| شهریار مزیدآبادی|
شاید آن روز فقط روز خلق یک حماسه نبود، آن روزی که همه مردم ایران برای رسیدن به یک پیروزی دست در دست هم دادند. خوشحالیشان را با هم تقسیم کردند و طعم شیرین آن هنوز در کام مردم به یادماندنی است. روزی که خرمشهر را خدا آزاد کرد. شاید خیلیها یادشان نیست که عملیات بیتالمقدس در 30 دقیقه بامداد روز 10 اردیبهشت 1361 با قرائت رمز عملیات: بسمالله الرحمن الرحیم. بسمالله القاسم الجبارین، یا علیابنابیطالب آغاز شد. این عملیات به چهار دوره زمانی تقسیم شد و تا اواسط خردادماه ادامه یافت.
آزادسازی خرمشهر در مرحله چهارم این عملیات قرار داشت، یعنی از اول خرداد 1361 شروع شد، یعنی 20 روز بعد. جنگی با هدف آزادسازی مناطق تصرفشده توسط ارتش عراق و تحمل پاتكهای متعدد که هربار با پایداری و مقاومت دلاورانه رزمندگان ایرانی مواجه شدند و با دادن خساراتی عقبنشینی كردند. در ساعت 2 بعد از ظهر سوم خرداد 1361، خرمشهر بهطور كامل آزاد شد و پرچم پرافتخار جمهوری اسلامی ایران بر فراز «مسجد جامع» و پل تخریب شده خرمشهر به اهتزاز درآمد.
بدین ترتیب این شهر مقاوم كه پس از 45 روز پایداری و مقاومت در 4 آبان 1359 به اشغال دشمن درآمده بود، پس از 578 روز (19 ماه) اسارت، بار دیگر به آغوش گرم میهن اسلامی بازگشت و پیكره پاك آن از لوث وجود متجاوزان تطهیر شد.
آن روزها مسئولیت مهم ستاد تخلیه مجروحان جنگ در فرودگاه مهرآباد را برعهده داشتم، کاری بسیار سخت و طاقتفرسا که از 10 اردیبهشت تا 10 خرداد ادامه داشت. این دوره از ماموریت با همراهی 30 نفر امدادگر داوطلب و 20 آمبولانس هلالاحمر، 2 بالگرد و 30 آمبولانس اورژانس بهطور سازمانی، برای پذیرش و رساندن مجروحان در سطح بیمارستانهای تهران انجام شد. این ستاد متشکل از نمایندگان سازمانهای مسئول در امر درمان مجروحان از روزهای اولیه جنگ در فرودگاههای کشور تشکیل شد.
از روز نخست عملیات، هواپیماهای غولپیکر نظامی یک به یک فرود میآمدند و مجروحانی با صدمات مختلف را به این ستاد تحویل میدادند. ضربه مغزی، آسیبهای نخاعی، قطع عضو، زخم نافذ در سینه، جراحتهای شکمی، آسیبهای چشمی، شکستگی در اندامهای مختلف و ... برخی از صدمات مجروحان بود. وضع برخی از آنها بسیار بحرانی و ناگوار بود.
این عملیات شبانهروزی در صورتی انجام میگرفت که وضع هوایی بسیار خطرناک (حمله هوایی دشمن)، تعداد هواپیماهای کمکرسان بسیار زیاد و کثرت مجروحان همواره نگرانیهای رسیدگی بهموقع را همراه داشت.
همه میدویدند تا با رسیدگی سریع مانع از وخیمتر شدن حال مجروحان شوند. یادم هست که تعدادی از کارکنان فرودگاه و هواپیمایی هما نیز برای کمک وارد ستاد شده بودند. دهها آمبولانس خصوصی و بیمارستانی هم برای بردن مجروحان آمده بودند حتی برخی از تاکسیهای فرودگاه هم برای انتقال مصدومان سرپایی در محل ستاد حاضر شده بودند.
شاید تا آن تاریخ، بزرگترین عملیات جابهجایی مجروحان در کشور درحال انجام بود. اصلا بزرگترین فرودگاه ایران تبدیل به ترمینال مصدومان جنگی شده بود. به علت محدودیت فضای پارک هواپیماها تعداد زیادی از آنها با موتور روشن در صف نوبت قرار میگرفتند و این کار را مشکل میکرد زیرا وضع برخی از مجروحان بهگونهای نبود که بتوان آنها را معطل کرد، برای همین و به اضطرار، به سه گروه تقسیم میشدیم و همزمان 3 هواپیما را تخلیه میکردیم. از سویی باید حواسم به تعداد آمبولانسها بود، از طرفی امدادگران هماهنگ میشدند و از همه مهمتر بیماران بدحال باید زودتر به بیمارستان اعزام میشدند. فضای ستاد تخلیه بسیار شلوغ بود. رفتوآمد بعضی از خانوادههایی که خبر مجروح شدن فرزندانشان را داشتند، سر و صدای آمبولانسها، ناله تعداد زیادی از مجروحان و صدای گوشخراش ملخ هواپیماهای C130 کار را بسیار دشوار میکرد.
آن روزهایی که رزمندگان اسلام پس از آزادسازی خرمشهر، نماز شكر را در مسجدجامع شهر اقامه كردند و خبر آزادسازی خرمشهر به سرعت در همه جا طنین افكند، ملت ایران كه مدتها در آرزوی شنیدن چنین خبر مسرتبخشی بودند، غرق در شادی و سرور شد. مردم به خیابانها ریختند و با پخش شیرینی به جشن و شادی پرداختند. ما عزیزترین جوانان این آب و خاک را به بیمارستان میرساندیم. آن روزها خیابان آزادی تهران حال و هوای دیگری داشت. همه مردم ماموران راهنمایی و رانندگی شده بودند و راه را برای آمبولانسها باز میکردند. صحنههایی بینظیر که میتواند برای ثبت در تاریخ بازگو شود. افزایش سرعت آمبولانسها در خط ویژههایی که مردم کشیده بودند ترابری مجروحان را آسان کرده بود. تعداد کم آمبولانسها در مقایسه با تعداد مجروحان وارد شده به ستاد تخلیه، یکی از نگرانیهای دایمی من بود که فقط به مدد و مشارکت مردم و تسریع در رفتوآمد خیابانهای اصلی و پذیرش بیسابقه بیمارستانها به انجام رسید. آن روزهای سخت از این جهت مثالزدنی است که وقتی مردم بخواهند به همدیگر کمک کنند بهترین راه و روش مشارکت و امداد را پیدا خواهند کرد. مردم آن روزگار تهران و بهویژه خیابان آزادی و انقلاب یادشان هست با عشق و علاقه در آن روزهای گرم زیر آفتاب، وقتی دست در دست هم خط ویژه عبور آمبولانس درست میکردند خود را در دفاع رزمندگان سهیم میدانستند. آن روزها از جهات متعدد بسیار تلخ و ناگوار بود. شاید اگر حلاوت فتح خرمشهر نبود خستگی آن ایام هنوز هم در جانمان باقی مانده بود. چه زود گذشت؛ 32سال از روزهای سخت جنگ سپری شد، اما امدادگرانی که آن روزها همه توان خود را برای کمک به مجروحان گذاردند و خواب و آسایش را بر خود حرام کردند در پیشگاه خداوند دلخوش به این جملهاند که در سختترین شرایط آنچه در توان داشتیم برای کمک به بهترین جوانان این مرزو بوم ارایه کردیم. یاد آن تلاشگران بیادعا گرامی باد.