شماره ۴۰۱ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۲۰ مهر
صفحه را ببند
دوست دارم کارهایم زبان مردم باشند

بیژن بیژنی هنرمند

موسیقی که در طول دوران کاری‌ام سعی در ارایه آن داشته‌ام ملهم از موسیقی ایرانی با چاشنی موسیقی کلاسیک است. بیست‌وچند‌سال پیش که قطعه نوایی را خواندم، خیلی از جوانان موسیقی ما نمی‌دانستند ظرفیت موسیقی بومی و محلی ما تا این حد است و تازه بعد از آن بود که خیلی‌ها با موسیقی محلی آشنا شدند. به نظر من، موسیقی فولکلور و محلی ما، زبان حال ملت ایران است. در دل ترانه‌های محلی، رنج و شادی وجود دارد؛ واگویه‌ای از فضاهای زندگی و موقعیت اقلیمی همین مردم است. این فضا در بیشتر هنرهای بومی نظیر فرش، گلیم‌بافی و موسیقی قابل‌رویت است.
جای گله وجود دارد که هنر و کار هنری در ایران خیلی دیده نمی‌شود. اصولا اگر هنرمند در ایران شاهکار هم بیافریند، کارش آنگونه که باید، برای مردم معرفی نمی‌شود. به‌عنوان نمونه، با وجود آن‌که خود من از خانواده تلویزیون هستم، سال‌هاست بی‌مهری این رسانه نسبت به آثارم را مشاهده می‌کنم. البته شاید تهیه‌کننده‌های تلویزیون، کارهای مرا نمی‌پسندند. در تمام این سال‌ها، سعی کردم تصنیفی را براساس مد روز بخوانم. بیشتر از هر چیز به گذشته‌های موسیقی فکر می‌کنم، به مانایی اثر هنری می‌اندیشم. در این مورد، شبی را به یاد می‌آورم که کتاب استاد فخرالدینی، رونمایی شد. باید گفت، آدمی که 50‌سال در قلمرو موسیقی می‌ماند و آثار بدیع و زیبایی را هم خلق می‌کند، دیگر به روزمرگی فکر نمی‌کند. او به خلق آثاری فکر می‌کند که بتواند در حافظه شنیداری مردم ثبت کند. ممکن است همه آثار یک هنرمند، شاهکار از آب در نیایند (و بنا هم نیست چنان باشد) اما مسیر آن هنرمند، با اصالت خودش مشخص است. اگر به کارنامه کاری استاد بنان بنگرید، آثار درخشانی را درون آن می‌یابید اما مردم با الهه‌ناز ارتباط دیگرگونه‌ای برقرار کرده‌اند. خود استاد بنان این تصنیف را آن‌قدر دوست نداشت که مردم دوستش دارند. من هم کارهای زیادی در حوزه موسیقی ایرانی انجام داده‌ام اما مردم نوایی را امضای من می‌دانند. این اتفاق خیلی هم خوب است، خود من هم این قطعه را خیلی دوست دارم، ولی مطمئنم اگر از میان قطعات دیگری که اجرا کرده‌ام، تعدادی به گوش مردم می‌رسید، خاطره‌بازی مردم با آنها را هم شاهد بودیم.
گاهی 2 تا 3‌سال طول می‌کشد تا یک آلبوم منتشر شود. برای این‌که باید پشت آن آثار تفکری منسجم وجود داشته باشد. باید اندیشه نابی باشد تا بتوانید کارهای بدیعی به وجود آورید. شما با غزل‌های سایه، خانم بهبهانی، مشیری و دیگران نمی‌توانید شوخی کنید. بسیاری از این نامداران، کسانی‌اند که موسیقی را خوب می‌شناسند. باید تصنیفی روی این کارها نوشته شود که تلفیق درستی ایجاد کند و آهنگساز، درک درستی از آن اشعار داشته باشد. برای همین است که خلق چنین آثاری کار دشوار و زمانبری است. ما این زمان را به جان می‌خریم تا کاری قابل اعتنا وارد بازار کنیم. کاری که در شأن فرهنگ و هنر سرزمین ما باشد.
این نکته را هم باید ذکر کرد، بسیاری از آثار ما برای نسل جوان نادیده و ناشنیده خواهد ماند. اگر مجموعه این کارها را ورق بزنید و به تماشای آنها بنشینید، خواهید دید چقدر کار کرده‌ایم و هرگز آرام ننشسته‌ایم. به قول اقبال لاهوری که می‌گوید: ما زنده به آنیم که آرام نگیریم، موجیم که آسودگی ما عدم ماست.
تا آن‌جا که توان داشته‌ایم کار کردیم زیرا این سوال وجود دارد، درحال‌حاضر که موسیقی در ‌هاله‌ای از ابهام قرار گرفته است و سرمایه‌گذاری در موسیقی معنایی ندارد، چگونه می‌توان دست به خلق اثر زد و آلبوم موسیقی تولید کرد؟ تولید آلبوم، بر خلاف خوشنویسی که من در خلوت خودم می‌توانم کتاب‌ها را ورق بزنم و آثاری را روی کاغذ خلق کنم، کاری انفرادی نیست. برای همین است که انتشار هر آلبومی با خون‌دل ما آرایش پیدا می‌کند. اینها نکته‌هایی است که باید گفت تا مردم بدانند. من مایلم مردم آلبوم‌هایم را گوش کنند تا حرف متقابل با آنها داشته باشم. اینها همه آن مسیری است که ما از آنها عبور کرده‌ایم. به اعتقاد من آدمی باید به گونه‌ای کار کند که در قلمرو فعالیت خودش، خاصه در هنر به ماندگاری برسد. من بیشتر به این می‌اندیشم کارهایی را به وجود بیاوریم که زبان حال مردمان سرزمینمان باشند.

 


تعداد بازدید :  276