شماره ۴۰۱ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۲۰ مهر
صفحه را ببند
مزیت صنعتی ایران در گفت‌وگو با محمدقلی یوسفی عضو هیأت‌علمی دانشگاه علامه؛
صنعت ایران فقط توان رقابت داخلی دارد
در اقتصاد آمار حرف می‌زند نه وعده‌های مسئولان استفاده از سرمایه ریسک‌پذیر خارجی راه نجات صنعت است

حسام مهدوی گروه اقتصادی شهروند| نداشتن مزیت صنعتی در برخی از بخش‌های صنعتی و اصرار بر ادامه فعالیت آنها بدون فراهم کردن زیرساخت‌ها باعث بروز مشکلاتی برای اقتصاد شده است. عدم توجه به این موضوع دیگر در اقتصاد ایران به یک عادت تبدیل شده و تاکنون هم تلاش چندانی برای رفع آن نشده است. در این خصوص با «محمدقلی یوسفی» استاد دانشگاه و اقتصاددان به گفت‌وگو نشستیم. وی علاوه بر موضوع مزیت صنعتی صحبت‌هایی درخصوص تحریم، رشد بخش صنعتی کشور و تنظیم بازار با محصولات داخلی بیان کرد که در ادامه می‌خوانید.
مزیت صنعتی در اقتصاد ایران در چه بخش‌هایی وجود دارد؟ آیا می‌توان به آن امیدوار بود؟
مزیت نسبی یک پدیده مادرزادی نیست که بتوان گفت در یک نقطه وجود دارد و در نقطه دیگر وجود ندارد، بلکه مزیت نسبی پدیده‌ای است که باید با برنامه‌ریزی دقیق و موثر ایجاد شود. البته ممکن است بعضی از بخش‌ها در یک جامعه دارای مزیت نسبی ذاتی باشند، اما این مزیت شکننده و موقت است. درواقع مزیت نسبی در اقتصاد باید رقابتی باشد و بتواند در سطح بین‌الملل توان رقابت داشته باشد. باید گفت که این رقابتی بودن مستلزم ایجاد سرمایه‌گذاری و ایجاد زمینه‌های لازم برای تأمین مالی پروژه‌هاست. آنچه مسلم است این است که بدون سرمایه‌گذاری لازم نمی‌توانیم به تولید رقابتی و
با مزیت اقدام کنیم.
در چه صنایعی بیشتر از مزیت صنعتی بهره‌مند هستیم؟
درحال حاضر در بعضی از بخش‌ها مانند پتروشیمی توان خوبی برای تولید داریم، اما چون سرمایه‌گذاری مناسب انجام نشده است نمی‌توانیم در بازارهای جهانی به رقابت با کشورهای دیگر بپردازیم. البته شاید واحدهای پتروشیمی بتوانند در بازار داخل با هم رقابت کنند، اما این رقابت بین تولیدکنندگان داخلی مزیت صنعتی محسوب نمی‌شود. آن‌جایی که ما بتوانیم با صنایع کشورهای دیگر رقابت کنیم به مزیت صنعتی دست پیدا کرده‌ایم.
چگونه می‌توانیم به این مزیت صنعتی دست بیابیم؟
ما به‌طور طبیعی پتانسیل خوبی برای رشد صنعتی داریم، اما در وضعیتی نیستیم که بتوانیم با رسیدن به مزیت صنعتی به تولید رقابتی دست یابیم. برای تولید رقابتی جدا از موارد ذکرشده نیاز به انرژی داریم تا بتوانیم زمینه مناسب برای تولید محصول صنعتی رقابتی را فراهم کنیم. علاوه بر این باید با تعامل بین سازمان‌های دخیل در تولید و سرمایه‌گذاری مناسب یک سازماندهی جدید در تولید ایجاد شود. درحال حاضر صنایع کارخانه‌ای ما مستهلک هستند و این استهلاک باعث شده تا علاوه بر تولید با تکنولوژی پایین‌تر هزینه‌های تولید نیز افزایش پیدا کند. وقتی به این موارد رکود تورمی را نیز اضافه کنیم می‌بینیم که صنایع ما نیازهای داخلی را هم نمی‌توانند تأمین کنند. درمی‌یابیم که مزیت صنعتی در این شرایط بي‌معنی است. داشتن اطلاعات در تمام زمینه‌ها لازم است. اقتصاد چون با برنامه‌ریزی رابطه مستقیم دارد داشتن اطلاعات یک اصل بسیار مهم است. درواقع یک فعال صنعتی باید با داشتن اطلاعات نسبت به آن زمینه‌ای که می‌خواهد در آن فعالیت کند، اقدام کند. اما لازمه این برنامه‌ریزی و راه انداختن یک فعالیت اقتصادی که از داشتن اطلاعات هم مهم‌تر است، داشتن سرمایه ریسک‌پذیر است. به‌عنوان نمونه در ایران منابع معدنی فراوانی وجود دارد، از مس و آهن گرفته تا نفت و گاز اما این مزیت صنعتی محسوب نمی‌شود. بلکه این معادن با ایجاد سرمایه‌گذاری امکان استخراج و تبدیل به مواداولیه و بعد از آن محصول تمام‌شده را خواهند داشت.
آیا در ایران برای رسیدن به این مزیت صنعتی آمایش صنعتی مورد توجه قرار گرفته است؟
در شرایط فعلی باید با ایجاد شرایط لازم برای بخش خصوصی امکان جذب سرمایه‌گذاری را فراهم کنیم. درحال حاضر انگیزه لازم برای سرمایه‌گذاری وجود ندارد. واردات بي‌رویه در سال‌های گذشته سرمایه‌گذاران بخش خصوصی را برای تولید بي‌انگیزه کرده است. وقتی سرمایه‌گذار بخش خصوصی می‌بیند که غیر از تجارت، سایر فعالیت‌های اقتصادی منتهی به سود نمی‌شود، انگیزه خود را برای تولید از دست می‌دهد. باید گفت آمایش صنعتی در جایی مفید است که تمام شرایط برای کسب و کار فراهم شده باشد. در این شرایط است که می‌توان آمایش صنعتی را به‌عنوان یک اصل مهم در تولید در نظر داشت.
طی چند‌ سال گذشته شاهد بودیم که بسیاری از شرکت‌های اقتصادی که در ایران فعالیت می‌کردند با شروع تحریم‌ها از کشور خارج شدند. اما اکنون و بعد از توافق ژنو زمزمه‌هایی مبنی بر بازگشت برخی از این شرکت‌ها به کشور شنیده می‌شود. این
رفت و آمد تا چه اندازه بر اقتصاد و صنعت کشور تأثیرگذار بوده است؟
این موضوع مربوط به یکی، دوسال گذشته نمی‌شود. مشکلات در این خصوص طی سال‌ها انباشته شده و شرایط فعلی را موجب شده است. درواقع ما از یک طرف تعامل سازنده با اقتصاد جهانی نداریم و از طرف دیگر استهلاک صنایع داخلی باعث شده تا تحریم‌ها فشار بیشتری به اقتصاد ما وارد کند. در شرایط کنونی که صنایع ما با 48 تا 52‌درصد از ظرفیت خود کار می‌کنند، بدون رفع موانع در روابط بین‌المللی و ورود کالا‌های سرمایه‌ای، صنایع نمی‌توانند بیش از این به تولید خود بیفزایند. تنها راه برای برون‌رفت از این وضع دعوت از شرکت‌های خارجی و حضور آنها در صنایع و کارخانه‌های ایران است. باید از سرمایه ریسک‌پذیر خارجی استفاده کنیم تا بتوانیم به رشد و توسعه صنعتی برسیم و بیش از این با افت تولید مواجه نباشیم.
چندی پیش وزارت صنعت اعلام کرد که پیش‌بینی می‌شود تا پایان‌ سال‌جاری رشد بخش صنعت به 3‌درصد خواهد رسید این اتفاق درحالی‌که رشد صنعتی کشور در‌ سال 91 منفی 9.5‌درصد بوده تا چه اندازه منطبق با واقعیت است؟
در یک جامعه که به جای شفافیت اطلاعات انحصار اطلاعات وجود دارد، نمی‌توان صحت و سقم آمار ارایه‌شده را مشخص کرد. آماری که از بانک مرکزی و مرکز آمار درخصوص رشد صنعتی کشور ارایه شد، بیانگر رشد صنعتی منفی 9.5 در ‌سال 91 بوده است. اگر این آمار را ملاک قرار دهیم آنچه مسئولان برای ‌سال‌جاری پیش‌بینی کرده‌اند تفاوت زیادی با این رقم دارد. باید گفت 12‌درصد رشد در بخش صنعتی مستلزم گذشت چندین سال و تلاش مستمر طی این سال‌هاست و به سادگی میسر نمی‌شود. موضوع دیگر در این میان مشخص شدن منظور ما از صنعت است. مسئولان باید آمار دقیق‌تری در این خصوص ارایه دهند که این رشد در کدام صنایع اتفاق افتاده است و این‌که آیا فقط مختص صنایع بزرگ دولتی مانند خودروسازی است یا این‌که صنایع کوچک نیز به همین میزان رشد کرده‌اند؟ البته رشد خودروسازی و وزنی که به صنعت می‌دهد باعث می‌شود تا رشد صنعتی با افزایش همراه باشد. آنچه مسلم است این است که تمام صنایع در این بین رشد نکرده‌اند. چرا که اگر این اتفاق افتاده بود باید این رشد ملموس بوده و شاهد رشد تولید و اشتغال کشور در این مدت بودیم. این رشد باید مشخص شود وگرنه این‌که فقط یک عدد ارایه شود شیوه ماکیاولیستی است که دولتمردان ما به آن مبتلا شده‌اند. مواردی از این قبیل کم نیست. این‌که مسئولان می‌گویند ما تورم را کنترل کردیم و درحال خروج از رکود هم هستیم، چون نمودی در جامعه و زندگی مردم ندارد باعث بي‌اعتمادی مردم به گفته‌های مسئولان می‌شود.
آنچه در گفتار برخی از مسئولان درخصوص تنظیم بازار دیده می‌شود حمایت از تولید داخلی و استفاده از کالاهای ساخت داخل در مقوله تنظیم بازار است. این رویه تا چه حد درست است؟ آیا استفاده از محصولات داخلی که در برخی از موارد از کیفیت پایینی نسبت به محصول خارجی بهره‌مند است نوعی زیان و لطمه به مصرف‌کننده داخلی محسوب نمی‌شود؟
از قدیم این آرزو وجود داشته که اقتصاد کشور به گونه‌ای اداره شود که با استفاده از محصولات با کیفیت داخلی از واردات بي‌نیاز باشیم. اما این موضوع چندان منطقی و عقلانی نیست که فقط با استفاده از محصولات داخلی کشور را اداره کنیم. اتکای صرف به محصولات داخلی باعث می‌شود تا از روند تجارت جهانی حذف شویم. این‌که محصولات داخلی خوب است یا خیر را مردم و مصرف‌کننده باید تشخیص بدهند نه این‌که مسئولان مدام اعلام کنند که مردم از تولیدات داخلی استفاده کنند. در اصل صحبت‌های سیاستمداران از اقتصاد تلقی یک شرایط آرمانی است. این‌که بگوییم تورم کنترل شده و اقتصاد رشد کرده است در حرف مشخص نمی‌شود بلکه اقتصاد با آمار حرف می‌زند. درخصوص استفاده از محصولات داخلی نیز مردم باید خودشان به این نتیجه برسند که از کدام نوع کالا استفاده کنند. همان‌گونه که مردم ترجیح می‌دهند در برخی از کالا‌ها به دلیل کیفیت مناسب از محصول داخلی استفاده کنند، ممکن است برخی دیگر از کالاهای خارجی را به نمونه داخلی ترجیح دهند. این موضوع نیازمند رشد صنایع و تولیدات داخلی است تا مصرف‌کننده نیز بتواند در قبال هزینه‌ای که می‌پردازد و کالای داخلی خریداری می‌کند، محصول باکیفیت نیز استفاده کند. نمی‌توان از مصرف‌کننده انتظار داشت که محصول بي‌کیفیت داخلی را استفاده کند.


تعداد بازدید :  266