| مرتضی شمسی | پزشک|
از آغاز پیدایش انسان روی کرهزمین حملونقل، آمدوشد یا جابهجایی از نقطهای به نقطه دیگر ازجمله دغدغههایی بود که ذهن انسان را به خود مشغول کرده بود. ازمیان مردمان جهان، شاید ایرانیان ازجمله نخستین اقوام در امر ایجاد راه، راهداری و راهبانی باشند، ولی خودرو درکشور ما کالایی وارداتی و مصرفی است.
از زمانی که خودرو وارد ایران شد، فرهنگ استفاده از آن بهطور مناسب شکل نگرفت و رعایت قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی نیز به درستی اجرا نشد و نزدیک به یک قرن است که هنوز یک الگوی رفتار ترافیکی مناسب درکشورمان وجود ندارد و حتی الفبای فرهنگ ترافیک درکشور ما به اجرا درنیامده است. به عبارت دیگر، کشورمان ظاهری صنعتی به خود گرفته ولی اندیشه فرهنگ استفاده از آن بهطور طبیعی شکل نگرفته و با تأخیر فرهنگی روبهرو هستیم. یعنی فرد و جامعه به دستاوردهای تمدن ازجمله خودرو دست یافته، اما قواعد استفاده صحیح از آن را تجربه، تمرین و درونی نکرده است. یکی از دلایل اساسی بالابودن تعداد تصادفات، کشتهها، معلولین و مجروحین ناشی از آن درکشور ما توسعهنیافتگی دربخش عامل انسانی و پایینبودن فرهنگ عمومی جامعه و بهتبع آن پایینبودن فرهنگ ترافیکی در بین رانندگان و سایر کاربران جاده است.
فراوان دیده میشود که درسطح شهرها حتی درپایتخت خودروهایی در پیادهرو پارک میشوند و موتورسیکلتسواران پیادهروها را عرصه رفتوآمدهای خود قرار میدهند و درمقابل عابران نیز در سطح خیابانها راه میروند. برخی از رانندگان و اکثر موتورسواران هیچ توجهی به چراغ قرمز نمیکنند و عابران پیاده نیز از روی خط عابر پیاده عبور نمیکنند و از پل هوایی استفاده نمیکنند و حتی برخی مواقع از چراغ قرمز و از وسط چهارراه عبور میکنند.
درکشور ما ظاهرا درهمه حال حق با عابرپیاده است و به همین دلیل عابران پیاده خود را درهالهای از مصونیتها احساس کرده و حداکثر سوءاستفاده از این فرصت را میکنند و درجادهها نیز، اکثر رانندگان هرطوری که دلشان میخواهد، رانندگی میکنند؛ برای مثال سرعت غیرمجاز میرانند و سبقت غیرمجاز میگیرند یا لایی میکشند و بین خطوط رانندگی نمیکنند و به قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی دقت نمیکنند.
میزان عصبانیت، بیصبری، رقابتجویی و رفتار پرخاشگرانه و تهاجمی در رانندگان کشور ما بالاست؛ برای مثال رانندگی سپر به سپر، سبقتهای بیجا یا به اصطلاح لاییکشیدن، بوقزدنهای مکرر و سرسامآور و بسیاری از رفتارهای ناهنجار دیگر ریشه درضعف فرهنگ ترافیک ما دارد.
در هرکشوری مردمان آن کشور هستند که فرهنگ و تمدن آن کشور را میسازند. فرهنگ ترافیک هرجامعه، یکی از نمودهای رفتاری افراد در استفاده از فضاهای متعلق به عبورومرور آن جامعه است که میباید آن را ارتقا یا توسعه داد.
فرهنگ ترافیکی بهعنوان جزیی از فرهنگ کل حاکم برجامعه است؛ حوصله، گذشت و احترام به حقوق دیگران سه ویژگی اصلی فرهنگ ترافیکی هستند. ترافیک و رفتارهای ترافیکی آینه تمامنمای فرهنگ درجامعه است. رعایت نظم و توجه به حقوق دیگران و رعایت قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی و عدم آن وسیله و نماد مناسبی برای نشاندادن فرهنگ آن جامعه است.
بسیاری ازمعضلات ترافیک، ریشه درهمین مجموعه که فرهنگ نامیده میشود، دارد. یعنی هنگام رانندگی کلیه آن عقاید، عادتها و سنتها و ارزشها در رفتار ترافیک ما تجلی پیدا میکند. کمتوجهی و بیتوجهی عدهای از افراد جامعه به رعایت مقررات راهنمایی و رانندگی شهرهای کشور را به شهرهای فاقد قانون و مقررات تبدیل کرده است.
امروزه رانندگی بخشی از زندگی اجتماعی شده و همانگونه که هر اجتماعی نیاز به نظم و انضباط دارد تا بتواند سرپا بماند، در امور ترافیک نیز نبود انضباط و بیتوجهی به نظم و حق و حقوق دیگران به غیر از هرجومرج حاصلی نخواهد داشت و همین امر باعث شده که هزینه سنگینی بر اقتصاد کشور و خانوادهها تحمیل شود. تصادفات و تلفات ناشی از آن و سایر ناهنجاریهای اجتماعی ناشی از آن، هدررفت وقت مردم درترافیک و هدررفت سرمایههای ملی سوخت، آلودگی هوا و بیماریهای ناشی از آن ازجمله مواردی هستند که جامعه پرداخت میکند.
اگر درجامعه سرمایه فرهنگی نباشد، آن جامعه دچار فقر میشود آن هم فقری که کمتر از فقر مادی آسیبرسان و تلخ نخواهد بود. شاید بخشی از این رفتارهای غلط مربوط به استفادهکنندگان از راه است، ولی بیشتر کمتوجهیها مربوط به مسئولان و نهادها و سازمانهای مختلف ازجمله وزارت آموزشوپرورش و وزارت علوم تحقیقات و فناوری، وزارت بهداشت و درمان، وزارت کشور (شهرداریها) وزارت فرهنگ و ارشاد و رسانههای جمعی ازجمله سازمان صداوسیماست که متأسفانه همه آنها برای توسعه و پیشرفت فرهنگ عمومی جامعه و بهتبع آن فرهنگ ترافیکی قدمهای موثری بر نداشتهاند و همین امر، باعث مختلشدن امور ترافیکی درسطح کشور شده است. درصورتی که تمام این سازمانهای آموزشی و فرهنگی که مقصر اصلی این میزان تصادفات و تلفات رانندگی و سایر مشکلات امور فرهنگی هستند، اسمی از آنها به میان نمیآید و همه مسائل و مشکلات را به گردن پلیس انداختهاند.