شماره ۴۰۱ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۲۰ مهر
صفحه را ببند
بی جنبه!

مردی قصد داشت از زنش جدا شود. یکی از دوستان نزدیکش نزد او آمد و علت را جویا شد. او در پاسخ گفت: «این زن از روز اول ازدواج‌مان همیشه می‌خواست من را عوض کند. وادارم کرد سیگار را ترک کنم. لباس‌های بهتری بپوشم. پولم را در سهام سرمایه‌گذاری کنم. عادتم داد به موسیقی کلاسیک گوش کنم و از آن لذت ببرم. به تئاتر و سینما بروم و نمایش‌ها و فیلم‌های خوب ببینم. کتاب بخوانم و حتی دست به قلم ببرم و خاطرات و تجربیاتم را روی کاغذ بیاورم. ورزش کنم و به تناسب اندام خود حساس باشم. به سلامتی‌ام اهمیت بدهم و هر 6 ماه یک بار برای چکاپ کامل نزد پزشک بروم. علاوه بر سلامتی تن، سلامت روح و روان خویش را هم جدی بگیرم و جلسات منظمی با روان‌پزشکان و روانشناسان مورد اعتماد داشته باشم. از گوشه‌گیری و انزوا دوری کنم و با برپایی مهمانی و حضور در مجالس دیگران خود را مردی مبادی آداب و خوش مشرب نشان دهم. مسافرت بروم و با دوستان دوران قبل از ازدواج ارتباطم را قطع نکنم و به خودم و او ثابت کنم یک مرد متاهل می‌تواند در عین وفاداری به زندگی و زن و فرزند، فردیت و زندگی شخصی خود را نیز داشته باشد...»  دوست مرد در این لحظه حرف‌های او را قطع کرد و با تعجب گفت: «این‌هایی که می‌گویی چیز بدی نیست. من آرزو داشتم همسرم با من چنین رفتاری داشته باشد. آخر برای چه می‌خواهی او را طلاق بدهی.» مرد گفت: «برای اینکه حالا حس می‌کنم این زن دیگر در شأن من نیست!»

 


تعداد بازدید :  307