمریکایی درباره موسسات خیریه این کشور عنوان کرده است که افراد فقیر به چک‌های افراد ناشناس که برای آنها وابستگی ایجاد کند نیاز ندارند بلکه آن چه که از موسسات خیریه انتظار می‌رود روندی است که می‌توان از آن به‌عنوان «عشق سخت» یاد کرد. کارهایی چون کمک به یک فرد برای ترک اعتیاد، کمک به یک پدر برای پرداخت نفقه به کودک، ایجاد انگیزه در افراد برای کار آن چیزی است که می‌توان از موسسات خیریه انتظار داشت. او اعتقاد دارد برهان‌هایی که می‌گویند، موسسات خیریه می‌توانند کارهایی را بهتر از دولت انجام دهند موضع مناسبی نیست چرا که اکثر بودجه آنها به صورت محلی تهیه و صرف می‌شود. این به این معنی است که آنها نمی‌توانند برای رفاه در سطح عمومی نقش مهمی ایفا کنند.
در مقابل سایت اطلاع‌رسانی درباره خیریه‌ها، charity choice نوشته است که طرفداران گسترش دولت، ایجاد رفاه‌عمومی را مساوی با فعالیت‌های خیرخواهانه و موسسات خیریه می‌دانند درحالی‌که گسترش رفاه دولتی همزمان با نکات مثبت، نکات منفی همچون ایجاد مشوق‌های ضد تولیدی و کاهش رشد اقتصادی دارد. این مطلب در ادامه می‌گوید که تفاوت بین دولت رفاه و موسسات خیریه در نوع برخوردشان با افراد آسیب‌پذیر و وضع زندگی آنهاست. رفاه عمومی نقشی بیشتر از دادن کوپن غذا یا ارسال چک ندارد درحالی‌که موسسات خیریه با عشق به مردم، دانستن نام آنها و شناختن زخم‌ها و امیدهایشان به آنها کمک می‌کنند. با سیستم رفاهی که بر گرفتن مالیات از اقشار پردرآمد و کمک به اقشار ضعیف تأکید دارد، ممکن است اقشار ضعیف متوجه نشوند که پول چگونه به دستشان رسیده و این‌که خودشان هم می‌توانند تلاش کنند و زندگیشان را بهبود بخشند و به جای این‌که باعث شود افراد یکدیگر را بیشتر دوست داشته باشند آنها را نسبت به هم بی‌عاطفه می‌کند. نگاه حامی فعالیت‌های موسسات خیریه می‌گوید، وجود سیستم عظیم رفاه دولتی باعث می‌شود که افراد دیگر به فکر همنوعان خود نباشند و فکر کنند این تنها وظیفه دولت است.
با این وجود بحث درباره ایران و مشکلاتی که از نظر اقتصادی و فرهنگی گریبانگیر این جامعه است، نگاه دیگری را می‌طلبد.
ابراهیم رزاقی، اقتصاددان درباره نقشی که می‌توانیم از موسسات خیریه در کشور خودمان انتظار داشته باشیم، می‌گوید: «شدت فقر و بیکاری در جامعه ما آن‌قدر زیاد است که موسسات خیریه توان ندارند تا رفاه اجتماعی را به دوش بکشند. این خیریه‌ها به گونه‌های مختلفی تقسیم می‌شوند و بعضی از آنها امکانات و تلاش‌شان صرف صدقه می‌شود در صورتی که ما بیش از هر چیز نیاز به
بازتوان سازی داریم تا اقشار کم‌درآمد و آسیب‌پذیر بتوانند کار کنند.
در اصل 43 قانون اساسی وظیفه دولت است که شرایطی فراهم کند تا کسی بیکار نباشد و افراد با یک کار بتوانند زندگی‌شان را بچرخانند. به‌طوری‌که درحال حاضر ما در ایران چندین‌میلیون نفر بیکار داریم که نمی‌توانند زندگیشان را بچرخانند و دولت هم اراده نمی‌کند، قیمت‌ها را کم کند. دلیل عمده بی‌عدالتی‌های به وجود آمده سیاست‌های اقتصادی است که به صورت لیبرالی عمل می‌کند بدون این‌که مانند یک دولت لیبرال مسئولیت‌پذیری داشته باشد. دولت خود را مسئول هیچ مشکلی نمی‌داند و تنها کاری که می‌کند وام دادن است. در این شرایط یکسری فعالیت‌های خیریه راه افتاده که بخشی از بار رفاه عمومی را هم برمی دارد اما آنها هم احتیاج به نظام‌مند شدن و حتی حمایت دارند.»
موسسات خیریه‌ای که در مناسبت‌های مذهبی یا ملی با کمک‌های مالی و مادی سراغ اقشار ضعیف جامعه می‌روند، تعدادشان
زیاد است. اگرچه خیرین بیشتر به برخی نام‌های آشنا کمک می‌کنند تا منابع مالی لازم را به دست بیاورند اما باقی خیریه‌ها هم با فعالیت‌هایی چون بازارچه‌های خیریه و فعالیت‌هایی که حمایت مردم را جلب کند منابع مالی لازم را جهت کمک به متقاضیان‌شان که می‌توانند بیماران، معتادان، زنان سرپرست خانوار یا کودکان بازمانده از تحصیل باشند به دست آورند.
در این بین نیز هستند کسانی‌که فعالیت خیریه را راهی برای ایجاد تشخص برای بنیانگذاران می‌دانند. به گفته این اقتصاددان، «این مسأله نظارتی می‌خواهد که به بعد سیاسی کار آنها توجه نکند و ابعاد اجتماعی را در نظر داشته باشد.
 به هر صورت امکانات کم است و اگر بشود دولت مسئول شود که از طریق تعاونی‌ها و کمیته امداد کاری کند که اقتصاد روی تولید بچرخد اقشار آسیب‌پذیر اقتصادی کمتر می‌شوند اما درد به گونه‌ای است که با انواع خیریه‌ها، مسأله حل نمی‌شود چرا که عمیق‌تر و ریشه‌دارتر از این حرف‌هاست. جای شکر دارد که این فعالیت‌ها صورت می‌گیرد ولی آن چنان فقر گسترده است که نمی‌توانیم تنها به امید موسسات خیریه خصوصی باشیم. فقط با افرادی‌که برای دل خودشان و وظیفه الهی به کمک دیگران می‌روند، نمی‌توانیم این مشکلات را حل کنیم. احتیاج به تدارکی دیگر و برانگیختن مردم با عزم و اراده است که در سرنوشت خودشان شرکت کنند آن هم نه به شکلی که به عده‌ای صدقه بدهیم بلکه باید کار ایجاد شود.»
موسسات خیریه که با نگاهی خیرخواهانه و برای کمک به همنوع ایجاد می‌شوند، اکثرا دارای بنیانگذارانی با تمکن مالی هستند اما سازمان‌های مردم‌نهاد یا NGOهایی نیز هستند که به این شکل به وجود نیامده و اداره نمی‌شوند.
شهلا کاظمی‌پور حضور آنها را نادیده نمی‌گیرد و درباره نقشی که می‌توانند در رفاه اجتماعی داشته باشند، می‌گوید: «این سازمان‌ها در اصل یک نوع اقدامات روشنفکرانه و مبتنی‌بر آگاهی‌های جدید و مشارکت‌های زیاد است. افزایش اینها می‌تواند باعث شود که روزبه‌روز مردم بیشتر احساس کنند که در مدیریت زندگی شهری دخالت دارند و می‌توانند برای گسترش رفاه و خیر عمومی فعالیت کنند. این موسسات اغلب با طرز فکری مشخص و حضور افراد متخصص و با تحصیلات بالا اداره می‌شوند و مبتنی‌بر مشارکت‌های اجتماعی است و لزوما قدم‌هایشان در جهت بهبود مالی نیست.»
از نمونه این موسسات مردم نهاد می‌توان به موسساتی که در زمینه محیط‌زیست یا حقوق کودکان و زنان فعالیت می‌کنند اشاره کرد که به‌طور ویژه در پی کمک مالی نیستند اما با تلاش‌های فرهنگی سعی می‌کنند وضع زندگی عمومی افراد را بهبود بخشند.
کاظمی‌پور حضور این موسسات را لازمه یک جامعه توسعه‌یافته می‌داند و به بخشی از نقاط ضعف و موانعی که این موسسات با آنها روبه‌رو هستند، این‌طور اشاره می‌کند: «گاهی مسئولان فکر می‌کنند هر زمانی یک NGO شروع به فعالیت کند حتما می‌خواهد با سیاست‌های دولتی مقابله کند یا از آنها انتقاد کند. گاهی هم عده‌ای از افراد که وارد این موسسات می‌شوند منافعی را چون ثروت، قدرت و ارتباطات دنبال می‌کنند. این نشان می‌دهد که هنوز در این زمینه به بلوغ فکری نرسیده‌ایم. باید تعداد این موسسات را واقعی کنیم و آنها را گسترش دهیم تا اثربخشی بیشتری هم داشته باشند.»
بیش از 14‌هزار موسسه خیریه در ایران تلاش می‌کنند گروه‌های ضعیف جامعه را ببینند و برای بهبود زندگیشان تلاش کنند. کاری که شاید در یک کشور توسعه‌یافته بیشتر دغدغه دولت و سیاست‌های اجتماعی و اقتصادی آن باشد. اما وزنی که این موسسات خیریه باید برای پیشرفت و خیر عمومی بردارند، زیاد‌تر از توان آنهاست. هر چقدر که شعبه‌های زیادی داشته باشند و هر چقدر هم که از دم و دستگاه عریض و طویلی برخوردار باشند، نمی‌شود از آنها انتظار داشت در اوضاع اقتصادی و اجتماعی کنونی جامعه تمامی مسئولیت رفاه عمومی و پیشرفت اجتماعی یک جامعه را
به عهده بگیرند.

 


تعداد بازدید :  293