شماره ۱۰۶۱ | ۱۳۹۵ پنج شنبه ۲۱ بهمن
صفحه را ببند
تأثیر پیچیده طلاق بر فرزندان

رشد طلاق در سال‌های اخیر به افزایش تعداد فرزندان طلاق انجامیده است. فرزندانی که مسایل و مشکلاتشان از دید بسیاری پنهان مانده است. جدایی والدین بی‌‌شک برای اکثر فرزندان پدیده‌ای سهمگین به شمار می‌آید. تحقیقات صورت‌گرفته در این مورد نشان می‌دهد که این کودکان در طول زندگی خود با آسیب‌های روانی و اجتماعی فراوانی مواجهند. حسین یحیی‌زاده و محبوبه حامد پژوهشگران در پژوهشی که به روش فراتحلیل انجام گرفته است، پژوهش‌های داخلی مربوط به فرزندان طلاق را مورد تحلیل قرار داده‌اند. برخی از این پژوهش‌ها نشان‌دهنده‌ تأثیر مثبت برنامه‌های مداخله‌ای بر وضع فرزندان طلاق است. آسیب‌های اجتماعی است که فرزندان طلاق را تهدید می‌کند.
خانواده کوچکترین واحد اجتماعی است که ثبات یا ناپایداری‌اش بر اعضای خانواده و جامعه اثر می‌گذارد و فروپاشی این واحد کوچک گاه چنان اثر عمیقی بر فرزندان دارد که باورکردنی نیست. گذشته از اثراتی که طلاق بر زوجین می‌گذارد، در مواردی که زوجین دارای فرزندانی هستند، اثرات آن گریبان آنها را نیز می‌گیرد حتی می‌توان گفت فرزندان از این پدیده بیشترین ضربه را متحمل می‌شوند. نسبت بزهكاری در خانواده‌های متلاشی‌شده خیلی بیشتر از خانواده‌های بادوام است و بی‌سرپرستی در فرزندان، عقده‌های روانی ایجاد می‌کند و جنبه منفی طلاق خیلی گسترده است. امروزه شاخص طلاق قابل‌ توجه است به‌طوری که بر اساس آمار سازمان ثبت‌احوال از هر 5.5 ازدواج یکی به طلاق می‌انجامد و این رقم در تهران در وضع بدتری است؛ به‌طوری که از هر 2.9 ازدواج یکی به طلاق می‌انجامد. بر این اساس آمارها نشان‌دهنده نرخ بالای طلاق و به دنبال آن ازدیاد فرزندان طلاق است.
طلاق به هر دلیل درست یا نادرست پیامدهایی دارد؛ هم برای افراد خانواده و هم برای جامعه. برای زن و مرد مشکلات اقتصادی و روانی و عاطفی و اجتماعی ایجاد می‌کند و زوج‌های متارکه‌کرده را به انزوا می‌کشد. تأثیر طلاق بر فرزندان بسیار پیچیده است.
حسین یحیی‌زاده و محبوبه حامد در پژوهشی به این نتیجه دست یافته‌اند که فرزند تک‌والد ناخواسته درگیر تضادهایی می‌شود که نه توان درک و نه تاب کنار آمدن با آنها را دارد. فرزندان حاصل از چنین ازدواج‌هایی علاوه بر اینکه نیازهایی ویژه دارند، در معرض آسیب‌های روانی و اجتماعی فراوانی قرار می‌گیرند؛ به‌طوری که یكی از پیامدهای طلاق در جوامع امروزي افزایش میزان و نوع رفتارهای انحرافی است. طلاق از مهم‌ترین و بدخیم‌ترین آسیب‌ها و معضلات خانواده‌های جوامع صنعتی و یا در حال‌ گذار مانند ایران است. باید توجه داشت که یکی از عوامل موثر در بزهکاری نوجوانان نابسامانی خانواده است. دنیای تنهایی این کودکان بسیار غم‌انگیز و عذاب‌آور است و روابط بین طلاق و آسیب‌های روانی کودکان و نوجوانان را نبايد نادیده گرفت و بایست قبول کرد که طلاق و جدایی اثرات نامطلوبی بر کودکان بر جای می‌گذارند. بررسی کودکانی که والدین آنها از هم جدا شده‌اند، نشان می‌دهد که آسیب‌های روحی وارد‌شده به این کودکان بسیار شدید است.
پژوهش‌های مختلف نشان می‌دهد در بیشتر آسیب‌های اجتماعی ردپایی از فرزندان طلاق به چشم می‌خورد. همین مطالعات روانشناختی بر تأثیرات مختلف طلاق بر سلامت روان این افراد مهر تأیید می‌زند. آبراهامسون در پژوهش‌های خود دریافت خانواده‌های افراد بزهکار نسبت به خانواده‌های افراد غیربزهکار در شرایط عاطفی نامطلوبی به سر می‌برند که فشار خانواده نامیده می‌شود. این فشار با خصومت و تنفر، عصبانیت، آزردگی، پرخاشگرهای عاطفی به وجود آمده و حفظ شده است که هم در والدین و هم در فرزندان آشکار می‌شود.
شاو و مک‌لی نیز اثر فزاینده فشار درونی و اختلاف را عامل تبیین‌کننده بزهکاری می‌دانند. از این‌ رو استدلال می‌شود نداشتن روابط گرم و عاطفی در خانواده با افزایش احتمال گرایش فرد به بزهکاری رابطه مستقیم دارد. نظریه نظام‌ها خانواده را چیزی بیش از مجموعه اجزای‌اش می‌انگارد. به این معنا که آن را شامل افراد عضو، شخصیت‌ها، ویژگی‌ها و روابط بین‌شان می‌داند. این نظریه بر وابستگی متقابل در ساختار خانواده (مثل خرده نظام والدین و والد/کودک) تأکید کرده، به بررسی و کنش متقابل آن با ابرنظام‌های بیرون از محدوده‌اش مثل محله و مدرسه می‌پردازد. هر تغییری که بر یکی از اعضا یا خرده‌نظام‌ها اثر کند، در کل خانواده اثر می‌گذارد (والچاک).
پارسونز به نقش عنصر عاطفه در خانواده توجه دارد و خانواده را به‌عنوان تنها نهاد عمده موجود در جامعه می‌داند که می‌تواند عشق و محبت مورد نیاز را برای شخصیت انسانی در بهترین حد ارایه دهد (چلپی). طلاق والدین به منزله از بین رفتن چتر امنیتی فرزندان به شمار می‌رود که می‌تواند بر سلامت اجتماعی و روانی آنها تأثیر بگذارد. البته گاهی گسست این پیوند به منزله پایان برخی مشکلات است، مشکلاتی همچون مشاهده دایم نزاع‌های پدرومادر، رهایی فرزند از برخی آسیب‌ها در خانواده‌ای كه والد با انحرافات اجتماعی ممکن است، تجربه کند و... اما برخی هنوز برای خانواده‌ مشکل‌دار نسبت به خانواده درگیر طلاق ارجحیت قایل هستند. بر این اساس خانواده عنصر مهمی در امنیت و سلامت اجتماعی و روانی فرزندان و طلاق یک عامل مخرب است.


تعداد بازدید :  433