غلامرضا امامی نویسنده و مترجم
مردم ایران کم کتاب میخوانند؛ این روزها کم میخوانند. بعد از انقلاب خاطره انبوه کتابهای منتشر شده و به اصطلاح جلد سفید رویاروی دل و دیده همه ما است. روزگاری که کتابها در تیراژ فراوان به چاپ میرسید. به یاد دارم قبل از انقلاب کتابی از زندهیاد دکتر شریعتی را نشر دادیم؛ در کتابفروشی آذر مقابل دانشگاه، مردم برای خرید این کتاب صف کشیده بودند؛ صفی طولانی. پس از انقلاب هم شور خواندن در مردم وجود داشت اما بهتدریج این شعله کمفروغ شد. کتاب از خوانها میگذشت و کسانی که علمش را نداشتند جملهها و عبارتها و واژهها را زیر ذرهبین میگذاشتند که این جمله باید عوض شود، این خطوط از میان برود و از این نویسنده یا مترجم نباید کتابی چاپ کند. بهتدریج دایرهها تنگتر شد و مردم به کتاب بیاقبالتر. البته در این میان وسایل ارتباطجمعی مثل ماهواره و اینترنت هم نقش مهمی ایفا کرد. مردم وقتی از خواندن کتاب سرخورده و بیاعتماد شدند در اینترنت به جستوجوی کتاب پرداختند. البته مشکلات اقتصادی هم مزید بر این روند شد. فرهنگ کتابخوانی اندکاندک خاموش شد؛ مردم ما حاضرند به فروشگاهها و سوپرمارکتها بروند و چیپس و پفک و پیتزا بخرند اما حاضر نیستند برای روز تولد فرزندشان کتابی به او هدیه بدهند. دریغ که در این کشور تیراژ کتاب به 500 نسخه رسیده است؛ حتی در عصر ناصری هم که کتاب چاپسنگی میشد، تیراژ بسیار بالاتر از اینها بود. به آمارهای بیمایه مسئولان دل نبندیم که میگویند در ایران سالانه 50هزار نوع کتاب منتشر میشود؛ چراکه در میان این 50هزار نسخه راهنمای کنکور، کتابهای کمکدرسی و... بهوفور چاپ میشود. اما کتاب خواندنی متاسفانه بیش از 500 نسخه تیراژ ندارد. مشکل کتاب و کتابخوانی، هم در زمینه تولید است و هم در زمینه توزیع؛ ناشران سرمایههای خود را بهخطر نمیاندازند چون نشر بیش از هر چیز تجارت است؛ ناشران میکوشند سرمایه خود را در راههای سودآور خرج کنند؛ پس از تولید مرحله توزیع هم در کشور ما مشکل دارد. هنوز موسسه توزیع کتاب کارآمدی در ایران شکل نگرفته است. هر ناشری توزیع خودش را دارد و در محدوده خود میکوشد؛ در همین تحولات رقم کتابفروشیها از 1000 میگذرد؛ اما اگر هر کتابفروشی از هر کتاب تازه یک نسخه داشته باشد، کتاب در 1000 نسخه نشر مییابد. این آمار فقط برای تهران است، شهرستانها به کنار. گمان میکنم ناشران باید گردهم آیند و موسسه توزیع گسترده کتاب تشکیل دهند. اگر هر کتابی با همه سختیها و مشکلات بهدرستی توزیع شود، تیراژ فزونی مییابد.
در کشورهای پیشرفته در کنار نان، میوه و گوشت، قفسههایی هم برای کتاب وجود دارد که مردم علاوه بر تهیه مایحتاج یومیه به تهیه کتاب هم بپردازند. اما در کشور ما مردم با کتاب بیگانهاند. به عقیده من، باید از کودکی از مهدکودک، دبستانها و دبیرستانها، دانشآموزان را با کتاب آشنا کرد و آشتی داد. اما چه میشود کرد که کتابخانههای کهنه و مندرس مدارس نوری از زندگی و کتاب تازه در خود ندارد. شاید میتوان مسابقات کتابخوانی برگزار کرد که بچهها به کتابخواندن ترغیب شوند. مهمتر از همه من نمیدانم و نمیفهمم چرا صداوسیما برنامههایی برای معرفی کتابهای تازه نمیگذارد؟ چرا روزنامههای کشور همچون کشورهای پیشرفته که ضمیمهای برای کتاب و معرفی تازههای نشر دارند، کتابهای تازه را به اطلاع خوانندگان نمیرسانند؛ ضمیمه پیشکش. اینکه کتاب معرفی نشود؛ اینکه کتاب در سبد خانواده جای نگیرد، همه اینها باعث میشود مردم به کتاب بیاعتنا شوند. البته از حق نگذریم؛ در تحولات دولت تدبیر و امید کوشیده شده است که سنگها برداشته شود؛ و سنگهایی هم برداشته شده تا این رودخانه پر برکت در جریان باشد.