تراژدی
روز اول غصــهها آوار شــــد شهر خم شد زیر بارَش ناگهان
روز دوم چون جگرها سوختند شعــلهها بالا گرفت از بینشان
روز ســــوم ابر هم باریــد در سوگ مظلومیت آتشنشــان!
اخلال
هست برخــی از خبرها ناتمام میکنـد تکذیب، آن را بیدوام
شایعـــات تلخ پیدا میشــوند لرزه انــدازند بر مــا هرکــدام
نیست اما این دلیل ای هموطن تـا در استانبول نمایی ازدحــام
توی دست و پای مأموران نپیچ جای سلفی نیست این بازار شام
میکنــی اخـلال در امدادهــا از پشیمـانی چه سودای بامرام؟