محمود محرابی
«بسیاری از رفتارها و عکسالعملهای ما در زندگی روزمره ناشی از روندی ناخودآگاه و کاملا اتوماتیک است». برای بسیاری از ما، قبولکردن همین یک جمله نیز بسیار سخت است، زیرا پذیرفتن این نکته که ما دربسیاری از لحظات زندگی هیچ کنترلی روی رفتار و گفتار و حتی افکار خود نداریم، به معنی زیر سوالبردن هویتی است که با آن سالها زندگی کردهایم. این شیوه و نحوه شرطی شده و رباتوار ما نسبت به اتفاقات پیرامون، میراثی است که ازکودکی با خود حمل کردهایم و به تدریج که بزرگتر میشویم، آن را دربخش ناخودآگاه خود قویتر و محکمتر میسازیم. عیب بزرگ و اصلیبودن دراین سیستم اتوماتیک این است که مدام ما را درحالت دفاع از همان هویت شرطیشده قرار میدهد. به محض احساس خطر، نسبت به عامل به وجود آورنده خطر، جبههگیری میکنیم و آن را به شدت مورد حمله خود قرار میدهیم و این داستان روزانه علاوه بر اینکه انرژی وجود ما را میمکد، احساس رنج و ناراحتی همیشگی را برای ما باقی میگذارد.
فرض کنیم در محل کار با یکی از همکاران خود بر سر موضوعی به مشکل برمیخورید و در بحبوحه بحث و جدل این حس به شما دست میدهد که همکار شما به شعور و شخصیت شما توهین کرده است. همین حس کافی است تا سیستم کاملا اتوماتیک شما شروع به کار کرده و با شدت و خشم و عصبانیت سعی در بازنمایاندن درست شخصیت خود درمقابل او کند. اگر کمی دقیق باشید، متوجه خواهید شد که دراین لحظات چه انرژی عظیمی از خشم و ترس وجود شما را فرا میگیرد، حتی گفتن این نکته که همه انسانها درمواجهه با توهین خشمگین و عصبانی میشوند نیز، دلیلی بر کنترل آگاهانه شما دراین لحظات نیست، زیرا خشم و عصبانیت از مشخصات مهم عکسالعملهای اتوماتیک و ناخودآگاه است. درطی 24ساعت از زندگی روزمره، آنقدر موضوعات و افراد و شرایط ناخوشایند وجود دارند که به راحتی میتوانند عاملی برای روشنشدن ماشین ربات درون ما باشند. زمانی که حس کردید به شما توهین شده است، قبل از دفاع از خود کمی فکر کنید. واژهها و کلماتی از زبان فردی به گوش شما میرسد که برای شما حکم توهین دارد. همهمهای از اصوات که نهایتا درون شما را به آسانی به هم میریزد.
واقعا قدرت این کلمات و حتی رفتارها چقدر زیاد است که شعور و شخصیت ما را دچار صدمه میکند. اگر شخصیت ما با چند کلمه و اصواتی که از دهان دیگری خارج میشود، به آسانی فرو ریخته میشود، پس اساسا ما از چه چیزی دفاع میکنیم؟ هویتی پوشالی و توهمی محض؟ توهین زمانی توهین محسوب میشود که ما آن را میپذیریم و با آن همراه میشویم. در واقع خودمان مسئول به وجودآمدن این احساس میشویم، نه آن فرد توهینکننده. اگر او توهین کرده، این انتخاب ماست که آن را بپذیریم یا نپذیریم. کسی ما را مجبور به پذیرفتن چیزی نمیتواند بکند. به همان اندازه که فردی آزاد است، توهین کند ما نیز آزاد هستیم که آن را قبول کنیم یا نه و اگر آن را بهعنوان توهین قبول کردیم، مسئول به وجودآمدن احساسات ناخوشایند در وجودمان نیز خودمان هستیم. همین نکته که پذیرش توهین به خود ما بستگی دارد، دریچهای بزرگ به رویمان میگشاید. همین که اندکی از وضع خودکار و اتوماتیک خود بیرون بیاییم، آگاهی محض را جایگزین آن کردهایم. آزادی بزرگ این است که ما مسئول پذیرش آن چیزی باشیم که برایمان سازنده هستند نه آن موضوعاتی که به راحتی آرامش و صلح درونمان را به هم میریزند و مدام ما را در رنج و ناراحتی قرار میدهند.