مهدی بهلولی آموزگار
یک چهارراه پس از استانبول، خیابان سی تیر است و من دیروز شنبه در فیروز بهرام، دبیرستان سرِ این چهار راه کلاس داشتم. تمرکز در کلاس درس، سخت بود؛ هم برای من و هم برای دانشآموزانم. آژیرهای پیاپی آمبولانس و ماشینهای پلیس و آتش نشانی، و همچنین بوی دود و آتش و سوختگی پیچیده در فضا که به ویژه نزدیک به ظهر، همه حیاط مدرسه را پر کرد، درس دادن را سخت کرده بود و نمیگذاشت شش دانگ حواسمان در کلاس درس باشد. پرسیدم میلاد عزیزم، حالت چطور است؟ خوبی؟ سلامتی؟ بسیار نگرانت هستم. اتفاق بدی که برایت نیفتاده است؟ چند دقیقهای بعد پاسخ داد: «سلام و درود به استاد عزیز و بزرگوارم. حال من خوب است اما متاسفانه بچهها هنوز زیر آوارند. خیلی لطف کردید که جویای احوالات شدید.» نوشتم، عزیزم من مخلص شما هستم. درود به شرف و غیرتتان. از سلامتیات خوشحالم و واقعاً متاسفم برای کسانی که آسیب دیدند و یا جانشان را از دست دادند. نوشت: «اما خدا را شکر، هنوز امیدی هست و زنده یاب عمل کرد و سیگنال زنده ماندن افراد زیر آوار را داد.» ذهنم پیش میلاد- یکی از آتشنشانان دلیر کنونی تهران و دانشآموز چند سال پیش من- و گفتههایش بود و بیاختیار هم میخندیدم و هم میگریستم که بنیامین آمد جلو و گفت آقا من که از اخبار متنفرم از پنجشنبه شب تاکنون فقط به دنبال اخبارم. همان شب تا ساعت 2 شب از این شبکه به آن شبکه میزدم تا ببینم چه شده است. ما خانهمان در همین نزدیکیهاست. اگر زودتر و جدیتر اقدام میشد این فاجعه رخ نمیداد. اگر وسایل خاموش کردن آتش، مدرن و پیشرفته بودند اینگونه نمیشد. آتشسوزی از ساعت هفت و نیم صبح شروع شد. اولش هم خیلی زیاد نبود. اگر از همان اول جدیتر و با امکانات به روزتر و بیشتر عمل میکردند آتش تا این اندازه زیاد نمیشد. ساختمان هم ایمن نبود، قدیمی بود، مال 50 سال پیش بود. گازکشی هم نبود و سیستم گرمایشی آن گازوییلی بود و...
و نمیدانم کی جعفر هم به بنیامین پیوسته بود و داشتند همچنان میگفتند و من بیاختیار داشتم در ذهنم نخستین واژهها و جملههای پیام کانون صنفی معلمان استان تهران را که چند ساعت پیش منتشر شده بود مرور میکردم: «ای ققنوسهای رفته در آتش، باشد که از خاکستر تنتان، صدها ققنوس عاشق دیگر برآید تا از پس این پردههای تیره دود، عاقبت، روشنی و نور، سر بر آرد. ای کاش این آخرین باری بود که اینچنین شاهد سوختن پارههای تنمان در آتش بیتدبیری بودیم. ای کاش بخشی از بودجههای کلان تبلیغاتی و تشریفاتی، صرف اقدامات ایمنی پیشگیرانه و تجهیز ناوگان ناکارآمد امداد میشد...»