شماره ۴۰۱ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۲۰ مهر
صفحه را ببند
درنگی بر حق مطبوعات، قدرت رسانه و پيش‌نويس قانون سازمان نظام رسانه‌اي
شهروندي در الفباي رسانه
درنگ شهروند| اين روزها بازار حرف و حديث پيرامون حق مطبوعات و قدرت رسانه و پيش‌نويس قانون سازمان نظام رسانه‌اي و... گرم است. خيلي‌ها دلشان خوش است و خوش مي‌شود اما ميان خوشي و دلخوشي، تفاوت از زمين تا آسمان است، مانند تفاوتي كه بين آنچه كه بايستي در رسانه ايراني جريان داشته باشد با آنچه كه جاري است حكمفرمايي مي‌كند. ديروز در گرماگرم بحث با تني چند از دوستان نويسنده مطبوعاتي‌ام بحث به همين پيش‌نويس قانون سازمان نظام‌رسانه‌اي كشيده شد. هركس از زاويه‌اي به اين بحث نگاه كرده و مي‌كند. از ايرادات بزرگ كه اين بخش از فرهنگ ما ايرانيان نيز بدان مبتلا مانده‌اند، غيرتخصصي نگاه كردن به موضوع رسانه و عامه‌گرايي در اين زمينه است: چيزي كه زير سايه شعار «راه بنداز جابنداز» دانش مديريت را به‌هيچ گرفت و تجربه عمرهاي سوخته در دوران مختلف تاريخ ما را به بايگاني اندوه فرستاد. بگذريم. ويژگي باد خزاني در سرزمين ما چنين است. اكنون براي يادگاري مي‌نويسم كه بماند.

|  شاهرخ تندروصالح  |   دبیر سرویس ادبیات|

 روزي از روزهاي زمستاني‌ سال 1378 بود. در دفتر سردبيري با يكي از بزرگان مطبوعات آن سال‌ها صحبت مي‌كردم. ايشان گفتند: ما تمايلي نداريم كه روزنامه‌مان براي يك مطلب ادبي به محاق توقيف رانده شود. عرض كردم نترسيد! ادبيات امروز هويتي ناشناخته دارد كه بايستي، نخست اصحاب‌رسانه نسبت به شناخت آن اقدام كنند. فرمودند: چه هويتي؟! عرض شد: ادبيات رسانه انتقاد است. اين قدرت رسانه‌اي را وضعيت پيچيده امور مختلف جهان پيش‌پاي ادبيات گذاشته است. اكنون جامعه به علت‌هايي بسيار، نمايندگان و سخنگويان وجدان آگاه خود را ندارد يا از دست داده است. به ناچار ادبيات، با ويژگي سوال كردن از ديگران، مجموعه‌اي از پرسش‌هاي درست يا حتي نادرست جامعه را درمقابل مديران و صاحب‌منصبان قرار مي‌دهد و صاحب‌مقامات لاجرم بايستي پاسخ متناسب با پرسش‌هاي موجود را بدهند. مثلا يكي مي‌پرسد، چرا يك شهروند بايد كودك خود را براي صاحبخانه‌شدن بفروشد؟! ديگري مي‌پرسد چرا يك سازمان بزرگ دولتي بايد امكانات سرمايه‌اي مردم يك كشور را در دست يك يا چند نفر واسطه فروش قرار دهد و حيات اقتصادي يك ملت را به‌خطر بيندازد؟! به همين ترتيب مي‌توان سلسله‌اي از اين پرسش‌ها را افزود. خلاصه؛ ادبيات رسانه انتقاد از وضع موجود است. در كشور خودمان كم نداريم نويسندگان و متخصصان حقوقدان كه دلشان براي پيشرفت كشور مي‌تپد. دلشان مي‌خواهد كشور سربلند باشد. دلشان مي‌خواهد همه در وضعيتي قابل‌قبول نفس بكشند اما...
در تعريف نظامنامه شناختي، سازمان، وظيفه به‌قدرت رساندن «نهاد» را دارد. نهاد يك ويژگي عمومي دارد و آن، متكي‌بودن به قدرت مردم است.
رسانه ايراني براي برخوردار شدن از اين قدرت، نخست نيازمند حق حيات‌طبيعي است و پس از آن، ضرورت دارد در سراشيب فصول، ديوارهاي سرا و صنفش، به شكل و صورت‌هاي سليقه‌اي معماري نشود.
توجه به همين دو ويژگي ما را بر آن داشت تا با درنگ بر حق حيات‌شهروندي و چيستي پرداختن به آن در رسانه‌ها، تاملي داشته باشيم بر مجموعه كتاب‌هايي كه با موضوع ارتباطات و رسانه، بالاخص روزنامه‌نگاري تدوين و ترجمه شده و به انتشار رسيده است.
اميدوارم اين گام، هرچند خرد و اندك، فضاي موجود رسانه‌اي‌مان را به‌سمت شناخت و درك واقعيت‌هاي پرسشگري رسانه‌اي ايران رهنمون شود.


تعداد بازدید :  311